جمعيت
جمعيت استان مازندران، براساس نتايج سرشمارى عمومى نفوس و مسکن سال ۱۳۷۵، برابر ۲،۶۲،۰۰۸ نفر است. از اين تعداد ۱۲۰،۲۶۴ نفر (۲/۴۶ درصد) ساکن در نقاط شهرى هستند. از کل جمعيت مذکور ۱،۲۹۶،۸۴۱ نفر (۸/۴۹ درصد) را مردها تشکيل مىدهند.
متوسط نرخ رشد جمعيت استان در فاصله دو سرشمارى عمومى نفوس و مسکن سالهاى ۱۳۶۵ و ۱۳۷۵ برابر ۳۵/۱ درصد و بُعد خانوار کل استان ۷۵/۴ نفر -در نقاط شهرى ۴/۴ و روستايى ۷/۴ نفر- بوده است.جمعيت استان در سال ۱۳۷۹، ۲،۷۴۸،۰۱۴ نفر برآورد شده است.
نژاد
مردمان بومى مازندران قبل از ورود آريايىها به شيوه چادرنشينى و گلهدارى مىزيستند.
نامىترين اقوام بومي، گروه آمردها بودند و حدود پراکندگى آنان در کتاب تاريخ طبرستان قبل از اسلام چنين آمده است: اين اقوام از مشرق به مرز گرگان و خراسان، از مغرب به لنکران و قفقاز فعلى و از شمال به درياى خزر و از جنوب به رى رگاى باستانى مىزيستند، گروه مردها به سه دسته متمايز تقسيم مىشدند، کادوسىها، آماردها و تپورىها.
کادوسىها (گلاي، کادوزى و کاتوزي)، خود به دو دسته بزرگ و کوچک تقسيم مىشدند؛ گلايىهاى بزرگ از لاهيجان تا لنکران و کوههاى تالش و گلايىهاى کوچک در گيلان -که نام گيلان بر گرفته از نام آنان است- زندگى مىکردند.
آماردها از لاهيجان تا مرز گرگان مىزيستند و سرزمين رويان در گذشته يکى از محلهاى استقرار اين اقوام و آمل باستانى نيز مرکز يا محل فرمانروايى آنان بود. تپورىها يا تپيرها که طايفهاى جنگجو بودند، در رشتهکوههاى شمالى سمنان سکنى داشته و نام قديم مازندران (طبرستان) منسوب به اين قوم است.
در دورهٔ اسلامى عده زيادى از سادات حسني، حسينى و مرعشى در مازندران ساکن بودند و علاوه بر سکنه بومى و طوايف محلى قبيلههاى ديگرى نيز در دورانهاى مختلف به وسيله پادشاهان به مازندران کوچانده شدهاند که از جمله آنها خواجهوندها، عبدالملکىها، لکها، گرايلىها، اصانلوها، بلوچها، افغانها و کردها را مىتوان نام برد. عبدالملکىها از دره گز به شيراز و سپس به شهريار کرج و نور کوچ داده شدند. ميرزا آقاخان نورى در سال ۱۲۷۲ ايشان را به ذاغمرز بهشهر کوچ داد. خواجهوندها اصلاً از خاک لرستان هستند و در زمان آقامحمدخان قاجار و براى جلوگيرى از اقتشاش تهران از شورش شمال، از اردلان و گروس به مازندران غربى کوچانده شدند.
لکها بيشتر در کلاردشت ساکناند. گرايلىهاى ترکنژاد را آقامحمدخان از کالپوش به اندرود و مياندورود و قراطغان آورد. ترکان اصانلو نيز به امر آقامحمدخان به سارى و اطراف آن کوچانده شدند. عده کمى از تالش در کلتقراطغان -حوالى بهشهر- و نيز تنکابن و عده کمى از قوى حصارلو هم در تنکابن سکونت نمودند. عدهاى از ايل قاجار نيز در مازندران بودند. افغانىهاى طايفه غلجائى در قرهتپه بهشهر ساکن هستند.
قبيلههاى کُرد جهانبيگلو و مدانلو در مازندران و قبيله ترک عمرانلو در گلوگاه بودهاند. عده کمى از اعراب نيز در زمان آقامحمدخان به مازندران آورده شدند.
معدودى از خانوارهاى گودر، بنگاشي، بربري، کراچى و کولى نيز در مازندران بودهاند. تعداد کمى از گرجىها و ارمنىها و کليمىها که شاهعباس به مازندران کوچاند، هنوز در صفحات استان ساکن هستند.
زبان
زبان مازندرانى يا طبرى يا تپورى از جمله زبانهاى کهن ايرانى است. حوزه گستردگى اين زبان از شمال به درياى مازندران و از شرق تا گرگان و از جنوب تا منطقهٔ شهميرزاد، سنگسر، فيروزکوه، دماوند، لواسانات و مناطق شمالى کوههاى امامزاده داود و طالقان و از غرب تا تنکابن است.
در حال حاضر جمعيتى نزديک به سه ميليون نفر به زبان مازندرانى سخن مىگويند. آثار فراوانى به زبان مازندرانى شامل اشعار و سرودههاى اجتماعي، عرفانى و مذهبى در دست است به طورى که از غالب اين سرودهها در مراسم مختلف استفاده مىشود.
مذهب
ولايات شمالى ايران محتملاً در دوره اشکانى يا ساساني، زردشتى شدند. وجود آتشکدههايى در استان مازندران مبين اين حقيقت است. حدود قرن دوم هـ.ق مردم مازندران به دين مبين اسلام گرويدند. در بين مذاهب شيعه، مازندرانىها در طول هزار سال اخير زيديه چهار امامى و اسماعيليه شش امامى در غرب مازندران و نهايتاً در دورهٔ صفويه شيعه دوازده امامى را پذيرفتند.