در بحث از معايب روش سخنراني، عدهاى عقيده دارند که اين روش وقتى مفيد بود که مواد چاپى وجود نداشت و اکنون که کتابها به حد وفور وجود دارند و همه مىتوانند بخوانند، ديگر نيازى به استفاده از روش سخنرانى نيست. به عقيدهٔ اين عده، اگر شاگرد در ضمن سخنراني- به علت عدم توجه- قسمتى از مطالب سخنرانى را از دست بدهد، تقريباً تمام مطالب سخنرانى را از دست خواهد داد؛ زيرا او نمىتواند به عقب برگردد، در حالى که اين کار با مواد آموزشى چاپى امکانپذير است. برخى ديگر، همچون مکليش (McLeish)، معتقدند که روش سخنرانى از زمان اختراع چاپ به بعد قابل انتقاد است؛ از اين نظر که موجب انفعال شنونده مىشود و به جاى اينکه شاگرد را وادار به فعاليت بيشتر با محيط خود کند، محدود به برداشتن يادداشت مىنمايد.
در روش سخنراني، به علت اينکه معلم متکلموحده است، شاگردان چندان فعال نيستند، فقط از حس شنوايى استفاده مىشود، قدرت تکلم شاگردان چندان تقويت نمىشود، تفاوتهاى فردى در آن منظور نمىگردد و نسبت به بعضى روشها از اعتبار کمترى برخوردار است؛ اما محدوديت روش سخنراني، بيشتر متعلق به عدم کاربرد صحيح آن است. روش سخنرانى اغلب بطور غلط مورد استفاده قرار مىگيرد؛ يعنى بيش از حد لازم از آن استفاده مىشود. اغلب سخنرانىها طولانى و خستهکننده است؛ به عبارت ديگر، هدفهايى که با روشهاى ديگر تدريس بهتر برآورده مىشوند، با روش سخنرانى تدريس مىگردند.
روش سخنرانى مىتواند حالات انفعالى و وابستگى را در شاگردان افزايش دهد و نيز مىتواند وسيلهاى براى ابراز عقايد شخصى و گرايشهاى فردى معلم باشد. در کلاسهايى که استعدادها و ظرفيتهاى فکرى متفاوتند، روش سخنرانى مىتواند فقط مطلوب و منطبق بر خواستههاى عدهٔ معدودى باشد و عدهٔ زيادى را که در بالا يا پايين آن محدوده قرار دارند شامل نشود. سرانجام اينکه روش سخنرانى براى هر معلمى مناسب نيست. اين روش مستلزم وجود برخى خصوصيات شخصيتى مانند صدا، روش سخنگويي، روانى سخن، آرامش و نظم است که در همهٔ معلمان به يک نسبت يافت نمىشود. روشهاى تدريس بايد با وجوه ضعف و قوت معلم تناسب داشته باشند. اگر شخصيت معلم با روش سخنرانى مطابقت نداشته باشد، بهتر است به جاى آنکه سعى در ايجاد اين تطابق بنمايد، از روشهاى ديگر تدريس، مانند بحث گروهي، تدريس انفرادى و روش آزمايشى استفاده کند.