شيلى گرچه ديرتر از ساير کشورهاى آمريکاى لاتين به صف دموکراسى‌هاى منطقه پيوست، ليکن روابطى ديرينه و پايدار با تمامى جامعه لاتين برقرار ساخته و حضورى فعال در زمينه سياسى دارد. دولت شيلى در خصوص طرح مداخله نظامى در هائيتى در سال‌هاى اوليه دهه ۹۰ به منظور بازگرداندن دموکراسى به اين کشور واقع در حوزه کارائيب مخالفت ورزيد. وزير خارجه وقت شيلي، کارلوس فيگه روآ در بيست و چهارمين نشست مجمع عمومى OAS (سازمان کشورهاى آمريکائى Organization of American States) در برزيل در سال ۱۹۹۳ موضع کشورش مبنى بر مخالفت در مورد بازگرداندن دموکراسى و آريستيد رئيس جمهور مخلوع هائيتى را به زور اعلام و اظهار داشت:


به نظر شيلى مداخله نظامى راه حل مناسبى نبوده و بايستى از راه‌هاى سياستى چند جانبه براى حل مشکل مزبور سود جست.


با توجه به مطالب فوق به روابط شيلى و دو کشور کوبا و آمريکا که مورد اول يک استثناء در آمريکاى لاتين محسوب مى‌گردد و مورد دوم نيز به لحاظ قدرت و نفوذ خود در منطقه از اهميت خاصى برخوردار است، اشاره مى‌شود:


روابط شيلى و آمريکا را در دو بُعد سياسى و اقتصادى مورد قرار مى‌دهيم: در بُعد سياسي، سياست خارجى ايالات‌متحده در قبال شيلى قبل از کودتاى ۱۹۷۳ اگوستينو پينوشه در راستاى دکترين مونروئه [۱۸۲۳] قرار داشت؛ خاصه آنکه سرزمين شيلى با در برگرفتن ذخائر عظيم مس از يک سو و کنترل بر دماغه جنوبى نيم‌کره غربى نيز به‌لحاظ استراتژيک از اهميت به‌سزائى برخوردار بود. لذا روابط فيمابين دو کشور تا قبل از کودتاى مزبور از روند خاص خود و در جهت منافع آمريکا پيش مى‌رفت. ليکن گرچه کودتاى ۱۹۷۳ برعليه سالوادور آلنده که داراى افکار چپى طرفدار اتحاد جماهير شوروى بود با چراغ سبز آمريکا شکل گرفت، ولى دولت نظاميان بعدها به‌دليل وجود عوامل مختلفه به‌تدريج مورد خشم واشنگتن واقع شد.