(دوران استعمار اسپانيا (از ۱۵۲۱ تا ۱۸۱۰ مکزیک چین آفریقای جنوبی اتریش کوبا لهستان نروژ مالزی فنلاند لیبی شیلی مجارستان لائوس ایسلند الجزایر پاکستان اندونزی جمهوری چک تایلند برمه (میانمار) آرژانتین بحرین بنگلادش سنگاپور عمان فیلیپین قبرس قزاقستان قطر کره شمالی ویتنام رومانی کرواسی هلند آنگولا اوگاندا تونس جمهوری آفریقای مرکزی زامبیا اسپانيولىها بعد از غلبه بر مکزيک، بوميان سرخپوست را وادار کردند که به آئين کاتوليک بگروند و بزودى گروه زيادى از مردم مسيحى شدند. ولى بومىها به سنتها و جشنهاى مذهبى خود ادامه دادند و به جاى بتهاى قديمى مجسمههاى حضرت مسيح را مىپرستيدند و در سرودهاى خود نام اين دو را به جاى اسامى سابق مىخواندند. شهر مکزيکو در ۱۵۳۵ مقر نايبالسلطنه اسپانياى جديد (مکزيک) شد و آنتونيو مندوزا (Antonio Mendoza) به عنوان اولين نايبالسلطنه برگزيده شد. از ميان ۶۱ نفر که در دوره مستعمراتى به عنوان نايبالسلطنه بر مکزيک حکومت کردند مندوزا عاقلترين و هوشمندترين آنهاست. در ۱۵۳۵ اولين چاپخانه در مکزيک داير گرديد و در سال ۱۵۵۳ دانشگاه مکزيک که قديمىترين دانشگاه دنياى جديد است تاسيس گرديد. رؤساى قبايل بومى سرخپوست در اين دوران در قصبات حکومت مىکردند و عامل اسپانيولىها بشمار مىآمدند. ازدواج بين قبايل سرخپوست و اسپانيولىها رايج گرديد و شاهزادگان سابق مکزيک با نجبا و اشراف اسپانيولى عقد ازدواج بستند. پس از حدود سه قرن تسلط اسپانيا بر مکزيک اين کشور به صورت کشورى فئودال و کاتوليک مذهب باقى ماند. اشراف و ملاکان زمين، بر توده کشاورزان مسلط و مذهبيون حق فکر کردن را از مردم سلب کرده بودند. دولت اسپانيا بشدت از نفوذ هر گونه فکر و عقيده خارجى به مکزيک جلوگيرى مىکرد و استثمارگران و مفت خوران موروثى به تفتيش عقايد مردم مىپرداختند. در زمانى که در اروپا حکومت عقل و برهان به وجود آمد و سراسر اروپا و مستعمرات انگليس را روحيه انقلابى فرا گرفته بود، کرئول (Creoie)ها (اسپانيولىهاى متولد مکزيک) بر ضد صاحبمنصبان دولتى اسپانيايىهاى متولد اسپانيا که توسعه اقتصادى مکزيک را تحتالشعاع منافع بازرگان و صاحبان صنايع اسپانيا قرار داده بودند قيام کردند. اوضاع متحول و منقلبى که در زمان ناپلئون در اروپا به وجود آمد زمينه را براى استقلال مکزيک فراهم کرد. بناپارت در ۱۸۰۸ مادريد را تصرف کرد. در اين حال وطنپرستان مکزيکى تحت رهبرى يک نفر کشيش دهکده دولورس (Dolores) به نام پدر هيدالگو (Miguel Hidaigo Costilla) در شهر کورتارو (Queretaro) اجتماع کردند. در ۱۶ سپتامبر ۱۸۱۰ هيدالگو اعلاميهاى تحت عنوان گريتودولورس (Girito Dolores) (فرياد دولورس) منتشر و ضمن آن خواستار پايان حکومت اسپانيا بر مکزيک، برابرى نژاد و تقسيم اراضى شد و به آنها اخطار کرد که اسپانيايىها مکزيک را به فرانسويان خدانشناس خواهند سپرد و پيروانش را تشويق به جنگ و کشته شدن در راه باکره مکزيکى گودالوپ Dur Lady of Guadalupe کرد. مردم اين روز را به عنوان جشن استقلال مکزيک پذيرفتهاند. چاپ دانلود صفحه افزودن به علاقمندیها