پيکر برنزى اسکندر مقدونى
در کنار شمال شرقى کوههائى که جلگهٔ مالامير به آنها محدود مىشود نقوش برجستهٔ کتيبههائى به خط ايلامى ديده مىشود که اکثر آنها به نام سلطانى موسوم به هانى پسر تاهىهى مىباشد، لايارد انگليسى در سال ۱۸۴۱ ميلادى تعداد تصاوير اين نقوش برجسته را به ۳۴۱ تخمين زده است. از روى ساير کتيبههاى ايلامى که در ناحيهٔ سومر بهدست آمده معلوم شده است که هانى در حدود ۱۰۰۰ سال پيش از ميلاد مىزيسته، ولى تا کنون نتوانستهاند تعيين کنند که اين سلطان بر تمام ايلام حکومت داشته يا فقط در يک ناحيه از آن يعنى در مالامير فرمانروائى مىکرده. در محل ديگرى در ناحيهٔ مالامير نقش برجستهاى مربوط به شاپور اول و آثار قنوات و سدهائى از آن زمان موجود است و اين مطلب مىرساند که در عهد ساسانيان نيز ناحيهٔ مالامير آباد بوده.
تاريخ مالامير از زمان ايلامى تا عهد ساسانى روشن نيست ولى در تابستان سال ۱۹۳۴ ميلادى اهالى شمي که دهکدهٔ کوچکى در اين ناحيه است، باقىماندهٔ معبد بزرگى متعلق به زمان اشکانيان را کشف و پس از کاوش مختصرى قطعههائى از مجسمههاى بزرگ و کوچک برنزى و مرمرى پيدا نمودند.
اتفاقاً در اين موقع سر ارلاشتاين باستانشناس معروف انگليسى که در خوزستان مشغول مطالعات علمى بود به اين محل آمد و در نتيجهٔ کاوش مختصرى به اين نتيجه رسيد که در شمي معبد بزرگى به سبک يونانى وجود داشته که در نتيجه حريقى خراب شده و در ميان معبد نمازگاهى بوده، و اطراف آن در حدود پنج يا شش مجسمه قرار داشته که همگى بر زمين افتادهاند و پايههاى آنها هنوز در محل خود باقى است (روزنامهٔ تايمز مورخ ۶ ژوئيهٔ ۱۹۴۶ ميلادي).
ولى از همهٔ آن آثار زيباتر سر برنزى مجسمهاى است و بدون شک يکى از زيباترين تصاويرى است که از اسکندر مقدونى باقىمانده و ارزش آن از ساير آثار مالامير زيادتر است. باستانشناس فوقالذکر ظاهراً اين مجسمه را موقتاً براى مطالعه به لندن برد. اين سر مجسمه زيبا که متأسفانه امروز در موزهٔ ايران باستان نيست و محتمل است در موزهٔ لندن باشد، به احتمال قوى تصوير صادقى از صورت سردار مقدونى مىباشد. در نوشتههاى يونانى چنين منقول است که اسکندر سر خود را متمايل به يک طرف نگه مىداشته، بهطورىکه در گردن او يک نوع انحرافى پيدا مىشده و اين تمايل سر و گردن در اين مجسمه و قسمتى از گردن آن که باقىمانده است کاملاً مشاهده مىشود.
نقشهاى کولفره
در جنوب شهر ايذه در جادهاى که به سوى ده دز امتداد دارد، در آخر جلگهٔ ايذه رشتهکوهى کمارتفاع و درههائى به درون اين رشتهکوههاى شمالى وجود دارد. اولين دره به نام درهٔ Koulfarah ناميده مىشود. در مدخل درهٔ سمت راست يک رشتهکوه قرار دارد، در کنار اين کوه دو قطعه سنگ و بر گرداگرد آنها نقوش ظريف و بديعى حجارى شده و صورت آدميان زن و مرد و جانوران گاو و گاوميش و گوسفند و شاه و فرمانروا و مردمان فرمانبردار و اسير در حالت نيايش و احترام، حمل هدايا و تقديس ربالنوع يا امير، به چشم مىخورد.