از ساير جشن‌ها و مراسم دينى در فروردين‌ماه يکى جشن تولد اشوزرتشت (خرداد و فروردين) است که در واقع نوروز بزرگ و آخرين روز جشن نوروزى است. هم‌چنين مراسمى در روز نوزده فروردين (فروردين و فروردين‌ماه) به ياد همه روانان مى‌شود. اين آئين که ”جشن روان“ باشد ”فرودگ“ خوانده مى‌شود. پيش از فروردين هم پنج روز به فروهر درگذشتگان اختصاص دارد. ايرانيان باستان باور داشتند که همه آفريدگان، نخست به‌صورت ”قره‌وشي“ بودند.


قره‌وشي، گوهرى مينوى است که از نوع گوهر اهورائى است ـ گوهرى که اهورامزدا هم از آن است. سپس اين قره‌وشى‌ها شکل مادى به خود مى‌گيرند. (نگاه کنيد به کتاب جهان‌فروري: بخشى از فرهنگ ايران کهن نوشته دکتر بهرام قره‌وشي، چاپ شرکت انتشارات کاوان سال ۱۳۶۴)


پس از درگذشت آدمى تصوير مادى يا فلکى قره‌وشى باقى مى‌ماند و به جهان قره‌وشى برمى‌گردد و هر سال در پنج روز آخر سال و در روز فروردين‌ماه از خويشان خود در اين جهان ديدن مى‌کند. از اين‌رو در اين روزها، آئين‌هائى با خواندن جشن آغاز و با خيرات و مبرات پايان مى‌يابد. (ديدى نواز دينى کهن/دکتر فرهنگ مهر/جامى ۱۳۷۴)

روز زايش اشوزرتشت

جشن روز ز خورداد و فروردين‌ماه (ششم فروردين) يکى از روزهاى خجسته‌اى است که در بين زرتشتيان احترام به‌سزائى دارد چون هزاران سال پيش در چنين روزى اشوزرتشت اسپنتمان، پيغمبر بزرگ ايران، از مادر متولد شد و نيز در روز خورداد و فروردين‌ماه چهل سال بعد به پيغمبرى برگزيده شده مأموريت تبليغ مزديسا به حضرت خود واگذار گرديد. به شکرانه اين موهبت بزرگ زرتشتيان دنيا در اين روز جشن‌هائى برپا مى‌کنند که با سپاسگذارى به درگاه خداوند بى‌همتا آغاز مى‌شود و اين عيد را جشن هفدرو مى‌گويند. پارسيان هندوستان و پاکستان اين روز را به نام خرداد سال جشن مى‌گيرند و پارسيان دسته‌دسته به آدريان‌ها رو مى‌آورند و سپاس و ستايش يکتا اهورا به‌جا مى‌آورند و در بزرگ‌داشت اين جشن بزرگ تاريخى همت مى‌گمارند.


در آثارالباقيه وارد است روز ششم فروردين نوروز بزرگ است و نزد ايرانيان جشن بزرگ مى‌باشد. گويند خداوند در اين روز مشترى را بيافريد. زرتشتيان مى‌گويند زرتشت در اين روز توفيق يافت که با خداوند مناجات کند و کيخسرو در اين روز بر آسمان عروج کرد و در اين روز براى ساکنان کرده زمين سعادت را قسمت مى‌کنند و از اينجا است که ايرانيان اين روز را روز اميد نام نهاده‌اند. (آداب و رسوم زرتشتيان، موبد اردشير آذرگشت/فروهر ۱۳۷۲)

چهارشنبه سورى

يکى از مراسم باستانى که در بين ايرانيان قديم مرسوم و معمول بوده تشريفات شب چهارشنبه آخر سال است که به نام چهارشنبه سورى معروف مى‌باشد و در اين شب به جشن و سرور مى‌پرداخته و به انواع وسايل شادمانى خود را سرگرم مى‌نموده‌اند و حتى اين شب جشن در رديف جشن‌هاى بزرگ از قبيل نوروز و مهرگان و بهمنجنه و سده بوده و در عقايد ملى جاى مخصوصى داشته است. جشن سده پنجاه روز پيش از نوروز است حتى هزار سال پيش در زمان سامانيان و غزنويان يکى از جشن‌هاى بزرگ بوده که پادشاهان را بر آن تهنيت مى‌گفتند و شعرا قصايد خاص در تبريک اين جشن براى ممدوحان خود مى‌سرودند. در شب جشن سده در بيرون شهر آتش بسيار بر مى‌افروختند و مردم گرد آن اخگر فروزان جمع مى‌شدند و شادى مى‌کردند.


در زمان بيهقى پادشاه غزنوى در بيرون شهر آتش برمى‌افروختند و آتش‌بازى مى‌کردند. يعنى حيوانات درنده را به نفت مى‌اندودند و بر آن آتش مى‌زدند و رها مى‌کردند. عنصرى و فرخى و منوچهرى قصايدى در جشن سده و آتش سده سروده بودند. هنوز در کرمان در شب دهم بهمن‌ماه اين مراسم توأم با آداب مذهبى در ميان زردشتيان مرسوم و معمول است.


آتش يکى از مقدسات تمام ملل قديم نژاد آريا بوده و حتى رومى‌ها آن‌را محترم مى‌داشتند و بديهى است که در جشن‌هاى خود مى‌بايست آتش بيفروزند و دور آتش جمع شوند و بر آن شادى کنند. هنوز ارمنيان ايران در شب عيد سن سيمون که استقبال سيمون از مسيح است و به زبان ارمنى آن‌را (تيارنان تاراج) مى‌گويند وشب ۱۴ ماه فوريه است آتش برميفروزند و از آن مى‌جهند و شادى مى‌کنند ـ يونانيان نيز در شب عيد (سن‌ژان که از جشن‌هاى مذهب مسيح و در شب ششم ماه مه است آتش برمى‌افروزند و از آن مى‌جهند هنوز يونانيان آسيا اين آئين آتش افروختن را از دست نداده‌اند و در ترکيه در هميت جشن آتش برمى‌افروزند و آن‌را به زبان ترکى (آتش گجه‌سي) يعنى شب آتش مى‌نامند. ايرانيان قفقاز هنوز شب چهارشنبه سورى هفت تودهٔ آتش برميفروزند و از آن مى‌جهند در کردستان، در ناحيه (رواندوز) بعد از چله کوچک زمستان هر شب چهارشنبه را جشن مى‌گيرند و بيرون مى‌روند در بعضى نواحى کردستان سى‌ام ماه اسفند آتش برميفروزند و از آن مى‌جهند و آن آتش را بايد تا شب سى‌ام اسفند سال بعد نگاهدارند و نگذارند خاموش شود.


شب چهارشنبه سورى در ايران آئين خاص و تشريفات گوناگونى دارد ولى روى هم رفته در هر گوشه کشور و خارج از کشور ايرانيان شب چهارشنبه سورى را جشن مى‌گيرند و آتش‌بازى را معمول مى‌دارند يعنى با شادى و شعف از روى توده‌هاى آتش که معمولاً از گياه‌هاى خودروى بيابان و مخصوصاً بوته گز تشکيل يافته مى‌جهند و مى‌گويند (زردى من از تو سرخى تو از من) يعنى زردى بيمارى و ناتوانى را از من بستان و سرخى و شادابى تندرستى را که خوددارى به من ببخش ـ پس از سوخته شدن آتش، خاکسترى را که از آتش مى‌ماند بايد در خاک‌اندازى جمع کنند و از خانه بيرون برند و در کنار ديوار بريزند و آن کسى که ان‌را بيرون ريخته است در بازگشت در مى‌زند بايد از درون خانه بپرسند کيست و او جواب دهد منم گويند از کجا آمده‌اى جواب دهد که از عروسى ـ بپرسند چه آورده‌اى گويد تندرستى ديگر از آداب و رسوم چهارشنبه سورى موضوع کوزه شکستن است که بايد کوزه آب نديده از بام منزل به زمين افکنند. و بدين وسيله آن‌را بشکنند و معتقدند بلاها و فضاهاى بد را در کوزه تراکم کرده‌اند و چون بشکند آن قضا و آن بلا دفع شود.


در زمان‌هاى قديم پدران ما معتقد بوده‌اند که ظرف سفالين را بيش از يکسال در خانه نگاه نبايد داشت و چون هر سالى به آخر مى‌رسيد جمله ظروف سفالين را که در خانه داشتند مى‌شکستند و بيرون مى‌ريختند و حتى سفال را بيش از يک سال در خانه نگاه داشتن نشانه منتهاى تنگ‌دستى و سرشکستگى مى‌دانستند و هر کس را که مى‌خواستند بى‌نهايت تهيدست وصف کنند مى‌گفتند (کوزه دوساله در خانه اوست) دليل اين‌کار واضح است: ظرف سفالين چون لعاب ندارد به زودى چرکين و آلوده مى‌شود و چون به هيچ‌وجه قابل شستن و پاک کردن نيست يگانه چارهٔ دفع مضرات آن شکستن آن است و اين عادات قديم ايران تغيير شکل داده وبه شب چهارشنيه سورى اختصاص گرفته است.


و باز ديگر از مراسم معموله در شب چهارشنبه سورى شب‌نشينى و صرف آجيل است و هم‌چنين آجيل مشکل‌گشا با نقل داستان شيرين و افسانه مخصوص به خود و موضوع فال‌گوش و گره‌گشائى و دفع چشم‌زخم و بخت‌گشائى و کندرو خوشبو ـ و قليا سودن و آش بيمار و فال گرفتن بابولوبن يعنى کوزهٔ دهان گشاد کوچک از مراسم تشريفات شب چهارشنبه سورى است که هر کدام از اينها مستلزم يک سلسه تشريفات و کارهاى مخصوصى است که شرح آن در اينجا آنقدرها مورد ندارد و همه مى‌دانند.

قاشق‌زنى

اگر کسى ناخوش داشته باشد به نيت سلامتى او در شب چهارشنبه‌سورى ظرفى برداشته مى‌رود در خانه همسايه‌ها در را مى‌کوبد و بدون اينکه چيزى بگويد با قاشق به آن ظرف مى‌زند صاحب‌خانه يا خوراکى و يا پول در ظرف او مى‌اندازد.


آن خوراکى‌ها را به ناخوش مى‌دهد و يا با آن پول چيزى مى‌خرد و به ناخوش مى‌خوراند که شفا خواهد يافت.