اهداف جزئى از آن نظر مورد استفاده و بهره‌بردارى قرار مى‌گيرند که اهداف کلى به‌ خودى خود و به دليل مبهم و کلى بودنشان نمى‌توانند به‌راحتى مورد استفاده قرار گيرند. بنابراين لازم است اهداف کلى را به‌ اجزاى کوچکتر و خردترى که همان اهداف جزئى هستند تقسيم نمود تا با صراحتى که در آنها مطرح است آموزش را قابل‌ اجرا نمود. پس مى‌توان نتيجه گرفت که برخلاف اهداف کلي، اهداف جزئى بايستى داراى حالتى صريح، روشن و واضح باشند. نمونه‌هايى از اهداف جزئى در رابطه با هدف کلى يادشده مى‌تواند به شرح زير مطرح شود.


فراگير بتواند:


۱. چرائى کاربرد کاربرد نظريه عمومى سيستمها در طراحى منظم آموزشى را توصيف کند.


۲. يک الگو براى طراحى منظم آموزشى معرفى کند.


۳. مراحل و اجزاى مختلف الگو را ذکر کرده و دربارهٔ آنها توضيح دهد.


۴. براى تدريس درس بخصوصى طراحى منظم آموزش بعمل آورد.


ملاحظه مى‌شود که در کليه اهداف جزئى يادشده، صراحت و روشنى قابل توجهى وجود دارد. به‌عبارت ديگر اهداف تعبير و تفسيرپذير نيستند، درحالى که هدف کلى ما چنين حالتى را دارا نيست.


نکته‌اى که لازم است در اينجا به آن اشاره کنيم اينست که کلى و يا جزئى‌ بودن هدف امرى است نسبتاً نسبى و اين نسبت از موردى به مورد ديگر مى‌تواند تفاوت داشته باشد. در هر حال با مطرح کردن اهداف جزئى بايستى صراحت و روشنى لازم را از هدف انتظار داشت.