جمعيت
سرشمارى سال ۱۳۷۵ جمعيت استان گيلان را ۲،۲۴۱،۸۹۶ نفر تعيين نموده است. اين جمعيت به نسبت سال ۱۳۳۵، تقريباً دو برابر شده است.
استان گيلان بعد از استان تهران پرتراکمترين استان کشور است. پراکندگى جمعيت و امکان دستيابى به خدمات اوليه در گيلان، زندگى در نقاط روستايى به ويژه در جلگهٔ مرکزى گيلان را که درآن آبادىها به هم نزديکتر هستند و در ارتباط به شهرها قرار دارند، امکان پذير نموده است. آمارگيرى سال ۱۳۶۵ نشان از آن دارد که در هر ۵ کيلومتر مربع از مساحت استان گيلان، يک روستا وجود دارد.
مهمترين ويژگى چگونگى پراکندگى جمعيت در گيلان، کم جمعيت بودن نسبى شهرها و پرجمعيت بودن نسبى روستا، در مقايسه با کل کشور است.
طبق آمارگيرى سال ۱۳۷۵ در استان گيلان، ۸۳/۴۶رصد از جمعيت استان در شهرها و ۱۵/۵۳ درصد از جمعيت استان در نقاط روستايى سکونت داشتهاند. شهر رشت با حدود ۳۷۰ هزار نفر پرجمعيتترين و ماسوله با کمتر از هزار نفر کمجمعيتترين شهر استان بودهاند. همچنين از جمعيت ۶ ساله به بالاى استان ۱/۷۵ درصد باسواد و ۹/۲۴ درصد بىسواد بودهاند.
نژاد
درباره نژاد اقوام ساکن گيلان قبل از ورود آريايىها، نظريههاى مختلفى وجود دارد. با اين حال، اغلب پژوهشگران از جمله هنرى فيلد بر آنند که سومرىها مظاهر تمدن خود را از ناحيهٔ جنوب شرقى درياى مازندران که درآن جا گنجينهاى از اشکال و سفال سومرى کشف شده با خود به جلگه بينالنهرين آوردهاند. در پهلواننامه گيل گمش از قول پروفسور ساموئل هوک نويسنده تاريخ اوسانه در خاورميانه آمده است: اين گونه مى توان گفت که ريشه نژادى سومريان با آريايىهاى کوهپايهنشين کوهستانهاى خاورى (کردستان، آذربايجان و گيلان امروزي) همگن باشد و افسانههاى کهن اين مردم نيز اشاره به کوچ آنان از فرازهاى سخت به سوى آبرفتهاى زندگى بخش بينالنهرين مىکند. ساموئل هوک مىنويسد: هر چند تا به امروز در يافتن زنجيرهٔ گمشدهاى که فرهنگ باستانى آريايى به ويژه در شمال ايران را به فرهنگ سومر پيوند مى دهد به سرانجام نرسيده است، ولى بسيارى از ساختهها و فرآوردههاى ايرانيان باستان که از زير تپههاى مازندران و گيلان و کرمان به دست آمده، بر چنين پيوندى گواهى دارد.
مذهب
مردم گيلان در آغاز به خدايان متعدد اعتقاد داشتند و در زمان ساسانيان، بيشتر مردم گيلان زرتشتى شدند. در روزگار قباد، گروهى از گيلانيان به اين آيين گرويدند.
بعد از سقوط سلسله ساسانيان و حمله اعراب به ايران تا اواسط قرن سوم هـ.ق جنگهاى خونينى بين ديلميان و اعراب صورت گرفت. نخستين جنگ بين ديلميان و اعراب در سال ۲۲ هـ.ق و در زمان خلافت عمر رخ داد. اين امر باعث شد تا مردم گيلان کمکم با اعتقادات اعراب آشنا شوند و برخى به دين اسلام بگروند.
آشنايى مردم گيلان با دين اسلام توسط علويانى که از بيم خلفا به اين سرزمين پناهنده مىشدند صورت گرفت. نخستين علوى مشهورى که به گيلان پناهنده شد يحيىبنعبدالله نواده امام حسن مجتبى (ع) بود.
عموم مورخان بر اين اعتقادند که نفوذ اسلام در گيلان و ديلمان از اواسط قرن سوم هـ.ق آغاز شد و اين تاريخ مصادف است با زمانى که رهبرى عقيدتى نهضتهاى مردم در ايران به دست شيعيان افتاد. در حقيقت سال ۲۵ هـ.ق را که مصادف با قيام حسن بن زيد است بايد سال آغاز رواج اسلام در گيلان دانست.
علت قيام حسنبنزيد و تأسيس دولتى از علويان شيعه (زيديه) در گيلان و مازندران را معمولاً ظلم بيش از حد حاکم عباسى به ويژه جابربنهارون مسيحي و محمدبناوس مىدانند.
اهالى گيلان و طبرستان پس از سقوط علويان با ساير مسلمانان تماس حاصل کردند و در شهرهاى مختلف مساجد متعددى بنا نمودند. با آن که از قرن چهارم به بعد طى سالهاى مختلف فرمانروايان سنى مذهب بر گيلان حکومت داشتند ولى همواره مذهب رسمى مردم گيلان شيعه بوده است. هرچه از اواسط قرن سوم دور شويم، مىبينيم گرايش مردم به فرقهٔ زيديه کمتر مىشود، زيرا با گذشت زمان مردم تحت تأثير رهبران غير زيدى با مبانى و اصول مذهب شيعهٔ اثنى عشرى و ساير فرق اسلامى آشنا شدند.