مقدمات برنامهريزى توسعه ملى ايران بعد از جنگ جهانى دوم از اوايل سال ۱۳۲۵ شمسي، شروع شد. در آن سال، دولت هيئتى را به نام کميتهٔ برنامه مأمور کرد که با همکارى وزارتخانهها به تنظيم و تهيهٔ طرحهاى عمرانى بپردازد. بدين ترتيب، شالودهٔ برقرارى سازمانى به نام سازمان برنامه ريخته شد که تهيه و تنظيم هماهنگ ساختن برنامهريزى توسعه ملى را عهدهدار شود. از آن تاريخ تا کنون (۱۳۵۶)، در کشور ما، پنج دوره برنامهريزى بهشرح زير اجراء شده است:
برنامهٔ عمرانى اول (برنامهٔ هفت سالهٔ اول) | از سال ۱۳۲۷ تا نيمهٔ سال ۱۳۳۴ |
برنامهٔ عمرانى دوم (برنامهٔ هفت سالهٔ دوم) | از نيمهٔ سال ۱۳۳۴ تا نيمهٔ سال ۱۳۴۱ |
برنامهٔ عمرانى سوم | از نيمهٔ سال ۱۳۴۱ تا پايان سال ۱۳۴۶ |
برنامهٔ عمرانى چهارم | از سال ۱۳۴۷ تا پايان سال ۱۳۵۱ |
برنامهٔ عمرانى پنجم | از سال ۱۳۵۲ تا پايان سال ۱۳۵۶ |
تاريخهاى فوق، محدودهٔ زمانى برنامهها را مشخص مىسازد، ولى بايد متوجه بود که شروع و پايان برنامههاى عمرانى از نظر تهيه مقدمات و تنظيم برنامه، تصويب برنامه، شروع به اجراى برنامه، اختتام سال مالى برنامه و سنجش عملکرد برنامه، گستردهتر از تاريخهاى فوقالذکر است؛ مثلاً، مطالعه و تهيهٔ مقدمات هر برنامه، معمولاً چند سال قبل از پياده شدن آن آغاز مىشود.
برنامهريزى توسعه ملى ايران، در ابتداى امر با مشکلات بزرگ و محدوديتها و تنگناهاى اساسى مواجه بوده است. از جمله، گذشته از مضيقههاى بزرگ مالى و مادى و فقر منابع انساني، برنامهريزي، به تجارب عملى و علمى خاصى نيازمند است که در آن زمان وجود نداشته؛ به آمار، اطلاعات، تحقيقات و ارزشيابى مداوم و سيستمى احتياج دارد که نارسايىها و ناکفايىهاى آنها عملاً برنامه را بىثمر و فلج مىساخته، به تداوم و همبستگى و همکارى نزديک سازمانهاى اجرايى با يکديگر مربوط بوده که در آن زمان ضعيف بوده است. بنابراين، اگر منصفانه قضاوت کنيم، زحماتى که سازمان برنامه با همکارى وزارتخانهها و سازمانهاى ديگر براى تهيه و اجراى برنامههاى عمرانى کشيده است، و پيشرفتهايى که حاصل شده، در قبال انبوه مشکلاتى که وجود داشته است، در خور ستايش مىباشد.