آفتاب

نگاهی به تئاتر دربست بیمارستان



ژانر نمایش “در بست تیمارستان”، کمدی موزیکال است. نمایش کمدی، نمایشی است که عوامل آن سعی می کنند....

تئاتر مثل هر هنر دیگری قصدش “ارتقاء دانش عاطفی “مخاطب است.

تئاتر در واقع یک اجرای زنده است و مربوط به جریاناتی است که در همان لحظه در حال اتفاق افتادن است و از همین روی از نظر حس و حال با تماشاچی در حال بده و بستان عاطفی است و مثل سینما نیست که مربوط به اتفاقاتی باشد که در گذشته ضبط شده است. تئاتر محدود به یک سری عوامل مثل صحنه، زمان و مکان نمایش و …است. اگر امکانات تئاتر به اندازه سینما بود یقینن از سینما فراگیرتر می شد.


فرهنگی ترین کار دنیا تئاتر است. سال هاست که از پاریس به عنوان مهد فرهنگ دنیا یاد می شود چون هر شب ۲۰۰ هزار نفر آبونمان تئاتر دارد. تئاتر انواع مختلفی دارد از “ابزورد” و “پور تیاتر(تئاتر بی چیز)” گرفته تا “تئاترهای تراژیک” و “کمدی” و ” موزیکال”.


نکته حائز اهمیت این که تئاتر موزیکال بسیار نفیس پسند و به لحاظ هنری خیلی سخت تر از سایر آنهاست. در حقیقت آنها که تئاتر موزیکال را روی صحنه می برند باید هم دانش موسیقی داشته باشند و هم دانش تئاتر. در این نوع نمایش طراحی حرکات موزون به لحاظ ریتم می بایست همبستگی ظریفی با موسیقی داشته باشد یعنی کارگردان باید هم ریتم موسیقی بداند و هم ریتم تئاتر و از بین آنها یک ریتم مشترک درآورد.


گو اینکه تئاتر این روزهای فراشبند یعنی “دربست تیمارستان” از لحاظ هارمونیِ ریتم موسیقی و ریتم نمایش فوق العاده نبود اما به لحاظ حضور برادران اسماعیلی و سایر شخصیتهایی که با موسیقی و نمایش بیگانه نبودند ترکیب خوبی از کار درآمده بود.کشمکش تئاتر یک “کشمکش فردی” است یعنی تقابل فرد با فردی دیگر یا یک گروهِ محدود. اساساَ درام تئاتر، محدود است. در حالی که در سینما کشمکش از نوع اجتماعی است یا در کتاب که کشمکش ها درونی است.


دربست تیمارستان

ژانر نمایش “در بست تیمارستان”، کمدی موزیکال است. نمایش کمدی، نمایشی است که عوامل آن سعی می کنند لحظات برای مخاطب “خنده دار” باشد. این تئاتر دارای دو نوع کمدی است: یکی “کمدی موقعیت” که بر حرکات بازیگران استوار است و دیگری “کمدی کلام” که مبتنی بر داستان است.


در این نمایش حرکات آقای “عباس نوشادی” و طرز صحبت شیرینش لحظات خوبی را برای تماشاگران رقم زد. “خاااانمِ رضاییییییی” گفتن های خاص “علی جمشیدی” و یا حرکات موزون “حسین اسماعیلی” در نقش پیرمرد جلوه ای از کمدیِ موفق بود. حرکات موزون آقای “شاهرخ نوشادی” در نقش یک آدم لات بخصوص وقتی که نقش خانمی با لباس محلی را ایفا می کرد و بازی آقای “مهران سرایی” در نقش ورزشکار یا شعر خوانی های “می خوام برم زن بسونم”های وحید احمدی هم از لحظات خوب این نمایش بود.


بی انصافی است اگر از بازی بسیار خوب خانم “فاطمه حسینی” و جسارتش در ایفای نقش سخت پرستار و اجرای کم نقص او و بازی خانم “زهرا بوستانی” در نقش خانم رضاییِ مدیر یک تیمارستان و هنرنمایی مهران فرهنگی و صادق فولادی هم یادی نکنیم.


اما بهتر است زیاد هم تعارف نکنیم، اینکه ایرادات این تئاتر کجاها بود؟ فکر می کنم “دربست تیمارستان” فارغ از موضوع جذابش، متاسفانه فاقد عمق و پیچیدگی برای ارضاء روحی تماشاگر فکور و اندیشمندی هست که طالب چندلایه بودن اثر و تجربه عواطف گوناگون هست، گو اینکه این ایراد اساسی کل هنر تئاتر هم هست. به همین دلیل است که شومبختانه تئاتر به نفع تفریح و سرگرمی تماشاگر از انجام رسالت اصلی که همان پالوده کردن ذهن و روان تماشاگر هست دست می شوید. از طرفی این نمایش، Setting هم نداشت یعنی زمان و مکان مشخصی را نشان نمی داد. چرا که هر حرکت در هر زمانه ای معنی خاصی دارد.


از آنجا که این نمایش فاقد این عنصر اساسی است تماشاگر ناگزیر در ذهن خود زمان سازی می کند و لذا تسلط کارگردان ( فرزاد پورقاسمی و روح اله صبور ) برای رهبری ذهن مخاطب کم می شود. پشت کردن بازیگر به تماشاگر یا جلب توجه تماشاگران توسط بازیگران در حالی که بازیگری دیگر در حال ایفای نقش خود هست موجب سردرگمی مخاطب می شود.


یادمان باشد “دربست تیمارستان” در مورد عشق بود و دوست داشتن. یعنی ما با این سئوال اساسی رودر رو می شویم که: آیا صبر کردن برای رسیدن به عشق اساسن کار درستی است یا نه؟ در پایانِ نمایش نویسنده به این سئوال پاسخی مثبت می دهد، پاسخی از سرِ رفعِ مسئولیت!


به طور کلی ما در این نمایش با سه کاراکتر روبرو هستیم: جوانی عاشق پیشه ( فرزاد پورقاسمی)، منشی تیمارستان (علی جمشیدی که در واقع راوی قصه نیز هست) و بقیه بازیگران که در دسته سوم قرار می گیرند. منشی یا راوی نقش همکار را برای کاراکتر اصلی بازی می کند و هم اوست که به جوان عاشق پیشه در راه رسیدن به هدف یاری می رساند، اما آنچه نقش آنتی گونیست را بازی می کند “نیروی درونی” جوان است، هموست که نمی گذارد و نمی خواهد جوان با صبر کردن به عشقش برسد. این یک اصل است: بزرگترین دشمن هر آدم خود اوست…




وبگردی