برقرارى ارتباط کلامى نيز در کار آموزش و تدريس لزوم و اهميت خاص خود را دارا است. نکتهاى که هر معلم آگاه را نسبت به مطالعهٔ ارتباط کلامى وادار مىکند، ميزان استفاده از اين نوع ارتباط در کلاسهاى درس است. اگرچه در جريان تدريس معلم بيشترين نقش انتقالدهندهٔ پيام را دارا است، ولى بهراحتى مىتوان دريافت که فراگيران نيز بايستى درجريان ارتباط کلامى فعال بوده و بهموقع خود، انتقالدهندهٔ پيام باشند.
اگرچه پيوسته نظريههاى مترقى تربيتى معلمان را در شرکت فعال فراگيران در جريان آموزش ترغيب مىکنند ولى گاهى مشاهده مىشود که معلمان در سراسر جريان تدريس تنها برقرارکنندهٔ ارتباط کلامى بوده و نهتنها فراگيران خود را به اظهارنظر، طرح سؤال و نظاير اينها تشويق نمىکنند، بلکه بهعنوان عاملى بازدارنده از شرکت فعال فراگيران جلوگيرى مىکنند.
بههمين خاطر در اين بحث مرورى کوتاه خواهيم داشت بر طبقهبندى ارتباط کلامى در کلاس درس که توسط فلاندرز و آدمين (Flanders & Amidon) ابداع و ارائه شده است. براساس اين طبقهبندى ارتباط کلامى که نمونهاى از رفتار معلم بهشمار مىرود، عاملى است قابل بررسي. در اين طبقهبندى که در هنگام حضور معلم در کلاس ممکن است سه حالت بهشرح زير اتفاق بيافتد:
اين پژوهشگران برقرارى ارتباط کلامى توسط معلم را با توجه به نوع ارتباط کلامى به دو شاخه تقسيم مىکنند که آنها را بهطور قراردادى مستقيم (Direct) و غيرمستقيم (Indirect) نامگذارى کردهاند. تفاوت ميان اين دونوع ارتباط کلامى توسط معلم در اين است که در نوع غيرمستقيم، ضمن اعمال عطوفت درجريان برقرارى ارتباط فراگير به برقرارى ارتباط کلامى تشويق مىشود، درحالى که در برقرارى ارتباط کلامى مستقيم عکس آن صادق است.