تنبلى بهرعلتى که باشد حالتى مضرٌ و زيانبخش است. عدم مهار آن خود زمينهساز زيانهاى بيشتر و فراوانترى است. شرح و بررسى همه جوانب اين زيان کارى دشوار است. تنها مطالعه علل و انگيزهها خود نشاندهنده گوشهاى از اين زيانهاست. در عينحال براى نشاندادن بخشى از زيانهاى آن مسأله را از دو ديد زير موردتوجه قرار مىدهيم.
جنبه فردى
تنبلى در جنبه فردى سبب سختى و کندى تحرک بدن، رکود ذهن و استعداد مىشود. آنکس که تنبل و بيکاره است دائماً در گوشهاى لم مىدهد، به کار و تلاشى سازنده نمىپردازد و از کار و زندگى و پيشرفت دور مىماند.
عدم تحرک و رشد جسمى زمينه را براى چاقى مفرط و کندى در موضعگيرى فراهم مىسازد. بيمارىهاى گوناگون و حتى مرگ زودرس به سراغش مىآيد و توان تحرٌک و مقاومت را از او مىستاند. ذهنهائى که پرورده و تربيت شده نباشند هرگز توانائى آن را پيدا نمىکنند که به حل مسألهاى بپردازند.
وضع زيستى جسمانى او بيش از پيش بدتر مىشود، رکود ذهن و توقف استعداد در جاى خود پديد مىآيد، اختلال شخصيتى و پرتوقعى او همچنان دامنهدار خواهدگشت، عواطف او سير نزولى و راکد خود را طى خواهند نمود. عارضه اقتصادى هم دامنگير او خواهد شد.
جنبه اجتماعى
زيان تنبلى متوجه جمع و جامعه نيز خواهد بود. افراد تنبل همچنان سرباران جامعهاند از مزاياى حياتجمعى سود مىبرند ولى در اين زمينه خود به اداى اين وظيفه نمىپردازند. نقش مصرفکنندهاى را دارند که توليد ندارند. اگر مردم اجتماع از ماحصل کار و کوشش خود به او چيزى عطا نکنند از فقر و گرسنگى خواهد مرد.
در همهحال افراد تنبل همچون عضوى زائد براى جامعهاند. مردم اجتماع بايد بارسنگين وظيفهاش را بردوش کشند. اقتصادش وابسته، فکرش راکد، جسمش بيمار و بىخاصيت، توقعش افزون، انگيزه انتقاميش قوي، درخواستش زياده از حد، عصيان بيحسابش بيش ازحداندازه است و طبيعى است که چنين فردى کلٌ بر جامعه باشد.