گفتيم که ارتباط يک فرايند است. در اين فرايند يا فعاليت در حال جريان در يک محيط متغير، اجزاى مختلفى دخالت دارند. براى شناخت بيشتر فرايند ارتباط، دانشمندان از قديم‌الايام به تجزيه موقعيت‌هاى ارتباطى به عوامل يا اجزاى تشکيل‌دهندهٔ آن پرداخته‌اند.

مدل ارسطو

اولين کسى که ارتباط را بصورت يک مدل ارائه داد ارسطو بود. ارسطو هر ارتباطى را داراى سه جزء مى‌دانست: گوينده، گفتار و مخاطب. بايد توجه داشت که ارسطو براى ايجاد يا برقرارى ارتباط وجود هر سه جزء را لازم مى‌دانست. ارسطو در مدل خود فقط به ارتباط‌هاى رودررو به‌صورت گفتارى توجه داشت.

مدل شانون و ويور

يکى ديگر از مدل‌هاى ارتباطى مدل شانون و ويور (Shannon and Weaver) است. شانون و ويور که هردو از کارمندان شرکت بل بودند اين مدل را براى توجيه برقرارى ارتباط فيزيکى ارائه دادند. اين مدل خطى است و در بسيارى از علوم مخصوصاً در رشته علوم رفتارى اين مدل را براى تعيين موقعيت‌هاى ارتباطى درون گروهى به‌کار مى‌برند.



در اين مدل پيام منبع اطلاعاتى ازطريق فرستنده رمزگذارى و تبديل به علائم مى‌شود. اين علائم ازطريق حامل به گيرنده پيام مى‌رسد. گيرنده پيام علائم دريافت‌شده را رمزخوانى کرده و بصورت اصل پيام درمى‌آورد و دراختيار مقصد قرار مى‌دهد.


اجزاى اين مدل بيش از مدل ارسطو است. عنصرى که در مدل ارسطو به‌عنوان گيرنده مورد توجه قرار مى‌گرفت دراينجا منبع اطلاعاتى و فرستنده است. عنصر مخاطب در مدل ارسطو، در اين مدل گيرنده و مقصد هردو را دربرمى‌گيرد. حامل ارتباطى در مدل ارسطو مورد توجه قرار نگرفته است.

مدل هارولد لسول

مدل ارائه‌شده توسط هارولد لسول (Harold Lasswell) مدلى است که اجزاى آن در موقعيت‌هاى آموزشى بيشتر قابل مشاهده است. اين مدل عناصر يک موقعيت ارتباطى را به‌کمک کلمات سؤالى شناسايى مى‌کند. مدل لسول داراى پنج عنصر مى‌باشد:


۱. گوينده پيام: چه کسى (گويندهٔ پيام: نويسنده، سخنران، کارگردان فيلم)


۲. پيام: چه مى‌گويد (پيام: نوشته، گفتار، نماها و موسيقى زمينه و صدا)


۳. حامل ارتباطي: از چه راهى (حاملان ارتباطي: کتاب، امواج هوا، فيلم)


۴. مخاطب: به چه کسى (مخاطب: خوانندگان، شنوندگان، بينندگان فيلم)


۵. اثر پيام بر گيرنده: با چه تأثيرى (اثر پيام ‌بر گيرنده: بسته به محتواى پيام تأثير بر گيرندگان متفاوت است)


در اين مدل ارتباطى جايى براى هدف از ارتباط درنظر گرفته نشده است. لسول خود چنين مى‌پندارد که در عنصر شماره پنج يعنى با چه تأثيرى هدف درنظر گرفته شده است. درصورتى که نمى‌تواند چنين باشد. ما ابتدا پيام را نمى‌فرستيم و بعد هدف را تعيين کنيم. هدف بايد در ابتدا انتخاب شود و همهٔ عناصر براى رسيدن به هدف به‌کار گرفته شوند. عنصر شمارهٔ پنج تعيين مى‌کند که آيا به هدف رسيده‌ايم يا نه و خود نمى‌تواند هدف باشد.

مدل ويلبر شرام

مدل ارائه ‌شدهٔ ديگر، مدل ويلبر شرام (Wilbur Schrumm) است. شرام با استفاده از مدل شانون و ويور مدلى براى ارتباط‌هاى دوجانبه به‌وجود آورد. او رمزخوانى و رمزگذارى را فعاليت‌هايى مى‌داند که به‌وسيله فرستنده و گيرنده پيام به‌طور همزمان انجام مى‌گيرد.

مدل اينديانا

مدل ديگرى که توسط شيخيان (۱۳۵۶) به‌عنوان مدل اينديانا معرفى شده است ارتباط را به‌شکل دايره معرفى مى‌کند. در اين مدل اجزا بدين‌صورت معرفى مى‌شوند:


- هدف‌ها


- مخاطب


- محتوا


- سازمان


- وسيله


- ارائه


- ارزشيابي


اين مدل از شيوهٔ سيستم‌ها و روانشناسى تربيتى بهره مى‌گيرد و به اصول سازماندهى نيز توجه دارد. نکته مهم در رابطه با هدف‌ها در اين مدل اين است که هدف‌ها بايد عينى و قابل اندازه‌گيرى باشند. زيرا ارزشيابى از هدف‌هاى کلى و مبهم مشکل است، افراد مختلف تفسيرهاى گوناگونى از آنها خواهند داشت، و هرکدام رسيدن به هدف را به‌گونه‌اى متفاوت با ديگرى امتحان خواهد کرد.


براساس اين مدل مخاطب يا گيرندهٔ پيام را بايد به‌دقت شناخت. توانايى‌ها و دانسته‌هاى او را سنجيد و مناسب با آنها براى او برنامه‌ريزى کرد. فضاى يادگيري، تعداد يادگيرندگان، و زمان يادگيرى بايد با توجه به يادگيرندگان و نيازهاى آنها سازماندهى شود.


وسيلهٔ مناسب براى برقرارى ارتباط بايد با توجه به هدف‌ها و پيام‌گيران انتخاب شود. در اين مدل موقعيت آموزشى يک موقعيت ارتباطى است که با ديد سيستماتيک به آن مى‌نگرند.


اگر به اين مدل شکل زير به‌عنوان يک مدل ارتباطى بنگريم که بايد در آن به‌ کليهٔ اجزا توجه شود، در اين مدل فرستندهٔ پيام دقيقاً مشخص نشده است. به‌نظر مى‌رسد فرستنده پيام و تعيين‌کننده هدف‌ها همان طراح موقعيت آموزشى باشد. با وجود اين مدل اينديانا بهترين مدلى است که در موقعيت‌هاى ارتباطى آموزشى مى‌تواند مورد استفاده قرار گيرد. البته در طرح اصلى مدل تصوير يک دختر و پسر در وسط طرح ديده مى‌شود که دليل مرکز توجه بودن يادگيرندگان در اين مدل است.



در حيطه کار تکنولوژى آموزشى ما، هر موقعيت آموزشى را يک موقعيت ارتباطى مى‌دانيم و سعى مى‌کنيم که کليه اجزاى آن را شناسايى کنيم و عواملى را که ممکن است بر اجزا اثر داشته باشند در نظر مى‌گيريم. سپس براى رسيدن به هدف‌هاى آموزشى‌، با در نظر گرفتن اجزا و فرآيندها، طرحى سيستماتيک تهيه مى‌کنيم. اين طرح را اجرا مى‌کنيم و سپس از آن ارزشيابى به‌عمل مى‌آوريم. نتيجه ارزشيابى‌ که مقايسه عملکرد يادگيرندگان با عملکرد معيار يا هدف‌ها مى‌باشد را در موقعيت‌هاى بعد به‌کار مى‌گيريم.