فلات ايران از جمله سرزمينهاى آسيايى است که به استناد کاوشهاى باستانشناختى اولين مطالعه حيات مدنى را در اقليم پهناور خود به منصه ظهور رسانده است. تحقيقات و کشفيات علمى در تپههاى معروف هليلان و دهلران چون علىکش، سبز، موسيان، فرخآباد و غيره ... استقرار اوليه انسانها را با شرايط فيزيکى و جسمى موجود در هزاره نهم قبل از ميلاد در اين سرزمين تأييد مىکند. با کشف اولين آثار از کاسىها که به ايجادکنندگان تمدن مفرغى معروف شدهاند، اين منطقه مورد کاوش بسيارى از باستانشناسان قرار گرفته است. اقوامى که در هزاره سوم قبل از ميلاد در ايران سکونت داشتند از جنوب به شمال عبارتند از : کاسيان، ايلامىهاى گوتي، ماردها و کادوسها همه اينها از يک نژاد بودهاند و زبان آنها نيز به هم وابسته بود.
زاگرس در طول تاريخ ضمن اين که پناهگاه مطلوبى براى ساکنانش محسوب مىشد، ارتباط و آميزش فرهنگى ساکنان خود با بيرون از خويش را محدود کرده بود. و اين شايد يکى از علل اساسى کمبود اسناد و مدارک مدون درباره سرگذشت قوم کاسى و گوتى در حدود چهار هزار سال قبل از ميلاد در اين نواحى به سر بردهاند و لولوبىها و اقوام ديگر در غرب زاگرس زندگى مىکردند.
کاسىها يکى از نخستين اقوامى بودند که در هزاره سوم قبل از ميلاد در غرب زاگرس زندگى مىکردند و وجه تسميه آن خداى بومى کاشو است. آثار برجاى مانده از هنر کاسىها در مناطق مختلف استان ايلام و شهرهاى آن نشانگر استقرار طولانى اين قوم زاگرسنشين در اين منطقه بوده است وجود اشياء مفرغى فراوان مربوط به دوره کاسىها سندى بر تأييد اين گفتههاست. کاسيان پس از اينکه در نواحى غرب زاگرس ساکن شدند در حدود نيمهٔ اول قرن هيجدهم قبل از ميلاد به بينالنهرين حمله کردند و سرزمين بابل را اشغال نمودند. تسلط آنها بر بينالنهرين (بابل) ۵۷۶ سال به درازا کشيد و اين طولانىترين تسلط خارجى در اين منطقه است که تا کنون شناخته شده است، در سال ۱۱۷۱ قبل از ميلاد سلطه آنها به پايان رسيد. در اين زمان اختفافات فرهنگى و اعتقادى بهوجود آمده و کاسيان در اين مدت آداب، خط و زبان و مذهب جديد (بابلىها) را پذيرفتند. پايتخت جديد آنها شهر دورکور، که اين شهر امروزه به قصر قوف معروف و در ۳۰ کيلومترى شهر بغداد است.
دومين پادشاه کاسى کور کالزو به ايلام حمله کرد و شوش را تصرف نمود اما مقدور نبود که ايلام مدت طولانى زير سلطه آنان بماند، سرانجام شوتروک ناخونته اول قدرت ايلام را به اوج خود رساند. وى به بابل حمله کرد و آخرين نماينده کاسىها را برانداخت و فرزند خود کوتيرناخونته را حاکم بابل نمود. از اين زمان به بعد از کاسىها نامى برده نمىشود ولى آنان تا زمان حمله اسکندر در کوهستانهاى زاگرس زندگى مىکردند. با گسترش قلمرو پادشاهان ايلام در بينالنهرين و غرب زاگرس اقوامى که در اين مناطق بودند همگى تحت سلطه آنها درآمدند.
ايلامىها از هزاره چهارم پيش از ميلاد در جنوب غربى فلات ايران ساکن شدند و در هزاره سوم پيش از ميلاد بر مناطق وسيعى شامل خوزستان، لرستان پيشکوه، پشتکوه و کوههاى بختيارى بوشهر و کرانههاى خليج فارس استيلا يافتند. زبان مردم ايلام انزانى و خط آنها ميخى بود و شکل خط را از سومرىها اقتباس کردهاند. و دين آنها برپايهٔ پرستش خدايان گوناگون شکل گرفته بود. ايلاميان دولت بزرگى را تشکيل دادند و مورخان تاريخ اسلام را به سه دورهٔ جداگانه تقسيم کردهاند:
۱. دورهاى که تاريخ ايلام ارتباط کامل با تاريخ سومر و آکد دارد (از زمانهاى قديم تا ۲۲۲۵ پيش از ميلاد)
۲. دورهاى که تاريخ ايلام با تاريخ دولت بابل مربوط مىشود (۲۲۶۵ تا ۷۴۵ پيش از ميلاد)
۳. دورهاى که آشور جديد رقيبى براى ايلام است (۷۴۵ تا ۶۴۵ پيش از ميلاد). رابطه ايلام با سومر چندان روشن نيست ولى در زمان انناتوم پاتسى شهر لاگاش ايلام جزء قلمرو سومريان بود ولى رفتار خشن او باعث شورش ايلاميان شد.
وکودور خوندي، پادشاه ايلام، به سومر حمله کرد و آنها را شکست داد و قريب به ششصد سال سومر جزء ايلام بود. همسايه ديگر ايلام بابل بود. در زمان حکومت حمورابى (۲۱۲۳-۲۰۸۵ پيش از ميلاد) ايلام مدت ۴۳ سال به تصرف بابلىها در آمد. او با گسترش قلمروش از شام تا ايران با قانوننامه بزرگ تاريخى خويش نظم را در آن سرزمين برقرار ساخت. در زمان جانشينان حمورابى ايلاميان دوباره قدرتمند شدند و يکى از معروفترين پادشاهان ايلام به نام شوتروک ناخونته موفق به تصرف بابل گرديد و تمام اشياء نفيس تاريخى بابل را به شوش برد از جمله ربالنوع استل نارامين و ديگرى مردوک ربالنوعى بابلىها بود و سى سال بعد، در زمان سلطنت بختالنصر، مردوک دوباره به بابل بازگردانده شد. رابطه ايلام با دولت آشور (۷۴۵ تا ۶۴۵ پيش از ميلاد) غالباً خصمانه بود و علل آن را بايستى در عوامل متعددى جستجو کرد. يکى از مهمترين اين عوامل وضع اقتصادى است زيرا در هزاره اول پيش از ميلاد استفاده عمومى از آهن به عنوان يک فلز در جنگ و کار را به کلى تغيير داد. آشور که مصرفکننده مهمى از نظر وسايل نظامى و کشاورزى بود، معدن سنگ آهن نداشت و از طرف ديگر معادن سنگ آهن در مناطقى يافت مىشد که دسترسى آشوريان به آنجا ممکن نبود يکى از اين مناطق سواحل جنوبى درياى سياه بود که تحت سلطه حکومت قدرتمند اورارتو قرار داشت و ديگر فلات ايران بود که علاوه بر وجود معادن فراوان سنگ آهن، دشتهاى حاصلخيز و اسبهاى چابکى داشتند و اسبان آنها سخت مورد نياز سپاهيان آشور در جنگ بود. به موجب اين عوامل ايلام هميشه در معرض تاخت و تاز آشوريان قرار مىگرفت.