آفتاب

نفع اتحاد استراتژیک ایران و روسیه در چیست؟



همکاری های اخیر تهران و مسکو در زمینه های گوناگون و طی سالهای اخیر همواره مورد توجه تحلیلگران و ناظران بین المللی بوده است؛ آیا با وجود این همکاری ها و ابراز علاقه ایران و روسیه برای تعمیق روابط، می توان گفت دو کشور به شریکی راهبردی برای یکدیگر تبدیل شده اند یا خیر؟

خبرآنلاین: روابط روسیه و ایران همواره در طول تاریخ با فراز و نشیب های خاص خود همراه بوده است. علاوه بر مسائل سیاسی، موضوعاتی چون ثروت ها و ظرفیت های عظیم موجود در دو کشور، حوزه های انرژی و تحولات منطقه ای سبب شده تا اهمیت روابط دو کشور دوچندان شود. اما با وجود زمینه های فراوان در طیف های گسترده آیا مسکو و تهران در سالهای اخیر توانسته اند با نگاه به توانایی های یکدیگر روابط خود را تعمیق و رابطه ای استراتژیک را برای همکاری ها بنا کنند.  آندری کورتونوف تاریخ دان و مدیر شورای امور بین الملل روسیه در مقاله ای برای این شورا تاکید کرد که علی رغم ظرفیت های موجود ایران و روسیه به سطح مورد انتظار نرسیده اند اما با وجود عناصر مطلوب می توان این اتحاد تاکتیکی را به مشارکت راهبردی تبدیل کرد. در مشروح این مقاله آمده است:

آیا باید روابط کنونی ایران و روسیه را به عنوان یک روابط راهبردی یا ترجیحا یک اتحاد تاکتیکی بین دو کشور با آرمان ها و جاه طلبی های متفاوت سیاست خارجی تعریف کنیم؟ برای پاسخ به این پرسش، در واقع باید مشخص کنیم که مشارکت راهبردی در روابط بین الملل مدرن چه معنایی می دهد:

اول آن که، به منظور ساختن یک مشارکت راهبردی، دولت ها باید از طیف وسیعی از منافع مشترک بلندمدت را داشته باشندـ منافعی که بر چگونگی وضعیت فعلی سیاسی آنها یا اقدامات هر طرف سومی بستگی نداشته باشد. داشتن یک دشمن مشترک یا تجربه دشواری ها و مشکلات سیاست خارجی، برای داشتن یک مشارکت راهبردی کافی نیست. مشکلات ناشی از سیاست خارجی می آیند و می روند و در آینده یک دشمن به یک باره می تواند تبدیل به یک متحد شود.

دوم اینکه دو طرف باید اهداف اصلی و مهم راهبردی را دنبال کنند، که تنها با تلاش های مداوم مشترک می توانند به آنها دست یابند. این همان چیزی است که مشارکت راهبردی را از اتحاد تاکتیکی متمایز می کند. در سیاست جهانی امروز، تعداد زیادی اتحاد تاکتیکی موجود است، اما در واقع مشارکت راهبردی به ندرت وجود دارد.

سوم اینکه، به منظور کار کردن روی مشارکت راهبردی، دو طرف به یک چارچوب قانونی و نظارتی مناسب برای تعامل خود و همچنین مکانیزم های موثر برای همکاری در زمینه های مختلف نیاز دارند. اعلامیه های سیاسی تهیه شده در اجلاس ها یا جلسات وزیران شرط لازم، اما کافی برای ظهور یک مشارکت استراتژیک نیست.

چهارم اینکه، یک مشارکت استراتژیک به معنای اعتماد بالای رهبران سیاسی کشورها است. شرکایی که مشارکت و درجه بالایی از اعتماد و احترام متقابل نسبت به یکدیگر در دو جامعه برخوردار هستند. بدون حمایت گسترده مردمی از طرفین، حتی گرمترین دوستی بین رهبران ملی، حتی تعامل مداوم بین دستگاه های دیوانسالاری دو کشور برای اطمینان از روابط پایدار کافی نیست.

آیا ایران و روسیه در روابطشان از این پیش شرط ها برخوردار هستند؟ متاسفانه خیر. در بهترین حالت می توانیم استدلال کنیم که دو طرف مقدمات اولیه را برای ظهور یک مشارکت استراتژیک در مقطعی از آینده انجام داده اند.

منافع مشترک را برای آغاز در نظر بگیرید. در روسیه، آنها بر منافع مشترک دو کشور در خنثی کردن سیاست های سلطه جویانه ایالات متحده آمریکا در جهان و به طور خاص در خاورمیانه تأکید دارند. آنها همچنین بر این مساله تاکید دارند که ایران و روسیه با چالش مشترکی در زمینه رادیکالیسم و افراط گرایی در همسایگی خود مواجه هستند ـ از افغانستان گرفته تا سوریه. این بدان معناست که اولویت روس ها به مسائل امنیتی و ژئوپلتیکی اختصاص دارد.

ایران و روسیه به طور مستقیم و غیرمستقیم در بازار جهانی هیدروکربن رقابت دارند. مسکو و تهران احتمالا نمی تواند مواضع یکسانی در خصوص برخی مسائل منطقه ای داشته باشند، حتی در سوریه. ایران یک کشور شیعه است، این در حالی است که بیشتر مسلمانان روسیه سنی هستند. هیچ یک از این اختلافات و اختلافات زیاد دیگر در منافع، سازش ناپذیر به نظر نمی رسد اما آنها نشان می دهند که تعادل منافع مشترک، متداخل و متفاوت بین روسیه و ایران، برای کسانی که عاشق ساختارهای ساده ژئوپلیتیکی هستند بسیار پیچیده تر از آن است که به نظر می رسد نادیده گرفتن این پیچیدگی، تبدیل تصویر بسیاری از رنگها به سیاه و سفید، منجر به ناامیدی و مشکلات اجتناب ناپذیری خواهد شد.

اهداف مشترک راهبردی چطور؟ بسیاری از دستاوردهای تعامل بین روسیه و ایران، به رغم همکاری دو جانبه، عمدتاً ماهیت موقعیتی داشته است. در طول سی سال گذشته، این همکاری عمدتا به واکنش های موازی موفقیت آمیز دو کشور نسبت به مشکلات در حال ظهور محدود شده است. این مشکلات متعدد و متنوع بوده است: جنگ داخلی در تاجیکستان، مداخله ایالات متحده و متحدان آنها در عراق، بهار عربی، بحران های سوریه، یمن و غیره. باید به دیپلمات های روسی و ایرانی اعتبار لازم را داد، که معمولا موفق به یافتن رویکردهای مناسب و قابل قبول برای مشکلات بسیار پیچیده منطقه ای شدند.

با این حال، تعامل به موقع در بحران ها مشارکت راهبردی ایجاد نمی کند. نیاز دیگر اهداف مشترک استراتژیک است. یعنی وجود یک برنامه اقدام مثبت بلند مدت، برنامه ای که بحران ها را از بین می برد نه اینکه فقط به آنها واکنش نشان دهد. پیش نویس پیشنهادهای مشترک روسیه و ایران در خصوص ایجاد سیستم امنیتی منطقه ای جمعی در خلیج فارس می تواند اقدامی امیدبخش در این زمینه باشد.  منطقه "بزرگ آسیای میانه" می تواند منطقه دیگری برای ارائه طرح های مشترک طولانی مدت باشد. در مفهومی وسیع ترو به طور کلی، مقایسه دیدگاه های مسکو و تهران در مورد چگونگی بازیابی قابلیت کنترل سیستم بین المللی جهانی بسیار مهم خواهد بود.

مبانی قانونی برای روابط روسیه و ایران به شدت توسعه نیافته است (به ویژه در مقایسه با چنین زمینه هایی از سیاست خارجی روسیه و روابطش با اتحادیه اروپا) در مورد مکانیسم های اجرای تعامل در زمینه های مختلف نیز همین امر وجود دارد. به عنوان مثال، در حوزه اقتصادی،کمیسیون ها، شوراها و مجامع دو جانبه بسیاری وجود دارد، اما از بسیاری جهات،آنها نهادهای کاملاً اسمی هستند. این امر تا حدی وضعیت غیرقابل قبول روابط تجاری و اقتصادی بین روسیه و ایران را از منظر حجم و ساختار توضیح می دهد.

روسیه و ایران در روابط اقتصادی خود مسیر کمترین مقاومت را دنبال می کنند و خود را محدود به پروژه های بزرگ "ویترینی" (پروژه هایی که برای معطوف کردن توجهات طراحی می شوند )می کنند که با پشتیبانی فعال دولتی مانند نیروگاه هسته ای بوشهر و همکاری فنی نظامی انجام شده است. در سال ۲۰۰۷  نیز طرفین برای همکاری در زمینه انرژی، حمل و نقل، پزشکی، بیوتکنولوژی، متالورژی، اکتشافات فضایی و غیره، برنامه های بزرگی را برای افزایش گردش مالی سالانه به ۲۰۰ میلیارد دلار در طول ده سال پیش بینی کردند. بیشتر این برنامه ها فقط روی کاغذ باقی مانده اند. به طور خلاصه، صحبت در مورد یک مشارکت استراتژیک بدون یک پایه اقتصادی مستحکم، بدون وجود گروه های بزرگ علاقه مند در هر دو کشور که در پروژه های بزرگ مشترک در طیف گسترده ای از مناطق لابی می کنند، زود است.

دو طرف باید یک تجزیه و تحلیل دو جانبه از دلایل اصلی روابط روسیه و ایران و این که چرا وقت را تلف می کنند به عمل آورند و سپس اقدامات اولویتی را برای اصلاح وضعیت شناسایی کنند.

مشکل اعتماد بین مردم ایران و روسیه هنوز حل نشده باقی مانده است، فقط به این دلیل که آنها دانش کمی نسبت به یکدیگر دارند. آنچه آنها می دانند غالباً "شنیده ها" است که اساساً از منابع غربی دریافت می شود، که حداقل همیشه واقع گرایانه نیست. گذشته از این، تاریخ روابط دو جانبه روسیه و ایران از صفحات گوناگونی تشکیل شده و احتمالاً غلط خواهد بود که ادعا کنیم گلایه های قدیمی، کلیشه ها و تعصبات قدیمی که در طول قرن ها شکل گرفته اند، هیچ تاثیری در جو عمومی ندارند. حتی در سالهای اخیر، روابط دو کشور دارای نقاط ضعف بوده است: به عنوان مثال در تابستان ۲۰۱۰، هنگامی که روسیه ارسال سیستم های موشکی S-۳۰۰ را به ایران به تعویق انداخت. پس از این تصمیم، بسیاری از محافظه کاران ایرانی نتیجه گرفتند که مسکو در بازی بیشتر خود با غرب، تهران را فقط به عنوان برگ چانه زنی می دید. در اردوگاه اصلاح طلبان ایران، آنها اغلب روسیه را یک قدرت راکد باستانی می دانند که توانایی ارائه چیزهای اساسی به ایران را ندارد.

در مجموع عناصر مثبت زیادی در روابط بین مسکو و تهران وجود دارد، اما آنها هنوز به سطح یک همکاری استراتژیک نرسیده اند. این مشارکت بدون تلاش مداوم هر دو طرف، بدون اراده سیاسی، بدون نشستن و کار بر روی اشتباهات انجام شده و بدون وارد کردن ذینفعان جدید ـ چه در روسیه و چه در ایران ـ به سختی محقق خواهد شد. مطمئنا این مشارکت نمی تواند مانند یک خانه ساخته شود. باید آن را مانند یک گیاه حساس و زنده در نظر داشت که نیاز به آب، کوددهی و هرس یک فرد باتجربه دارد، یعنی باغبانی متعهد و صبور.

منبع: شورای امور بین الملل روسیه / ترجمه: ابوالفضل خدائی




وبگردی