در تاريخ روابط سياسى بين ايران و لهستان قديمى‌ترين سند مربوط به نامه‌اى است که در سال ۸۸۲ هجرى قمرى مصادف با سال ۱۴۷۴ ميلادى توسط اوزن حسن‌خان براى ياگيلون پادشاه لهستان ارسال گرديده که اين سند هم‌اکنون در آرشيو ملى لهستان نگهدارى مى‌شود.


در دوران سلطنت شاه‌عباس اول در ايران و سيگيسموند سوم در لهستان نيز مکاتباتى از طريق سفراء بين دو کشور انجام گرفته است. شاه‌عباس صفوى در سال ۹۸۱ هجرى قمرى (۱۵۷۳ ميلادي) که دربارهٔ جنگ‌ها و درگيرى‌هاى پادشاه لهستان با عثمانى‌ها مطالبى را شنيده بود براى نخستين‌بار با اعزام آنتونى شرلي و حسينعلى‌بيک بيات به اروپا درصدد افتتاح باب مکاتبه و مراوده با کشور لهستان برآمد اما سفراء اعزامى موفق به مسافرت به لهستان نشدند. دومين اقدام به منظور برقرارى روابط ميان ايران و لهستان از سوى سيگيسموند سوم پادشاه لهستان به‌عمل آمد. وى در تاريخ ۱۰۱۱ هجرى‌قمرى (۱۶۰۳) سفيرى به‌نام سفر موراتوويچ که از ارامنهٔ لهستان بود به دربار شاه عباس کبير فرستاد. مأموريت اين سفير که بيشتر در زمينهٔ تجارت فعاليّت مى‌کرد تحکيم روابط بازرگانى ايران و لهستان بخصوص در زمينهٔ تجارت ابريشم بود. موراتوويچ همچنين مأموريت داشت امتيازاتى براى تجار لهستانى که در شهرهاى مختلف ايران تجارت مى‌کردند کسب نمايد.


يک سال بعد در تاريخ ۱۰۱۲ ه.‌ق. (۱۶۰۴ميلادي) پادشاه لهستان توسط کشيشان اعزامى از سوى پاپ کلمنت هشتم يک بار ديگر نامه‌اى محبت‌آميز براى پادشاه صفوى ارسال نمود و در آن از شاه‌عباس با عنوان پادشاه فارس ياد کرد. پادشاه صفوى نيز ۳ تن کشيش اعزامى به‌نام‌هاى پل سيمون، پرژان تاده و پرويسنت را به گرمى پذيرفت. پل سيمون به نمايندگى از ۳ نفر، نامهٔ پاپ را قرائت کرد که اهم آن بدين شرح مى‌باشد:


پاپ بى‌اندازه علاقمند است تا دولت عثمانى تضعيف شود و با تمام قوايى که در اختيار دارد مايل است اين نظريه را به مرحلهٔ عمل برساند و براى جلب‌نظر سلاطين مسيحى و اتحاد آنها با يکديگر کوشش خواهد کرد و آنها را وادار خواهد کرد که از راه دريا به عثمانى حمله کنند در موقعى که شاه ايران از راه زمين حمله مى‌کند پاپ وعده مى‌دهد که متخصصين و کارشناسان نظامى براى تقويت قشون ايران بفرستد.


پاپ از پادشاه ايران تقاضا مى‌نمايد که با تمام مسييحيان ايرانى و خارجى حتى با اسراء جنگى عادلانه رفتار شود و به آنهايى که به دين مسيح (ع) درآمده‌اند ظلم و ستم روا ندارد و آنها را مجبور نکند که دست از دين خود بردارند. پاپ نيز وعده مى‌دهد که دربارهٔ ايرانيان و ساير مسلمانانى که در کشورهاى مسيحى زندگى مى‌کنند به همان ترتيب رفتار شود.


وقتى قرائت نامهٔ پاپ توسط سيمون به پايان رسيد شاه‌عباس با اظهار خوشوقتى از آمدن هيئت اعزامى پيشنهادات و تقاضاهاى پاپ را پذيرفت و وعده داد مجدداً سفيرى به دربار سلاطين مسيحى براى عقد قرارداد اتحاد عليه حکومت عثماني، اعزام نمايد.


شاه‌عباس همچنين به توسط اين کشيش يعنى پل سيمون نامه‌اى براى پادشاه لهستان ارسال داشت و خواستار توسعه و استحکام روابط دوستانه شد.


شاه‌عباس در اين دوران به علت خدمات گرانبها و شجاعتى که رابرت‌شرلي در جنگ با عثمانى‌ها از خود نشان داده بود وى را به فرماندهى قسمتى از ارتش منصوب و در سال ۱۰۱۶ هجرى قمرى مطابق با فوريهٔ ۱۶۰۸ ميلادى تصميم گرفت وى را به عنوان سفير خود به دربارهاى اروپايى بفرستد تا شايد او بتواند دول مزبور را وادا به جنگ قطعى در جبهه غرب بنمايد. شرلى با لباس ايرانى و تاج قزلباش به اتفاق همراهان خود از اصفهان خارج و از طريق درياى خزر روانهٔ اروپا گرديد. وى و هيئت همراه پس از عبور از خاک روسيه که در آن هنگام دستخوش هرج و مرج بود به شهر کراکف پايتخت لهستان رسيدند. سيگيسموند سوم پادشاه لهستان سفير ايران را با احترام پذيرفت و نامه و هداياى شاه‌عباس را دريافت کرد. شرلى سپس به اتريش و بعد به پراگ پايتخت چک رفت. با توجه به اينکه شاه‌عباس خبر و نتيجهٔ مشخصى از سفارت رابرت شرلى به دربار پادشاهان اروپايى بدست نياورد يک بار ديگر در سال ۱۰۱۹ هجرى قمرى (۱۹۱۱ ميلادي) درصدد برآمد تا از طريق پرژان تاده يکى از کشيشان اعزامى پاپ رم به ايران، نامه‌اى براى پادشاه لهستان ارسال کند و نظر وى را پيرامون تجارت ابريشم و اروپا از راه روسيه جلب نمايد. در اين نامه پادشاه صفويه از سيگيسموند سوم گلايه کرده بود که چرا همچون گذشته کسى را به خدمت نواب اشرف نفرستاده، طريق آمد و شد را مسکوت گذاشته است.


در سال ۱۰۲۴ هجرى قمرى (۱۶۱۶ ميلادي) زمانى که يکى از بازرگانان لهستانى به نام طافيلوس براى تجارت به اصفهان آمده بود شاه‌عباس بار ديگر نامه‌اى را توسط وى براى پادشاه لهستان ارسال داشت و در آن خواهان گسترش روابط گرديد. در نامهٔ وى چنين آمده است: شيوهٔ مرضيه الفت و آشنايى را مرعى داشته، محرک سلسلهٔ صداقت و وداد بوده باشند و کس اعتمادى خود را بدين صوب فرستاده ابواب مراسله و مکاتبه را به انجام آن مأمور ساخته فيصل‌پذير گردانند.


يعقوب ارمني آخرين سفيرى بود که در سال ۱۰۲۵ هجرى قمرى (۱۶۱۷ ميلادي) از سوى دربار صفوى روانهٔ لهستان گرديد. در نامه‌اى که به همراه اين سفير براى سيگيسموند سوم ارسال شد پادشاه ايران پيشنهاد ساختن قلعه‌اى در يکى از بنادر درياى سياه نزديک طرابوزان در خاک گرجستان و واگذارى آن را در برابر دشمنان محافظت خواهند کرد.


با تمام اين احوال هرچند سيگسموند سوم پادشاه لهستان در بازگشت يعقوب ارمني، شرايط پيشنهادى لهستان براى اتحاد با ايران عليهٔ عثمانى را پذيرفت. اما در نامه‌اى که توسط سفير پادشاه صفوى ارسال داشت آمادگى لهستان را براى اتحاد با ايران عليه عثمانى اعلام کرد.


يرژان تاده طى نامه‌اى به شاه‌عباس شرح فتوحات پادشاه لهستان در مقابل عثمانى‌ها را در سال ۱۰۳۱ هجرى قمرى (۱۶۲۳ ميلادي) براى وى ارسال داشت. ليکن پادشاه صفوى که در اين زمان در روابط خود با عثمانى به موقعيت برترى دست يافته بود ديگر به اين پيشنهاد سيگيسموند سوم وقعى ننهاد.


يان سوبييسکي از جمله پادشاهان معروف لهستان است که در دوران سلطنت وى (۱۶۹۶-۱۶۷۳ ميلادي) يازده هيئت ديپلماتيک از اين کشور به ايران اعزام گرديد و در مقابل پادشاهان صفوى نيز سفراء متعددى به لهستان گسيل داشتند.


شايان ذکر است که تا پايان حکومت پادشاهان صفوى آنها هيچگاه نتوانستند به اتحادى عملى با لهستان، عليه عثمانى‌ها دست يابد. بدين ترتيب مى‌توان نتيجه گرفت که روابط ايران و لهستان در عهد پادشاهان صفوى از حد اعزام سفرائى چند و ارسال نامه‌هايى معدود فراتر نرفت.


در قرون هجدهم و نوزدهم در لهستان به دليل عدم وجود حکومت مستقل و تحت سلطه قرار داشتن حکومت‌هاى روسيه، پروس و اتريش روابط خارجى منسجمى با ايران داشته است. اما از آغاز قرن بيستم و پس از پايان جنگ جهانى اول - با اعلام استقلال مجدد لهستان در سال ۱۹۱۸ ميلادى روابط دو کشور بار ديگر برقرار شد. بعد از جنگ جهانى دوم و با تشکيل دولت جمهورى لهستان مناسبات سياسى بين دو کشور برقرار گرديد و دو کشور تصميم گرفتند تا در پايتخت‌هاى دو کشور سفارتخانه تأسيس کنند. در دوران جنگ جهانى دوم و اشتغال لهستان عده زيادى از اتباع لهستان به ايران مهاجرت کردند و برخورد انسانى و مهمان‌نوازانه ايرانيان با اين مهاجرين، نقطه عطفى در تاريخ روابط دو کشور به‌شمار مى‌آيد. پس از پايان جنگ تعدادى از مهاجرين در ايران باقى ماندند و تعدادى از لهستانى‌هاى مقيم تهران که در اين شهر ماندند و من ازدواج با ايرانيان تشکيل خانواده داده و برخى از آنها که در اين شهر درگذشتند در گورستان دولاب - جنوب شرق تهران - مدفونند. اين قبرستان عليرغم قدمت و تلاش شهردارى براى ايجاد فضاى سبز و طرح توسعه شهرى تاکنون برجاى مانده است. تعدادى از لهستانى‌هايى که از ابتداء ورود به ايران وارد انزلى شدند و در اين شهر درگذشتند در قبرستان ارامنه شهر انزلى مدفون هستند.