عوامل بسيارى هستند که براين حالت دامن زده و اوضاع را شديد و سخت مى‌کنند. در اين جنبه مى‌توانيم اين موارد را ذکر کنيم:


- برخورد با موضع ضعف والدين و دلسوزى‌هاى آنان و پذيرش کودک در خانه.


- وجود حالت افسردگى و غمگينى که او را خواستار دورى از حيات جمعى مى‌کند.


- نقص جسمانى و يا نارسائى‌هاى آن که سبب تمسخر و تحقير است. مثل کوتاهى قد، بزرگى سر يا بيني، دهان گشاد، داشتن سالک بر چهره، لنگ بودن و ...


- درگيرى والدين در خانه که کودک را دلواپس آنان مى‌کند.


- بيمارى مادر، طلاق او، بويژه براى کودکى که شديداً وابستگى دارد.


- برخورد اوليه معلم با شاگرد که ممکن است سختگيرانه و مثلاً توأم با تنبيه باشد.


- احساس گناه از عواملى که زمينه را براى بيقرارى و غم و اندوه و دردهاى خيالى فراهم مى‌کنند.


- وجود وسايل دلگرمى و بازى‌هاى بسيار در خانه براى کودک.


- سختى مقررات و ضوابط اعلام شده در مدرسه مخصوصاً در روزهاى اول.


- عدم آشنائى با دستشوئى و يا عدم‌توان ادرا و تخليه بصورت مستقل.


- خشک بودن روش کار در مدرسه مخصوصاً در روزهاى اول کار.


- وجود شرم و حياى افراطى و احساس اينکه در اين مورد ديگران از او سوءاستفاده کرده‌اند.


- وجود درگيرى و برخورد برخى از کودکان با او مثلاً کتک زدن او.


- نگرانى از اين‌امر که نکند غرور او شکسته شود و نتواند خود را موفق سازد.


- تولد فرزندى جديد، احساس ناکامى و محروميت، سرخوردگى‌ها و ...