تحقيقات علمى فلسفهاى روشن و بديهى دارد؛ زيرا نياز بشر به تحقيقات علمى امرى بديهى است. به بيان ديگر، نياز بشر به تحقيقات علمى را مىتوان به شرح زير بيان نمود:
نياز فطرى انسان
انسان فطرتاً جستجوگر است و مىخواهد تا حد امکان همه چيز را بداند و رموز جهان را کشف کند. حرص و ولع کودکان و سؤالهاى متعدد آنان از والدين براى دستيابى به پاسخى قانعکننده حاکى از روحيهٔ جستجوگر انسان است. بعلاوه، کاوشگرى انسان هيچوقت به پايان نمىرسد و عطش خواستن و دانستن او سيراب نمىشود. انسان علاقهمند به کشف ناشناختهها است. مىخواهد بداند در پى حوادث و پديدههاى جهان چه نيرويى و چه عواملى قرار دارند. مىخواهد بداند ماهيت اشياء و پديدهها و ويژگىهاى آنها چيست و روابط آنها با يکديگر چگونه است. مىخواهد کهکشانها را بشناسد و مىخواهد دنياى ماوراءطبيعت و عالم معنا را بشناسد.
نيازهاى حياتى
انسان موجودى است که از بدو حيات تا مرگ با مسايل گوناگون روبروست. او عضوى از سه سيستم اکولوژيک، اجتماعي-انسانى و مارواءطبيعت است؛ بنابراين، با خارج از خودش روابط الزامى دارد. از يک طرف با خالق و خداى خويش يا ماوراءالطبيعه و عالم معنا و از طرف ديگر با انسانها و جامعهٔ بشرى و نيز عالم طبيعت و ساير مخلوفات و موجودات رابطه دارد.