سنجش منظم نمو کودکان و مقايسهٔ نتايج آن با ارقام حد متوسط معيارهاى قابل قبول مىتوانند به شناسايى هر نوع نمو غيرطبيعى کمک کند. عوامل پزشکى و محيطى که باعث اينگونه ناهنجارىها هستند از اين طريق شناسايى و مهار مىشوند. بديهى است اينگونه اندازهگيرىها مىتواند بازتابى از امکان نمو طولى قد و ساخت بدنى افراد باشد؛ زيرا غالباً نظير و شبيه قد والدين و ساخت بدنى آنها است. همينطور اينگونه اندازهگيرىها نشاندهندهٔ زمانبندى نمو فردى آنها است. کودکان و نوجوانان که نتايج اندازهگيرى آنها از رتبهٔ درصدى ۹۰ بيشتر و از رتبهٔ درصدى ۱۰ کمتر باشد و بهويژه والدين آنها بهطور استثنايى بلند قد و کوتاه قد نيستند بايد به پزشک معرفى شوند تا معاينهٔ بيشترى از آنها بهعمل آيد (لوري، ۱۹۷۳). کودکان همچنين بعد از سن دو يا سه سالگى غالباً وضعيت نسبى خود را در رابطه با رتبهٔ درصدى بهدست آمده حفظ مىکنند. به عبارت ديگر کودک ۳ سالهاى که از نظر قد در رتبهٔ درصدى ۷۵ قرار گرفته است عموماً اين وضعيت را در دوران کودکى خود حفظ مىکند. نوسان شديد در اين وضعيت رتبهٔ درصدى ممکن است نشاندهندهٔ آن باشد که يکى از عوامل محيطى در حال اثرگذارى روى قد و رتبهٔ درصدى آن است (مالينا و همکاران، ۱۹۸۸)، لذا آزمايشهاى پزشکى بيشترى بايد انجام شود.
معلمان تربيت بدنى در موقعيت ويژهٔ بسيار خوبى هستند تا قد و وزن شاگردان خود را بهطور مرتب اندازهگيرى و مسائل و مشکلات ممکن در نمو را شناسايى کنند. آنها مىتوانند با استفاده از دادههاى اطلاعاتى در قد و وزن مفاهيم اساسى مربوط به توارث و عوامل محيطى را به شاگردان خود بياموزند. کودکانى که اينگونه آموزشها را ببينند، در مورد اندازه و وزن بدن خود و اختلافات فردى در ميزان نمو، کمتر دچار اضطراب مىشوند؛ براى مثال نوجوان ديررس و ۱۳ سالهاى که در حدود ۲۰ سانتىمتر از نظر قد از دوست همسال و زودرس خود کوتاهتر است، ممکن است هنوز آثار ثانوى جنسى را بهدست نياورده باشد و صداى او از نظر عمق تغييرى پيدا نکرده باشد. در صورتى که او از مسائل رشد و نمو و حالتهاى طبيعى آن بىاطلاع باشد ممکن است دچار نوعى بىکفايتى و عقدهٔ حقارت بشود.