سازگارى و تعادل اجتماعى

در کنار مسايلى چون تحول عاطفى نوجوان و نيز مطرح شدن هويت براى او، ارتباط اجتماعى نيز به عنوان مسأله‌اى که نياز به تجديدنظر دارد، وارد ميدان مى‌شود. ارتباط اجتماعى نوجوان دستخوش دگرگونى مى‌شود. کودکى که در دورهٔ دبستان به سادگى ارتباط اجتماعى برقرار مى‌کرد، اينک در برقرارى اين ارتباط، بخصوص با بزرگتر‌ها، دچار مشکل مى‌شود. به عبارت ديگر، رفتار اجتماعى از سازگارى و تعادل خود در دورهٔ ابتدايي، خارج مى‌شود.


سازگارى او با اعضاى خانواده دستخوش دگرگونى مى‌شود. امر و نهى پدر و مادر را به خوبى نمى‌تواند بپذيرد، وجود خواهران و برادران کوچک‌تر را گاه نمى‌تواند تحمل کند و با سروصداى آنان برخوردى خشن مى‌کند، در حاليکه سروصداى خودش را امرى عادى تلقى مى‌نمايد. نوجوان در سازگارى با افراد و فاميل و آشنايان دچار مشکل مى‌شود، لذا تا حد ممکن سعى مى‌کند از آنان دورى کند. اين در حالى است که نوجوان، گاه با دوستانش روابطى بسيار نزديک و صميمى برقرار مى‌کند. اين تغييرات را بايد به عنوان تغييراتى طبيعى به شمار آورد و با آنها به جنگ و ستيز نپرداخت.

ارتباط با همسالان در مدرسه و اجتماع

نوجوان در مقايسه با بزرگسال، بايد ارتباطات اجتماعى نوى را شکل دهد و يا آنها را بسازد، و اين ناشى از خروج او از دورهٔ کودکى و رويکرد وى به بزرگسالى است. کودک دبستانى و پيش‌دبستاني، مهم‌ترين پايگاه اجتماعى خود را خانواده مى‌داند. به همين سبب تنها تلاشى که ممکن است در زمينهٔ موقعيت اجتماعى خود داشته باشد، داشتن يک موقعيت مطمئن و رضايت‌بخش در خانواده است.


شايد براى کودک دبستاني، فراتر از خانواده، تنها معلّم به عنوان يک فرد اجتماعى اهميت داشته باشد و او پس از خانواده تلاش مى‌کند که در نظر معلّم از موقعيت خوبى برخوردار شود. ولى براى نوجوان، ترک موقعيت خانوادگى و کسب موقعيت اجتماعي، آن هم در ميان دوستان و افراد همسن و سال، اهميت ويژه‌اى دارد. نوجوان مى‌خواهد پايگاهى فراتر از خانواده، در ميان همسن و سال‌هاى خود بيابد. از اين رو احتياج دارد که اطلاعات لازم براى داشتن چنين موقعيتى را کسب کند. مهم‌ترين منبع اطلاعاتى براى نوجوان، دوستان همسن و سال او هستند و نوجوان ناگزير است ارتباط خود را با آنان حفظ کند و در مدرسهٔ آنان تعليم ببيند.

ارتباط با خانواده

نوجوان درصدد برقرارى ارتباطى فراتر از خانواده و در ميان دوستان است. اين مطلب مى‌تواند روابط نوجوان را با خانواده تضعيف نمايد. ممکن است انتظارات، توقعات و ارزش‌هاى خانواده با آنچه متعلق به گروه دوستان است، در تضاد باشد. اين تضاد در اصل فشارى روانى بر نوجوان وارد مى‌سازد. اين نوجوان است که بايد در مقابل تعارض موجود بين دوستان و خانواده استقامت کند و راه حلى براى آن بيابد.


اگر جاذبهٔ خانواده قوى‌تر باشد، نوجوان از همسالانى که ارزش‌هاى متفاوتى با خانواده دارند، دور مى‌شود و به طرف خانواده و گاه به طرف دوستانى که داراى ارزش‌هاى مشابهى با خانواده هستند، سوق پيدا مى‌کند و اگر جاذبهٔ گروه همسالان قوى‌تر باشد، اين کشش مى‌تواند موجب تضعيف روزافزون روابط نوجوان با خانواده شود. از اين رو چگونگى استمرار روابط نوجوان با خانواده به نوع و قدرت روش‌هايى وابسته است که او براى حل تعارض‌هاى موجود بين خانه و جامعه، در پيش مى‌گيرد. نوجوان هر قدر در زمينهٔ تربيت اجتماعى و شيوهٔ برخورد با تعارض‌هاى اجتماعى کارآزموده‌تر و تعليم ‌يافته‌تر باشد، مى‌تواند تعارض‌هاى موجود را بهتر و کارآمدتر حل کند. در غير اين صورت، اين تعارض‌ها نه تنها حل نمى‌شود بلکه موجب انحلال نوجوان در يکى از دو قطب خانه و دوستان مى‌گردد.

تأثيرپذيرى از شخصيت‌هاى مذهبي، اجتماعي، هنرى و سياسى

نوجوان ضمن اينکه از دو قطب خانواده و دوستان تأثير مى‌پذيرد، تحت‌تأثير شخصيت‌هاى اجتماعى نيز قرار مى‌گيرد. شخصيت‌هاى مذهبى روى بسيارى از نوجوانان اثر مى‌گذارند و آنان را به خود جلب مى‌کنند. شخصيت‌هاى مذهبى در جامعهٔ اسلامي، از تأثير و نفوذ بيشترى بر روى نوجوانان برخوردارند، زيرا از يک سو شخصيت نوجوانان را مى‌پذيرند، از سوى ديگر بر حرمت پدر و مادر و خانواده تأکيد دارند و از سويى نيز بر روابط دوستانه و برادرانه بين مؤمنان اصرار مى‌ورزند. اين شيوه از برخورد با گروه‌هاى اجتماعى موجب مى‌شود که نوجوان در درون خود با آشفتگى کمترى مواجه شود و احساس کند که دين او را از تعارض‌هاى اجتماعى رها کرده و با ايجاد وحدت در ميان قطب‌هاى مختلف اجتماعي، به او آرامش بخشيده است. خانواده‌هايى که خود پذيراى گرايش فرزند نوجوانشان به طرف شخصيت‌هاى مذهبى هستند، او را براى سازگارى اجتماعي، بهتر و بيشتر يارى مى‌کنند.