کنجکاوى در انسان و حيوان امرى ذاتى است ولى در سايه رشد و تربيت پرورده و جهت‌دار مى‌شود. او با استفاده از اين زمينه سعى دارد آنچه را که نمى‌داند و يا مى‌خواهد بداند از پدر و مادر سؤال کند. کودکان حتى احساسات و ادراکات خود را ازطريق پرسش مطرح مى‌کنند، امرى که بزرگتر‌ها بدان کمتر توجه دارند.


اينان از وقتى که زبان باز مى‌کنند و در آغوش مادرند، در راه و خيابان، در موقع شستشو، در همراهى با پدر و مادر و در همه‌جا از والدين و مربّيان خود سؤال مى‌کنند و در اين زمينه آن‌چنانند که گوئى ناگزير بدان هستند.

ريشه و منشاء پرسش

ريشه آن نادانى و در نتيجه خواستارى کشف و آگاهى است. ولى وجود انگيزه کنجکاوى خود سببى است که کوک براثر آن مى‌خواهد از اسرار سردرآورد. البته مواجه‌شدن او با امور و اشياء، برخوردهاى روزمرّه او با وسايل و ابزار، ديدن‌ها، شنيدن‌ها، لمس‌کردن‌ها و ... محرک او به اين اقدام مى‌شوند.

مربى و سؤال کودک

سؤالات در مواردى دريچه‌هائى هستند از درون کودک که به بيرون گشوده شده‌اند و يا آئينه‌اى هستند که شخصيت کودک را منعکس مى‌کنند. مربى از طريق سؤالات کودک در مى‌يابد که او کيست، چگونه مى‌انديشد، و در آينده‌اى دور يا نزديک چه وضعى دارد و چه کاره خواهد شد.


مربى قبل از هرچيز بايد از علل و انگيزه‌هاى سؤال کودک سر در‌آورد و دريابد چه امرى باعث شده است که او به فکر پرسش از ما بيفتد. زيرا نوع جوابهائى که به کودک مى‌دهيم تا حدود زيادى به چگونگى و تحصيل از اين دريافت مربط مى‌شود. البته يکى از اصول تربيتى ما اين است که اين امر را در آنان تقويم کنيم و حتى کودکان را قادر سازيم که به گسترش آن بپردازند. کودک بايد اجازه داشته باشد از هرچه که مى‌خواهد بپرسد. از اسرار همه امورى که در خور درک و کفايت اوست سردرآورد. حتى لازم است گاهى از او بپرسيم چه فکر مى‌کند، چه انديشه‌اى دارد.

سنين خردسالى و مخصوصاً تا سن ۶ پرسش‌ها و کنجکاوى‌هاى کودک شديد است و اغلب آنها متوجه شناخت دنياى خويش است. البته سؤالات ۵ ساله‌ها با ۷ ساله‌ها متفاوت است، و نيز سؤال ۹ ساله‌ها و ۱۲ ساله‌ها با هم فرق مى‌کند. بهر ميزان که بر سن و سال افراد افزوده مى‌شود سؤالات قوى‌تر و ريشه‌دارتر مى‌گردد.

فهرست سؤالات

اگر در سؤالات کودکان توجه کنيم خواهيم ديد به تناسب سن، درک و فهم، جنس، محيط زندگي، نوع تربيت، حدود ضوابط و اخلاق، نوع آزادى عطا شده به کودکان، ميزان عواطف اعمال شده درباره کودکان سؤالات گوناگونى را مطرح مى‌کنند. سؤالات کودکان از دوران خردسالى تا پايان کودکى را مى‌توان بصورت زير فهرست کرد:

در زمينه آفرينش

بخشى از سؤالات کودکان در رابطه با آفرينش و توحيد و صفات و ذات خداست. کودک پرسش‌هائى از اين قبيل دارد:


خداکيست؟ چرا او را نمى‌بينيم؟ او کجاست؟ چه شکلى است؟ کى مى‌توانيم او را ببينيم؟ او بچه هم دارد؟ بزرگى او چقدر است؟ اينجا هم هست؟ خدا چطور به آسمان رفته؟ چطور مى‌تواند همه‌جا باشد؟ خدا در بهشت است؟ خدا تلفن هم دارد؟ حرف هم مى‌زند؟ کى پيش او مى‌رويم؟ خدا هم شيرينى را دوست دارد؟ مثل باباست؟ مرداست يا زن؟ و... بهرحال سؤالات عجيب و غريب در اين مورد دارد، طورى که والدين را به تعجب وا مى‌دارد و اين سؤالات در سنين ۴ به بعد زياد مى‌شود.

در مورد پيدايش خود

پاره‌اى از سؤالات در مورد پيدايش خويش است و هم در مورد جنسيت خود و کيفيت ولادت خويش. مثلاً مى‌پرسد:


من از کجا آمده‌ام؟ کى مرا درست کرد؟ من کوچک بودم در کجا بودم؟ در سنين ۴-۶ سالگى راجع به جنس خود سؤال مى‌کند، مى‌پرسد: پسراست يا دختر؟ چه فرقى باهم دارند؟ چرا شکم مامان بزرگ است؟ بچه از کجا بدنيا مى‌آيد؟ بچه چطور ساخته مى‌شود؟ چرا لباس او با خواهرش فرق دارد؟ اين نى‌نى را از کجا خريدي؟...


گاهى ممکن است کودکان در سنين ۴-۵ سالگى سؤالاتى در مورد آفرينش خود نداشته باشند و والدين نبايد گمان کنند که او موجودى از همه‌جا بيخبر است اين چنين نيست، او خبرهاى موردنياز خود را بدست آورده است و يا شما آن را بى‌ادبانه تلقى کرده‌ايد و او ناگزير شده است آن را از شما نپرسد.

در مورد اشياء و پديده‌ها

بخشى از سؤالات کودکان در مورد شناخت جهان و پديده‌هاى آن است. او مى‌خواهد از حقايق اشياءِ و نحوه مصرف و کاربرد آن‌ها سردرآورد و دريابد امور چگونه جريان مى‌يابند. در اين زمينه نمونه‌هائى بدينقرار داريم:


اين‌چيه؟ چه فايده دارد؟ با آن چه کار مى‌کنند؟ درخت را کى درست کرد؟ چرا خدا سگ را آفريد؟

در مورد امور بعدى

گاهى سؤالات کودک براى سردرآوردن عواقب يک امر است . مثلاً سؤالات او درباره مرگ است. چرا آدم مى‌ميرد؟ او را که در قبر گذاشتند چه خواهد کرد؟ آيا سردش نمى‌شود؟ آيا غذا نمى‌خورد؟ خفه نمى‌شود؟...


گاهى سؤال مى‌کند مامان تو کى مى‌ميري؟ بابا کى مى‌ميرد؟ مرگ چيست؟ آدم چرا مى‌ميرد؟ طلاق چيست؟ آدم طلاق گرفت چه مى‌شود؟ چرا آدم را در قبر مى‌گذارند؟ خدا چطور آدم را به بهشت مى‌برد؟ آدم که مرد دوباره از قبر چطور بيرون مى‌آيد؟...


سؤال از مرگ و مير در سنين ۸-۱۰ سالگى بسيار است از آن بابت که مرگ معمّائى است ناگشوده براى کودک و او مى‌خواهد از اسرار آن سر درآورد. و هم از آن بابت که سن ۸ سالگى سن ترس از مرگ است و کودک مى‌خواهد با يافتن اطلاعاتى در آن زمينه فکرى کند، امنيتى بدست آورد و از احساس ناراحتى و دستخوش نگرانى بودن خويش را نجات دهد.

در مورد تکليف خود

او مى‌پرسد و مى‌خواهد از وظايف و تکاليف خود سردرآورد. دريابد که در آينده چه وظايف و مسؤوليت‌هايى براى اوست؟ چه بايد بکند؟ به کجا بايد برود؟ در خانه چه کند که تنبيه نشود و يا رفتارش مورد رضاى والدين باشد؟...


گاهى مى‌پرسد چرا او را کتک زديم؟ يا مى‌خواهد دريابد که هوش چيست؟ زرنگى چيست؟ آيا زرنگ است يا نه؟ لوس است يا عادي؟

موارد ديگر

سؤالات کودکان بسيار و پردامنه است. از هرچه که در دوروبر اوست مى‌پرسد. هرچه که در دست ديگران مى‌بيند سؤال مى‌کند در اين زمينه شرم و حيائى براى او مطرح نيست. زيرا نمى‌داند که چه چيزى خوب و چه چيزى بداست.

فرم و صورت سؤالات

سؤالات کودک گاهى علنى و آشکار است و زمانى مخفيانه و در قالب رمز و کنايه. سؤالات نوع اخير اغلب در مواردى هست که کودک احساس ناامنى در طرح آن داشته باشد. او براى دريافت پاسخ سؤالى که در ذهن او وسوسه آفريده است بصورت کنايه و اشاره پرسشى را مطرح مى‌کند.


همچنين سؤالات ممکن است بصورت مستقيم باشد يا غير مستقيم. گاهى مسأله‌اى را بى‌واسطه مطرح مى‌کند و زمانى پرسش خود را از زبان فردى ديگر مطرح مى‌نمايد و يا با زبان خود بصورت شوخي، خنده و ادا در آوردن با رعايت جنبه‌هاى احتياط.