مردم شوش

شوشى‌هاى باستان ـ طبق نظر کواترفاژ ـ Quaterfage و حامى ـ Hamy نوع سياه‌پوست که در کيونجيک Kuyunjik ديده مى‌شود، نمايندهٔ عناصر اصلى و بدوى شوش است که ساکنين آن شايد مخلوطى از کوچيت ـ Kuchitc و سياه‌پوست بوده‌اند. بينى آنها نسبتاً صاف و سوراخ بينى گشاد است. استخوان لارستان که هميلتون اسميت ـ Hamilton Smith دربارهٔ آنها مطالعه کرده ارتباطى وجود داشته باشد. معلوم نيست که آيا همين قوم بودند که نوع بوداى سياه‌پوست را به هندوستان آرودند يا نه؟


قديمى‌ترين نقوش برجسته اشکال مردم نژاد سياه‌پوست مکرر ديده مى‌شود. و به‌خصوص در مورد تخته‌سنگ معروف نارامسبن ـ Naramsin ديده مى‌شود که پادشاه که از نوع نژاد سامى است رهبر گروهى مردم سياه‌پوست است که به فتح و پيروزى نائل شده‌اند. هنرى فيلد چندين سال قبل در طى سفرهاى خود با کمال تعجب مشاهده کرده که مردم بشاگرد و سرحد که نواحى کوهستانى و دوردست مرزى بلوچستان ايران است، داراى چهره بسيار تاريک هستند. علت شايد آن باشد که تمام اين ناحيه در اصل در اشغال مردم سياه‌پوست آنارياکوى ـ Anariakoi يا غيرآريان بود که در کليه نواحى ساحلى خليج‌فارس تا هندوستان وجود داشتند و اولاد آنها در آن نواحى باقى مانده‌اند. حال معتقد است که مردم سياه‌پوست عيلام و سومر از اين نژاد هستند و به‌عقيدهٔ هنرى فيلد اين صحيح‌ترين نظريه‌اى است که درباره اين مسئله بسيار مشکل مى‌توان قبول کرد.

اقوام بومى سرزمين ايران

پيش از اينکه آرياهاى ايرانى از مشرق به مغرب مهاجرت کنند در سرزمين ايران اقوام زير زندگى مى‌کردند: مردم سيالک در کاشان، مردم تپهٔ حصار در دامغان، مردم تپه ‌گيان در نهاوند، مردم تپهٔ جمشيدى در شمال شرقى اليشتر، و مردم تپهٔ بدهورا در ۷۰ کيلومترى غرب همدان، مردم ما قبل از تاريخ شوش در خوزستان، مردم تپهٔ آنو در عشق‌آباد، مردم تل بگوم در تخت جمشيد، مردم تورنگ تپه و شاه‌تپه در استرآباد گرگان، مردم کله دشت در ساوه، مردم تپهٔ حسنلو در آذربايجان در ۸۵ کيلومترى جنوب اروميه، مردم موهنجو دارو و هرپا در وادى سند، مردم گنج تپه و آجين دوجين و خوروين در ناحيه قزوين، مردم تپه چراغ‌على و مارليک در رودبار گيلان، اين تمدن‌هاى ديرين از ۷۰۰۰ سال قبل از ميلاد تا ۱۰۰۰ سال پيش از ميلاد در نواحى فوق‌الذکر به همت باستان‌شناسان دانشمند کشف شده است و اين اقوام پيش از آمدن آرياها در ايران زمين مى‌زيسته‌اند.


به قول گيرشمن ايرانيان در هزارهٔ اول قبل از ميلاد به داخل فلات ايران مهاجرت کردند پيش از اين زمان يک دسته از سواران جنگجوى آريائى از شمال بحر خزر و دربند قفقاز گذشته و در چين خوردگى‌هاى کوه‌هاى زاگرس سکونت کردند. دسته‌اى ديگر از ايشان از جيحون گذشته و به فلات ايران روى آوردند و تمدن‌هاى باستانى را به تدريج از ميان بردند و پس از انهدام آنها در فلات ايران جاى گرفتند و آن سرزمين را به نام ائيريان يعنى کشور آرياها نام نهادند. آرياهاى مهاجم مردم بومى را ديو ياتور ناميده و آنان را از خود پست‌تر مى‌دانستند و غالباً با آنان در جنگ بودند ولى بعدها که خطر بوميان بر ايشان رفع شد آنان را به کارهاى پرزحمت از قبيل زراعت و گله‌دارى و خدمت در نزد خود مجبور کرده و حق حمايت خود را درباره ايشان برقرار ساختند. بدين ترتيب آرياهاى ايرانى از سند به طرف مرو آمده و بعد هرات و نيسايه و کابل را اشغال کردند پس از آن به طرف رخج و هيرمند رفته چون به درياچه و زرنگ (درياچه هامون) رسيدند و درياچه مزبور در آن روزگار بزرگ‌تر از درياچه کنونى بود به آن طرف نگذشتند و پس از اشغال سيستان به‌سوى مغرب رفته ولايات جنوبى خراسان و صفحات دماوند و رى را اشغال کردند و بعدها به آذربايجان و کردستان رفتند.


در مغرب ايران مردمى بودند موسوم به ”کاس‌سو“ که نژاد آنها معلوم نيست و مورخان يونانى آنان را ”کوسيان ـ Cosseon“ يا کيسى نام‌گذارى‌ کرده‌اند. در گيلان کادوسيان و در مازندران تپورى‌ها زندگى مى‌کردند که کلمه طبرستان مشتق از نام آنها است.

آريا

آرياها شاخه ايرانى هستند که در اينجا با آنها سر و کار داريم. اولين شعبه‌اى بودند که متمدن شدند و به خداى يگانه ايمان آوردند و بنابراين بايد مورد توجه مخصوص ما قرار گيرند. يکى از روايات و افسانه‌هاى آنها آن است که آنها مجبور شدند موطن خود را ترک گويند به‌علت آنکه اهريمن محل سکونت آنها را منجمد و يخبندان و غيرقابل سکونت کرد. شايد اين مطلب حاکى از آن باشد که تغيير آب و هوا باعث حرکت و مهاجرت آنان شده باشد همان‌طور که خشکى و بى‌بارانى سبب شد اقوام مغول رو به سمت مغرب هجوم آورده و تمدن ممالک تسخير شده را سرنگون سازند.


”دمرگان معتقد است که حمله آريان‌ها به باکتريا قبل از سال ۲۵۰۰ پيش از ميلاد صورت گرفت و مادها در حدود سال ۲۰۰۰ ق.م وارد شمال غربى ايران شدند. اين نکته که کاسيت‌ها ـ Kassites قوم آريائى بودند که در حدود سال ۱۹۰۰ ق.م تشکيل سلسله داد و در زمان اولين سلسله بابل نام آنها شنيده شده بود به‌طور قطعى‌تر تاريخ اين مهاجرت را مشخص مى‌کند تا هويت کاسيت‌ها که شايد از قبائل ماد بودند مسلم شود.


اولين گروه آريائى که مجبور به مهاجرت شدند هند و آريائي، دومين گروه ايرانيان و سومين گروه سکاها بودند. پس از يک‌ دوره مهاجرت کوتاه در محلى که امروز ترکستان خوانده مى‌شود از دروازه طبيعى شمالى نزديک سرخس وارد ايران شدند. کمى قبل از آن ميترادات اول، امپراتورى‌ اشکانى را در ايران تشکيل داده بود که در آن موقع فراارتس دوم اشک تئوپاتر که با انتيوک هفتم مشغول نبرد بود و بر آن ناحيه سلطنت مى‌کرد. سکاها تمام خاک امپراتورى جديد را زير پا گذاشتند و گروهى از آنان از واحد عمده جدا شده و سلسله سلاطين سکائى آديابن را که پايتخت آن کرکوک بود شايد در همان مواقع بين ۱۲۸ و ۱۲۵ ق.م و هم‌چنين سلسله چراکن ـ خرمشهر را تشکيل دادند. پس از يک دوره کوتاه هرج و مرج در ايران ميترادات دوم يا ميترادات کبير کشور را تحت نظم درآورد و به سکاها اجازه داد در جنوب شرقى در آراکوسيا مستقر شوند و خود ميترادات شايد در سال ۱۱۱ ق.م عنوان شاهنشاه بزرگ را برگزيد. اسم سکاها در کلمه سيستان امروز که سکستان بوده قسمت کوچکى از حيطه اقتدار آنها را تشکيل مى‌داد حفظ شده است. سکاها از آراکوسيا از گردنه بولان وارد هند شدند و براى مدت کوتاهى امپراتورى که تا دروازهٔ دهلى و تا بمبئى بسط داشت تشکيل دادند.


سکاها بيش از چند سال معدود سرگردان نبودند. اين جنبش‌ها بايد با سرعت و ناگهانى انجام گيرد زيرا افراد مهاجر با گله و حشم خود حرکت مى‌کنند و مجبور هستند هر چه زودتر مراتع جديد پيدا کنند تا آنجائى‌که مى‌توان تشخيص داد سلسله ميتانى ـMitanni در حدود سال ۱۴۵۰ ق.م آغاز گرديد و مهاجرت قبائل هند و آريائى مى‌بايست بين ۱۵۰۰ تا ۱۴۵۰ قبل از ميلاد صورت گرفته باشد. بيش از اين از آنها خبرى نيست و در هندوستان ناپديد مى‌شوند.


ايرانيان براى اولين بار در سالنامه‌هاى آشورى سلمانسر سوم ۸۳۶ ـ ۸۳۵ ق.م ظاهر مى‌شوند و اين موقعى بود که بين درياچه اورميه و جلگه بلند همدان با دو قبيله از پنج قبيلهٔ بزرگ ايرانيان که بعدها دوساترائى بزرگ هخامنشى را تشکيل دادند روبه‌رو مى‌شود. اين دو قبيله آمادائى ـ مادا يعنى مادها و پارسواش ـ پارسا يعنى پارسى‌ها بودند. پارثاوا يا پارت‌ها بعدها شناخته شدند ولى قبائل شرقى باکترى‌ها در شمال و آراکوسيان يا سامانى‌ها در جنوب افغانستان فقط بعد از زمان داريوش آشکار مى‌شود.


اگر بخواهيم براى جمعيت ايران قبل از ورود ايرانيان نامى پيدا کنيم بهتر آن است که آنها را کاسپيان ـ Caspian يا خرز بخوانيم. اين کلمه در ادوار باستان به قسمت‌هاى زياد فلات اطلاق مى‌شد. و هنوز در نام درياى خزر و دروازهٔ خزر زنده است.


هر تسفلد درباره خصوصيات آريانى‌هاى تخت جمشيد مى‌نويسد که: ”سر و صورت آنها نسبتاً پهن و موى انبوه مجعد سياه و چشمان درشت و پيشانى بلند و گونه برجسته دارند بينى آنها منحنى و باريک است و نوک آن فرو رفته و پره نسبتاً بزرگ دارد و کاملاً با انواع سامى که در بابل ديده مى‌شود و نوع ارمنى که در حجارى آشورى پيدا است فرق دارد. خلاصه اشاراتى تاريخى دربارهٔ نژاد مردم ايران که اصل نژادى ساکنين فعلى ايران را روشن مى‌سازد.


پس از آنکه آرياهاى ايرانى از هم نژادهاى هندى خود جدا شده و به‌سوى مغرب رفتند آرياهاى هندى نيز از آنجا به‌سوى جنوب آمده و از رود سند گذشته در سرزمين هند مسکن گزيدند. نام سرزمين اصلى آرياهاى ايرانى در مغرب در کتاب اوستا ائرياناوئجا ـ Aeryana Vaeja (ايران ويچ) آمده است که بيشتر خاورشناسان، اين سرزمين را در مشرق ايران و بعضى در خوارزم قديم دانسته‌اند.


در ونديداد يکى از بخش‌هاى اوستا ائرياناوئجا جائى بوده که رود وانگوهى و دائى تيک و داراگا از آن مى‌گذشت. يکى از کوه‌هاى آن سرزمين کندراس ـ Kondras ياد شده است. محققات معاصر وانگوهى دراى تا رابااکسوس يا جيحون بکى مى‌دانند و گويند تا عصر ساسانى کلمه وانگوهى به‌شکل پهلوى خود وه ـ VEH در مورد جيحون به‌کار مى‌رفته است... بنابراين ايرانويچ در سرزمين بين سيحون و جيحون و دامنه‌هاى کوه‌هاى هندوکش واقع بوده و فرغانه را محل ايران‌ويچ دانسته‌اند و تاريخ اين مهاجرت‌ها را حدود ۲۰۰۰ ق.م مى‌دانند.