هرچند اطلاعات خردخرد (bits and pieces) به حواس آدمی میرسد با این حال ما آدمیان جهان را بهصورت بخشهای جدا از هم ادراک نمیکنیم، بلکه با جهانی پر از شیء و آدمی، و سیلی از کلهای یکپارچه روبرو هستیم. تنها در شرایط استثنائی و یا زمانیکه سرگرم طراحی و نقاشی هستیم از وجود اجزاء و ویژگیهای جدا از هم محرکها آگاه میشویم، وگرنه بیشتر اوقات اشیاء را سهبعدی میبینیم و صداها را در قالب کلمات و موسیقی میشنویم.
در مبحث ادراک میخواهیم بدانیم که آدمی چگونه احساسهایش را یکپارچه میکند و بهصورت دریافتهای ادراکی (percepts) درمیآورد و سپس این دریافتهای ادراکی را برای شناخت جهان بهکار میبرد (دریافت ادراکی نتیجهٔ فرآیند ادراکی است). امروزه پژوهشگران، در بررسی ادراک، بیشتر در پی پاسخ این سؤال هستند که دستگاه ادراکی برای حل چه مسائلی ساخته شده است. در این چشمانداز، همواره دو مسئلهٔ کلی مطرح است: دستگاه ادراکی باید معین کند که الف- این شیء چیست (سیب است یا گربه یا میز، و جز اینها)، و ب - این شیء در کجا قرار دارد (بهفاصلهٔ یک متر در سمت چپ، صدها متر جلوتر، و جز اینها). این دو مسئله، در ادراک شنوائی نیز مطرح است (این صدای چیست، تلفن یا سوت کشتی؟ از کجا میآید، از جلو یا از پشت سر؟) و همینطور در مورد سایر دستگاههای حسی.
در بینائی، فرآیند تعیین ماهیت اشیاء را فرآیند بازشناسی طرح (pattern recognition) یا به اختصار، بازشناسی مینامند. بازشناسی برای ادامهٔ زندگی آدمی بسیار مهم است، زیرا غالباً برای پی بردن به برخی از ویژگیهای اساسی هر شیء، ابتدا باید بدانیم آن شیء چیست. همینکه بدانیم چیزی سیب است میفهمیم که خوردنی است، همینکه بدانیم آن چیز گرگ است میفهمیم که باید از آن دوری جست. تعیین محل اشیاء را مکانیابی فضائی (spatial localization) یا به اختصار، مکانیابی نیز برای ادامهٔ حیات ضروری است. با مکانیابی است که راه خود را در محیط مییابیم. اگر این توانائی را نداشتیم دائماً با اشیاء تصادم میکردیم، نمیتوانستیم چیزهائی را که دستمان را بهسویشان دراز میکنیم، بگیریم، و یا به سمت اشیاء و جانوران خطرناک میرفتیم.
هدف دیگر دستگاه ادراکی، علاوه بر مکانیابی و بازشناسی اشیاء ثابت نگاهداشتن شکل ظاهری اشیاء، بهرغم تغییر دائمی تأثیر آنها بر شبکیه است. این ثبات ادراکی (perceptual constancy) یکی دیگر از موضوعهای مورد توجه ما است.
- تقسیم کار در مغز:
در دههٔ گذشته، بسیاری از فرآیندهای عصبی زیربنای ادراک، شناسائی شدهاند. آن بخش از مغز که به بینائی مربوط است، یعنی قشر بینائی (visual cortex)، برمبنای اصل تقسیم کار عمل میکند. بهجای اینکه تمامی قشر بینائی در همهٔ جنبههای ادراک دیداری یا اغلب آنها دخالت داشته باشد، نواحی مختلف آن برای انجام اعمال ادراکی معینی تخصص دارند (کاسلین - Kosslyn و کونیگ - Koenig در ۱۹۹۲).