تاريخ نويسان معتقدند که اجداد اکثريت مکزيکى‌ها که به مستيزو (Mestizo) موسومند، بوميان سرخپوستى هستند که در قرون پيش از آسيا از طريق باب برينگ (Bering) به قاره آمريکا آمده‌اند. بوميان اوليه در حدود دو هزار سال قبل از ميلاد مسيح در اين کشور مستقر شده و پايه فرهنگ و تمدن آن کشور را که تا اندازه‌اى همطراز تمدن مصر در زمان فراعنه بوده ريختند.



بوميان مذکور در طول زمان تجربيات قابل ملاحظه‌اى در فنون کشاورزى و نجوم و رياضيات پيدا کرده بودند و تقويم مورد استعمال آنها گويا پيشرفته‌تر از تقويم فاتحانى بود که در ۱۵۱۹ قدم به سرزمين آنها نهادند.


هنوز سرنوشت قبيله مايا در پرده اسرار است. چون وقتى اسپانيايى‌ها به مکزيک رفتند شهرهاى آنها قبلا متروک و از بين رفته بود.


شايد اين خرابى‌ها به علت تغيير آب و هوا و يا عدم حاصلخيزى زمين بوده است. جنگ‌هاى داخلى يا بيمارى‌هاى مسرى نيز ممکن است موجب از بين رفتن اين تمدن باشد. پاسخ اين سؤالات در نوشته ستون‌ها و هرم‌ها بايد نهفته باشد. در اين حال در دره مکزيک اقوام توهيتک (Toihitecs) نيز به ساختمان هرم‌هاى بزرگ معابد و دربار در تنايوگا (Tenayuca) و تولا (Tula) مبادرت کرده بودند. اين قبيله پيشقراول نژاد ناهائوس (Nahaus)، که قومى جنگجو (و از شمال آمده بودند) به شمار مى‌رفتند بودند. قوم توهيتک، کوتزآلکوآتى (Quetz Alcoati) را که مارى پردار بود مى‌پرستيدند. طبق يک افسانه، او مردى سفيدپوست و ريش‌دار بود که از درياى شرقى به مکزيک آمده بودند.


کشيشان او از رسم قربانى کردن انسان که در مذاهب گذشته رايج بود متنفر بودند. قبيله‌هاى متمدن عليه اين مذهب جديد شوريدند و به اين ترتيب توهيتک سقوط کرد. به اين جهت گفته مى‌شود که کوتزالکوآتى از ميان قوم مزبور عزيمت کرد؛ ولى روزى مثل مسيح باز خواهد آمد. پس از يک سلسله جنگ‌هاى قبيله‌اي، آزتک‌ها (Aztecs) جنگجوترين شقوم ناهائوس بر ديگران پيروز شدند. تحت رهبرى افراد با کفايتى چون موکتزوما (Moctezuma) آنها نه تنها بر دره مکزيک استيلا يافتند؛ بلکه سعى کردند از هر طرفى بر قلمرو خود بيافزايند.


مرکز دائمى آنها شهر تنکوچتيتلان (Tencochtitlan) که دو جزيره وسط درياچه تکوکو (Tecoco) ساخته شده است واقع بود. جانشين اين شهر مکزيکوسيتى پايتخت فعلى اين کشور است که در ميان همين درياچه بنا شده و قديمى‌ترين شهر قاره آمريکاى شمالى است. تنکوچتيتلان اهميت و عظمتى يافت که ندرتا نظير آن در اروپا ديده مى‌شد. جزاير بتدريج بزرگتر شدند؛ کانال کشى آب و راه‌ها ساخته شد. از نظر بهداشت، مکزيکو سال‌ها از شهرهاى اسپانيا که رودخانه‌هايى از آب‌هاى فاضلاب از وسط کوچه‌هاى آن مى‌گذشت. جلوتر بود. معابد عظيم، کاخ‌هاى با ابهت، فواره‌ها و بازار بزرگ داشت. در ۱۵۱۹ قريب يک ميليون نفر جمعيت داشت.


موکتزوماى دوم (Moctezuma II) رئيس و حکمران اين تمدن پيشرفته نمى‌توانست به خدايان شرقى و غربى اسپانيايى‌ها اطمينان داشته باشد. بدين ترتيب وقتى شنيد اسپانيايى‌ها به وراکروز (Veracruz) رسيده‌اند به تصور اينکه اين سپاه شکست ناپذير کوتزآلکوآتى خداى افسانه‌اى سفيدپوست است هدايايى براى آنها فرستاد. هرنان کورتس (Hernan Cortes) فقط با ۵۰۰۰ نفر مرد، چند اسب و يک توپ به مکزيک وارد شد؛ معذالک موقع براى آشوب عليه حکمروايى طولانى آزتک‌ها مناسب بود. اولين بومى‌هاى ايندين که به نيروى کورتز پيوستند تاکس کاتان‌ها (Taxcatans) بودند و به اين ترتيب لشگريان کورتز به بيست هزار نفر بالغ گرديد. در ابتدا موکتزوما از جنگجويان سفيدپوست زره‌پوشيده استقبال کرد و زيباترين و درخشان‌ترين تزيينات و ماسک‌هاى مقدس معبد کوتزآلکوتآتى را براى کورتز فرستاد معذالک، پس از مدت کوتاهى صلح بين نيروهاى اسپانيايى و مردم بومى برقرار نشد. شش ماه پس از ورود کورتز به پايتخت وى مجبور شد به وراکروز عزيمت کند و در غيبت او در يک مراسم مذهبي، افسر اسپانيايى چند صد نفر از اهالى بومى را کشت و بر اثر مقاومت بوميان، سپاهيان اسپانيايى مجبور به فرار از پايتخت شدند. کورتز پس از ماکتزوماى دوم ربوده شد و به قتل رسيد و نوه او آخرين حکمران آزتک‌ها به دار آويخته شد و شهر بزرگ تنکوچتيتلان بکلى ويران شد. بعدا کورتز شروع به ساختن مجدد شهر که به نام مکزيکوسيتى خوانده شد نمود.