آفتاب

نکات قابل توجه در رشد و تکامل طبيعى

اهم نکاتى را که خانواده و مدرسه و ديگر دست‌اندرکاران نظام آموزشى کشور در جهت تأمين و حفظ رشد و تکامل طبيعى در دانش‌آموزان مى‌بايست بدان‌ها توجه نمايند، فهرست‌وار يادآور مى‌شويم:


- خانواده نخستين محيطى است که کودک، استعدادها و توانائى‌هاى خود را در آن رشد و پرورش مى‌دهد. اين امر از طريق بازي، شرکت در فعاليت‌ها و تجارب همسالان انجام مى‌گيرد و بى‌شک، تشويق و رقابت مطلوب در رشد اين استعدادها مؤثر است. لذا کودک در محيط خانواده بايد يقين کند که مورد علاقه و محبت است. اين احتياج روانى که عمدتاً به‌وسيله والدين، برادران و خواهران ارضاء مى‌شود، پايه اساسى براى تقويت رابط درونى ميان کودک و سايرين بوده و در رشد و تکامل طبيعى وى بسيار مؤثر مى‌باشد.


- خانه بايستى به‌صورت يک محيط شناخت و تجربه‌اندوزى و تربيت محبت‌آميز براى کودکان درآيد.


- هيچ‌گونه مانع عاطفى (مشاجره والدين و ...) که کودک را از يادگيرى‌هاى لازم باز مى‌دارد، نبايد در محيط خانواده به‌وجود آيد.


- هرگونه اختلال در تغذيه و عملکرد غده‌هاى مترشحه که ممکن است در استعداد يادگيرى کودک تأثير بگذارد، بايستى کشف و اصلاح گردد.


- با رفتن کودک به مدرسه، نقش خانواده در کمک به کودک براى اظهار و به کار انداختن استعدادهاى ذهنى وى تمام نمى‌شود، بلکه مى‌بايست همگام و هم‌فکر با مسئولين مدرسه، با علاقه‌مندى تمام، اقدامات لازم در جهت شکوفائى هر چه بيشتر استعدادهاى ذهنى فرزندان خود را دنبال نمايند.


- محيط خانه و مدرسه بايد براى کودک، قابل اعتماد و امن بوده و مربى اعم از والدين و معلمين بايد رفتارهاى هيجانى و عاطفى وى را کاملاً درک نمايند.


- در انتخاب معلم و مربى بايد بيشتر دقت شود که از لحاظ عاطفى سالم باشند زيرا از معلم ناراحت و مضطرب، هرگز نمى‌توان تربيت افراد سالم را انتظار داشت.


- معلم بايستى در آغاز سال تحصيلى شخصاً يا با همکارى کادر بهداشتى از قد، وزن، قدرت بينائى و شنوائى دانش‌آموزان اندازه‌گيرى‌هاى لازم را به‌عمل آورد و اين اندازه‌گيرى را هر يک يا دو ماه تکرار کند و در صورت مشاهده هر گونه اختلال، فوراً به والدين دانش‌آموز اطلاع دهد تا نسبت به درمان آن اقدام گردد.


- کلاس درس بايستى هميشه تميز و پاکيزه بوده و نور کافى در آن بتابد.


- در هر درس بايستى فعاليت‌هاى گوناگون براى بارورى هر چه بيشتر حواس دانش‌آموزان ترتيب داده شود.


- معلم بايد با اصول بهداشت مدارس آشنا و دانش‌آموزان را به رعايت کردن آنها راهنمائى کند.


- فعاليت‌هاى ورزشى طورى در برنامه منظور شوند که به رشد بدنى دانش‌آموزان کمک کنند.


- تکاليف دانش‌آموزان در حد توانائى‌هاى آنان تعيين گردد.


- فرصت‌هاى مناسب براى رشد مهارت‌هاى گوناگون براى دانش‌آموزان فراهم گردد.


- در تنظيم جدول ساعات درسي، اصول روانشناسى آموزش و پرورش مراعات شود.


- وسايل اوليه بهداشت در اختيار دانش‌آموزان قرار گيرد.


- محيط مدرسه و کلاس، نشاط‌انگيز و مشوق باشد.


- برنامه تحصيلات بايد با ميزان رشد عقلى و ذهنى دانش‌آموز سازگار باشد. به‌عبارت ديگر، چيزى را بايد به او آموخت که استعداد يادگيرى آن را دارد.


- تدريس در سال‌هاى اوليه تحصيل، بايد بر محسوسات دانش‌آموزان متکى و مبتنى باشد. بدين‌معنى که معلم مى‌بايست دروس خود را محسوس و عملى ساخته و از حواس مختلف آنان براى يادگيرى هر چه بهتر، يارى گيرد.


- بايد استعداد کودک را براى شناختن اوضاع جهان خارج، بيدار و تربيت کرد. به اين طريق که معلم گفته‌هاى درسى خود را به مظاهر زندگى و اشياء موجود در محيط خاص کودک مرتبط سازد.


- هميشه بايد به اين نکته توجه داشته باشيم که حفظ و از بَر کردن، تنها دليل فهم مطلب نيست، بلکه مهم، ادراک آن و يادگرفتن طرز استفاده از آن مى‌باشد.


- معلم بايد تخيل دانش‌آموزان را در راه درست پرورش دهد و آنان را از افراطى که سبب دورى از زندگى واقعى مى‌شود، دور نمايد. به‌عبارت ديگر، بايد دانش‌آموزان را طورى بار آورد که در مسائل زندگى و حل مشکلات آن، به تفکر و تعقل بپردازند و خود را با عالم وسيع و زيباى خيال خوش ننمايند.


- در توزيع دانش‌آموزان به کلاس‌ها، تا حد امکان، استعداد ذهنى آنان در نظر گرفته شود، زيرا همانندى عقلى ميان دانش‌آموزان، بزرگترين کمک به يادگيرى و آموزش است.


- از نظر روانشناسي، منطقى نيست که برنامه ثابتى را به‌طور مساوى بر همه دانش‌آموزان تحميل کنيم، چه برنامه‌هائى را که يک عده قادر هستند در مدت زمان تعيين شده تمام کنند، گروه ديگرى ممکن است توان اتمام آن را در آن محدوده زمانى نداشته باشند.


- براى کودکان کندذهن و عقب‌مانده، بايد مدارس مخصوص تأسيس گردند تا بتوان از استعداد موجود آنان بيشترين استفاده را برده و وجود آنها نيز براى جامعه مفيد واقع شود.


- براى اينکه دانش‌آموزان تيزهوش از رشد و تکامل سريع خود، باز نمانند لازم است مجال و فرصت‌هاى علمى مناسب، براى آنان فراهم گردد.


- چون موفقيت در هر شغل به ميزان هوش شخص بستگى دارد، از اين رو، بايد دانش‌آموزان را بر حسب ميزان هوش و عقل، از لحاظ شغلى که در آينده به‌عهده خواهند گرفت، راهنمائى کرد.


- معلم بايستى علت عقب‌ماندگى درسى کودک را مطالعه نمايد و ميزان وابستگى آن را با ضعف هوشى يا عوامل گوناگون محيطى دريافته و اقدامات لازم نسبت به درمان صحيح آن معمول دارد.


- معلمين و مسئولين مدارس بايستى با مطالعه استعدادهاى دانش‌آموزان، آنان را به رشتهٔ تحصيلى خاصى که در دوره متوسطه مى‌توانند ادامه دهند، رهبرى کنند تا رشته‌هاى تحصيلى را بدون آگاهى قبلى انتخاب ننمايند که اين امر جز اتلاف انرژى و تضييع اوقات گرانبها نتيجه ديگرى نخواهد داشت. به‌طور کلي، محيط خانه و مدرسه بايد بهترين فرصت براى تحريک تفکر دانش‌آموز باشد و والدين و معلمين، همواره به ياد داشته باشند که هر چند استعدادهاى تفکر و تشکيل مفاهيم در طبيعت دانش‌آموز وجود دارد ولى روش تفکر و مسائلى که وى بايد درباره آنها بيانديشد کاملاً اکتسابى هستند و دانش‌آموز آنها را از محيط خانه و مدرسه ياد مى‌گيرد، لذا برنامه‌ها و کتاب‌هاى درسى بايد چنان تهيه و تنظيم گردند که دانش‌آموز همواره با عده‌اى مسائل قابل حل مواجه گرديده و از تفکر درباره آنها لذت ببرد.

نکات قابل توجه در رشد و تکامل طبيعى

اهم نکاتى را که خانواده و مدرسه و ديگر دست‌اندرکاران نظام آموزشى کشور در جهت تأمين و حفظ رشد و تکامل طبيعى در دانش‌آموزان مى‌بايست بدان‌ها توجه نمايند، فهرست‌وار يادآور مى‌شويم:


- خانواده نخستين محيطى است که کودک، استعدادها و توانائى‌هاى خود را در آن رشد و پرورش مى‌دهد. اين امر از طريق بازي، شرکت در فعاليت‌ها و تجارب همسالان انجام مى‌گيرد و بى‌شک، تشويق و رقابت مطلوب در رشد اين استعدادها مؤثر است. لذا کودک در محيط خانواده بايد يقين کند که مورد علاقه و محبت است. اين احتياج روانى که عمدتاً به‌وسيله والدين، برادران و خواهران ارضاء مى‌شود، پايه اساسى براى تقويت رابط درونى ميان کودک و سايرين بوده و در رشد و تکامل طبيعى وى بسيار مؤثر مى‌باشد.


- خانه بايستى به‌صورت يک محيط شناخت و تجربه‌اندوزى و تربيت محبت‌آميز براى کودکان درآيد.


- هيچ‌گونه مانع عاطفى (مشاجره والدين و ...) که کودک را از يادگيرى‌هاى لازم باز مى‌دارد، نبايد در محيط خانواده به‌وجود آيد.


- هرگونه اختلال در تغذيه و عملکرد غده‌هاى مترشحه که ممکن است در استعداد يادگيرى کودک تأثير بگذارد، بايستى کشف و اصلاح گردد.


- با رفتن کودک به مدرسه، نقش خانواده در کمک به کودک براى اظهار و به کار انداختن استعدادهاى ذهنى وى تمام نمى‌شود، بلکه مى‌بايست همگام و هم‌فکر با مسئولين مدرسه، با علاقه‌مندى تمام، اقدامات لازم در جهت شکوفائى هر چه بيشتر استعدادهاى ذهنى فرزندان خود را دنبال نمايند.


- محيط خانه و مدرسه بايد براى کودک، قابل اعتماد و امن بوده و مربى اعم از والدين و معلمين بايد رفتارهاى هيجانى و عاطفى وى را کاملاً درک نمايند.


- در انتخاب معلم و مربى بايد بيشتر دقت شود که از لحاظ عاطفى سالم باشند زيرا از معلم ناراحت و مضطرب، هرگز نمى‌توان تربيت افراد سالم را انتظار داشت.


- معلم بايستى در آغاز سال تحصيلى شخصاً يا با همکارى کادر بهداشتى از قد، وزن، قدرت بينائى و شنوائى دانش‌آموزان اندازه‌گيرى‌هاى لازم را به‌عمل آورد و اين اندازه‌گيرى را هر يک يا دو ماه تکرار کند و در صورت مشاهده هر گونه اختلال، فوراً به والدين دانش‌آموز اطلاع دهد تا نسبت به درمان آن اقدام گردد.


- کلاس درس بايستى هميشه تميز و پاکيزه بوده و نور کافى در آن بتابد.


- در هر درس بايستى فعاليت‌هاى گوناگون براى بارورى هر چه بيشتر حواس دانش‌آموزان ترتيب داده شود.


- معلم بايد با اصول بهداشت مدارس آشنا و دانش‌آموزان را به رعايت کردن آنها راهنمائى کند.


- فعاليت‌هاى ورزشى طورى در برنامه منظور شوند که به رشد بدنى دانش‌آموزان کمک کنند.


- تکاليف دانش‌آموزان در حد توانائى‌هاى آنان تعيين گردد.


- فرصت‌هاى مناسب براى رشد مهارت‌هاى گوناگون براى دانش‌آموزان فراهم گردد.


- در تنظيم جدول ساعات درسي، اصول روانشناسى آموزش و پرورش مراعات شود.


- وسايل اوليه بهداشت در اختيار دانش‌آموزان قرار گيرد.


- محيط مدرسه و کلاس، نشاط‌انگيز و مشوق باشد.


- برنامه تحصيلات بايد با ميزان رشد عقلى و ذهنى دانش‌آموز سازگار باشد. به‌عبارت ديگر، چيزى را بايد به او آموخت که استعداد يادگيرى آن را دارد.


- تدريس در سال‌هاى اوليه تحصيل، بايد بر محسوسات دانش‌آموزان متکى و مبتنى باشد. بدين‌معنى که معلم مى‌بايست دروس خود را محسوس و عملى ساخته و از حواس مختلف آنان براى يادگيرى هر چه بهتر، يارى گيرد.


- بايد استعداد کودک را براى شناختن اوضاع جهان خارج، بيدار و تربيت کرد. به اين طريق که معلم گفته‌هاى درسى خود را به مظاهر زندگى و اشياء موجود در محيط خاص کودک مرتبط سازد.


- هميشه بايد به اين نکته توجه داشته باشيم که حفظ و از بَر کردن، تنها دليل فهم مطلب نيست، بلکه مهم، ادراک آن و يادگرفتن طرز استفاده از آن مى‌باشد.


- معلم بايد تخيل دانش‌آموزان را در راه درست پرورش دهد و آنان را از افراطى که سبب دورى از زندگى واقعى مى‌شود، دور نمايد. به‌عبارت ديگر، بايد دانش‌آموزان را طورى بار آورد که در مسائل زندگى و حل مشکلات آن، به تفکر و تعقل بپردازند و خود را با عالم وسيع و زيباى خيال خوش ننمايند.


- در توزيع دانش‌آموزان به کلاس‌ها، تا حد امکان، استعداد ذهنى آنان در نظر گرفته شود، زيرا همانندى عقلى ميان دانش‌آموزان، بزرگترين کمک به يادگيرى و آموزش است.


- از نظر روانشناسي، منطقى نيست که برنامه ثابتى را به‌طور مساوى بر همه دانش‌آموزان تحميل کنيم، چه برنامه‌هائى را که يک عده قادر هستند در مدت زمان تعيين شده تمام کنند، گروه ديگرى ممکن است توان اتمام آن را در آن محدوده زمانى نداشته باشند.


- براى کودکان کندذهن و عقب‌مانده، بايد مدارس مخصوص تأسيس گردند تا بتوان از استعداد موجود آنان بيشترين استفاده را برده و وجود آنها نيز براى جامعه مفيد واقع شود.


- براى اينکه دانش‌آموزان تيزهوش از رشد و تکامل سريع خود، باز نمانند لازم است مجال و فرصت‌هاى علمى مناسب، براى آنان فراهم گردد.


- چون موفقيت در هر شغل به ميزان هوش شخص بستگى دارد، از اين رو، بايد دانش‌آموزان را بر حسب ميزان هوش و عقل، از لحاظ شغلى که در آينده به‌عهده خواهند گرفت، راهنمائى کرد.


- معلم بايستى علت عقب‌ماندگى درسى کودک را مطالعه نمايد و ميزان وابستگى آن را با ضعف هوشى يا عوامل گوناگون محيطى دريافته و اقدامات لازم نسبت به درمان صحيح آن معمول دارد.


- معلمين و مسئولين مدارس بايستى با مطالعه استعدادهاى دانش‌آموزان، آنان را به رشتهٔ تحصيلى خاصى که در دوره متوسطه مى‌توانند ادامه دهند، رهبرى کنند تا رشته‌هاى تحصيلى را بدون آگاهى قبلى انتخاب ننمايند که اين امر جز اتلاف انرژى و تضييع اوقات گرانبها نتيجه ديگرى نخواهد داشت. به‌طور کلي، محيط خانه و مدرسه بايد بهترين فرصت براى تحريک تفکر دانش‌آموز باشد و والدين و معلمين، همواره به ياد داشته باشند که هر چند استعدادهاى تفکر و تشکيل مفاهيم در طبيعت دانش‌آموز وجود دارد ولى روش تفکر و مسائلى که وى بايد درباره آنها بيانديشد کاملاً اکتسابى هستند و دانش‌آموز آنها را از محيط خانه و مدرسه ياد مى‌گيرد، لذا برنامه‌ها و کتاب‌هاى درسى بايد چنان تهيه و تنظيم گردند که دانش‌آموز همواره با عده‌اى مسائل قابل حل مواجه گرديده و از تفکر درباره آنها لذت ببرد.