آفتاب

روانخواه: به منصوریان گفته بودم سرمربی استقلال نشو

روانخواه: به منصوریان گفته بودم سرمربی استقلال نشو

امید روانخواه گفت هیچ‌وقت به دنبال تسویه‌حساب شخصی با منصوریان نبوده است.

فرهاد عشوندی - زاوش محمدی: امید روانخواه را می‌توان یكی از جوان‌ترین كارشناسان و منتقدان فوتبال ایران دانست. او به خاطر دو گل در دو دربی رفت و برگشت،‌محبوبیت زیادی بین هواداران استقلال پیدا كرده بود، ناگهان مجبور به خداحافظی از فوتبال شد و حالا با وجود اینكه 32 سال سن دارد، به جای حضور در مستطیل سبز، كت و شلوار می پوشد و به عنوان یك كارشناس در برنامه های تلویزیونی شركت می‌كند.

روانخواه چند ساعت پیش از بازی استقلال مقابل ذوب آهن مهمان كافه خبر بود و درباره وضعیت استقلال و نتایج ضعیف این تیم صحبت كرد.

*شما یک تیم در شیراز داشتید. درست است؟

فصل گذشته بود که گیگُوا برند تیم ملی را گرفت. آقای خیابانی هم یک همکاری با آنها داشت و به واسطه او گفته بودند که می خواهیم با امید صحبت کنیم و اگر بشود بهترین تیم های پایه ایران را داشته باشیم و به این جمع بندی رسیده بودند. من به آنها گفته بودم که اینجا شرایطم خوب است ولی چون اسم تیم های پایه است و خودم هم اصالتا آنجایی هستم و می دانم که فوتبال فارس شرایط خوبی ندارد دوست دارم که بیایم و کمک کنم. رفتم آنجا و خوب بود. یعنی هیچی نداشتند و باید از صفر شروع می کردم. شروع کردم و چهار رده برایشان گرفتم. سه رده لیگ برتر کشور در نونهالان، نوجوانان، جوانان و امید که خیلی سخت بود. چون کلا جوانان لیگ برتر 12 تیم بیشتر نیست و هیچکس هم نمی فروشد. یعنی سپاهان نمی آید امتیازش را بفروشد. من با یک شرایط خیلی خاص و سخت از سنندج گرفتم و بردم استان فارس و شروع به کار کردیم. ولی متاسفانه تعهداتی که دادند، هیچکدام عملی نشد. حالا خودشان می گفتند که سر تیم ملی است ولی ما خیلی آنجا کار کردیم. با اینکه از صفر شروع کردیم ولی خوشبختانه خیلی خوب جلو رفتیم. نونهالانمان در ایران سوم شد با اینکه سال اولی بود که ما شروع به تست گرفتن کردیم. بازیکنانی که از این شهرستان و آن شهرستان تیم نداشتند، جمع شدند و تشکیل بازیکنان مستعدی را دادند که آقای گل بازیکنان در لیگ برتر کشور از ما بود. فنی ترین تیم شدیم. در نیمه نهایی در خوزستان میزبان بودیم. شرایط آب و هوایی خاص و...

 

*اسم تیم چه بود؟

برق جدید. نیمه نهایی را به خود فولاد یک- هیچ با پنالتی باختیم. نونهالانمان در ایران سوم شد و نوجوانانمان هم به نیمه نهایی رفت و اصفهان میزبان شد. ذوب آهن اول شد، سپاهان دوم شد و ما سوم شدیم. آنجا هم ملی پوش دادیم و 4، 5 تا از بچه ها در رده های ملی هستند. تیم جوانانمان در ایران ششم شد. آقای گل مسابقات را دادیم که تشکر و تقدیر از او کردند و خیلی خوب بود. یعنی یک کار 4، 5 ماهه نزدیک 10 تا بازیکن ملی پوش داد که روی سکو رفتند و مدال گرفتند و بازخورد خوبی داشت. ولی متاسفانه چون آن اتفاقات افتاد، ادامه نداشت و ما نهایتا توانستیم تا یک فصل تیم را با سختی مدیریت کنیم. ولی همان امتیاراتی که بردیم در همان استان فارس مانده و دست یکی از دوستان مورد اطمینان است که آنجا باز در مسابقات شرکت می کنند. خودم برگشتم چون آن کاری که می خواستم انجام دهم در آنجا شرایطش فراهم نشد. ما واقعا می خواستیم تیم نوجوانانی بسازیم که دقیقا با تیم جوانان ملی ایران برابری کند. چون اعتقاد شخصی من این است که همزمان می توان در رده های پایه سه تیم ملی در یک سطح داشته باشیم، انقدر که استعداد زیاد است اما دیدم که نمی شود و آمدیم. در بزرگسال کار می کردیم که آنجا هم یکسری مشکلات داشت.

 

*کجا بودید؟

سفیدرود.

 

*با علی کار می کردید؟

چون اول فصل شرایطی بود که فدراسیون با من برای تیم ملی نوجوانان صحبت کرد و تقریبا همه چیز تمام شده بود. حالا یکسری اتفاقات داخلی افتاد که نمی دانم چه شد. هنوز هم سرمربی مشخص نکرده اند. از دیروز هم مسابقات شروع شده البته مثل اینکه مدتی عقب افتاده و در کرج مسابقات مقدماتی نوجوانان آسیا شروع می شود.

 

*انگار شروع شده!

قرار بود بیست و پنجم شروع شود ولی گفتند که چند روزی عقب می افتد. می دانید که مربی اش همانی است که مربی تیم ملی نوجوانان است و می خواهد به جام جهانی برود. یعنی همزمان اردوهای خوبی برگزار نشد ولی اینها در خفا می ماند و رسیدگی نمی شد. وقتی قضیه تیم ملی نوجوانان کش پیدا کرد آقای نظرمحمدی با من تماس گرفت و گفت که یکسری مشکلات دارد و خیلی برایم سخت است و به تو اعتقاد دارم، بیا و با هم کار کنیم. خیلی هم خوب بود، همه چیز را در آنجا به خودم سپرده بود و کار می کردیم ولی یکسری مسائل پیش آمد که ادامه خیلی سخت بود.

 

*با خود علی یا بقیه؟

صادقانه بخواهیم بگویم هم با خود علی و هم یکسری مسائلی که سخت بود.

 

*نفر دوم بودن در فوتبال این مملکت خیلی سخت است.

رک بخواهم صحبت کنم نفر دوم بودن در فوتبال ایران حماقت است. من شاید آن شخصیتی نباشم.

 

*مجید جلالی گفته بود که اول فصل مجتبی حسینی به آنجا برود و روز اول، اولین تمرین که تمام می شود به مدیرعامل می گوید که من نمی خواهم، این، جای مرا می خواهد!

متاسفانه چیزی که در ایران است همیشه از موقعیت خودشان احساس خطر می کنند و من هرچه آنجا کار بهتر انجام دهم سود آن در جیب سرمربی می رود. یا اگر سرمربی در ایران کمکش خوب کار کند. از خوزه مورینیو درمورد کمکش می پرسند و می گوید اگر کسی بخواهد مرا دائم تائید کند که نمی روم یک کسی را بیاورم و 500 هزار دلار به او بدهم فقط اینکه مرا تائید کند. کمک من اولین کسی است که بیشتر از همه مرا به چالش می کشد. خب، فرهنگ ها فرق می کند. الان زمان بندی تاکتیکی خود خوزه مورینیو را یک پرتغالی به نام ویتور فرادر انجام می دهد که کسی او را نمی شناسد. زمان بندی فوتبالش را کسی دیگر انجام می دهد. یعنی مربیان اینطور هستند برای اینکه همه می گویند منیجر. کار تمرین دادن، کار کسی دیگر است. طراحی زمان بندی تاکتیکی، زمان بندی فوتبال را افراد خاص انجام می دهند و آن مَنِنجر است که همه اینها را به یک هماهنگی و به حد کمال می رساند. ولی سرمربیان در ایران می خواهند که همه کارها را خودشان انجام دهند. حتی کار مالی را خودشان انجام دهند. کار تمرین و بازی گرفتن را هم خودشان. یعنی یک آدم نمی تواند تمام این کارها را با کیفیت بالا انجام دهد.

 

*یک دوره کوتاه هم در استقلال بودید.

بله، بودم.

 

*یک دربی خوب هم بردید.

در آن مقطع در آکادمی بودم و شش تا به جوانان پرسپولیس زدیم.

 

*تو بودی یا ایوب بود؟

ایوب سرمربی بود و من آن مقطع مدیر تیم بودم. مدیرفنی تیم های پایه در زمان آقای افشارزاده بودم. درواقع اتفاقاتی می افتد که واقعا تحمل کردنش سخت است.

 

*علی سامره رفت. در مورد علی هم بحث بود. علی هم بحث هایی داشت که بقیه چکار کردند. در دوره تو هم علی بود؟

بله، بود. فصل که تمام شد جلسه ای گذاشتم که آن موقع مسئولانی که بودند مثل آقای افشارزده و آقای کردنوری را اگر به یاد داشته باشید...

 

*نه، صادق پور شد.

صادق پور بود و کنار رفت. من هم از قبل رفته بودم کنار به خاطر همان مسائلی که اتفاق می افتاد. مرا صدا کردند که به جلسه برویم. در همان جلسه مطرح شد که ما پول نداریم، تیم داری کنیم. من برایشان توضیح دادم و گفتم من می توانم برنامه ای بگذارم که در طی سه سال آینده حتی  آکادمی به شما پول دهد یعنی به شما کمک کند. این واقعا چیزی بود که دو سال خودم برایش وقت گذاشته بودم و برنامه ریزی کرده بودم. هنوز هم می شود یعنی هیچ کس هم به غیر از خود من نمی تواند آن را اجرا کند.

*بازیکن بسازی و بعد هم بفروشی یا اینکه...

اصلا بحث بازیکن نیست. من می گویم خط قرمزم همین بود. آن جلسه که رفتم و دیگر  نیامدم به من گفتند که ما 20 تا بازیکن خوب می آوریم و 7 تا پولی می آوریم. گفتم از کجا معلوم که آن 7 تا 10 تا نشود؟ کسی که پول دهد و بیاید جزو 27 نفر، پول می دهد که جزو 11 نفر هم بیاید. گفتم شما دارید فوتبال را نابود می کنید. شما پول ندارید کار کنید من برای چی باید خودم را نابود کنم؟ من می گویم فوتبال جای فوتبالیست است. اگر قراربود پولی برای فوتبالیست شدن پرداخت شود، من هیچوقت فوتبالیست نمی شدم. پدر من پولی نداشت که بابت فوتبال من به کسی بدهد. فوتبالیست آن کسی است که شما حتی باید به او پول بدهید. درواقع برنامه من خیلی فراتر از اینها بود فقط یک بخش آن را می گویم؛ شما گردش مالی مدارس فوتبال را در ایران را ببنید که سالانه چند میلیارد است؟

 

*خیلی بالاست.

استقلال، تیمی که چنین برندی دارد سهمش از این چقدر است؟

 

*هیچی.

تمام خانواده ها حاضرند با تمام وجودشان ترمی 300 هزار تومان که سه ماهه تابستان است را بدهند تا بچه شان در آکادمی استقلال تمرین کند. شما یک کلاس شنا می خواهید بروید 10 جلسه باید 500 هزار تومان پول دهید. یک کلاس زبان می خواهید بروید، هرچیزی که بخواهید بروید باید هزینه اش را پرداخت کنید و این قانونی است. ولی اینکه 10 میلیون تومان به یک تیم بدهید که پسرتان داخل تیم شود، یک کارغیراخلاقی و غیرحرفه ای است. قرار بود آکادمی های رسمی استقلال را در سرتاسر ایران در کلانشهرها راه اندازی کنم و برنامه ام این بود که در عرض سه سال هفت هزار ثبت نامی آکادمی های استقلال در ایران داشته باشیم. من حتی با اسپانسر صحبت کرده بودم. از تیم بزرگسال خواسته بودم که اسم اسپانسر را روی بازوی سمت راست تان بزنید و این پول کاملا برای تیم های پایه باشد. یعنی پول بیاید، هزینه مربی را می دهیم، زمین می گیریم حتی حاضر بودیم که اسپانسر قرارداد 4، 5 ساله با آکادمی ببندد. شما فکر کنید جدای از آن قرار شد که فستیوال راه اندازی کنم. از آن 4، 5 هزار نفری که سرتاسر ایران داریم تیم های نونهالان، نوجوانان و جوانان فستیوال یکجا میزبان باشد. اما فقط باید استقلال باشد و نه هیچ باشگاهی. مربیان پایه مان که در تهران کار می کنند در آن فستیوال ها آمده و بازیکنان خوب را گلچین کنند و به تهران بیاوریم و خوابگاه در اختیارشان باشد. درواقع یک شرایط خیلی خوب.

 

*تاج قبلا همینطوری بوده.

همه جای دنیا هست. بارسلون هم الان همه جای دنیا دارد. ببینید! شرایطی که استقلال و پرسپولیس دارند هیچ تیمی در دنیا ندارد. بارسلون در بارسلون است که بارسلوناست. بعد به بیرون از اسپانیا می رود. شما نمی توانید روی کشورهای دیگر تسلط کامل داشته باشید ولی ایران در هر شهری که بروید استقلال و پرسپولیس طرفدار دارند اما بارسلون در مادردید طرفدار ندارد. بارسلون در والنسیا طرفدار ندارد. ولی پرسپولیس در کل ایران. شما در شیراز آکادمی رسمی استقلال را افتتاح كنید. من رئیس آکادمی ام، می روم. سرمربی بزرگسال هم می آید و یک پرواز صبح تا ظهر کافی است. کار باشگاه همین است و اعلام می کنیم که واقعا استعدادهای تاپ به آنجا بیایند. بدون یک هزینه اضافی که کسی بخواهد پول خاصی پرداخت کند. بعد شما فکر کنید البسه و تبلیغات اینها هم هست. من می گویم که واقعا می شود در فوتبال ایران کار انجام داد. چرا کار انجام نمی دهیم؟ بخاطر اینکه هیچکسی نمی گوید من درختی می کارم که کسی دیگری زیر سایه اش بنشیند. مدیرعامل می آید و به او می گویند که این 20 میلیارد بودجه است و برو تیمت را ببند اما فقط به این فکر می کنند که تهِ این 20 میلیارد چیزی برای خودشان بماند.

 

*یا 40 میلیارد تعهد ایجاد می کند و...

در این فوتبال ایران با 10 میلیارد می توان تیم داری کرد. با 10 میلیارد تومان برای قهرمانی. همین داریوش شجاعیان امسال چقدر هزینه برداشت؟ می توانید از همین داریوش بپرسید زمانی که در لیگ دو بازی می کرد. همین داریوش را به استقلال پیشنهاد دادم چون می شناختمش. گفتند ما بازیکن اسمی می خواهیم. این بازیکن با قرارداد دوساله 140 میلیون تومان به گسترش رفت و با یک میلیارد و 600 میلیون رضایتنامه برگشت. آخر مگر می شود یک برندی مثل استقلال انقدر هزینه بکند؟ باور کنید خیلی از بازیکنان حاضرند اگر جای دیگری دارند 500 میلیون می گیرند با 300 میلیون برای استقلال بازی کنند. یعنی شما فکر کن، ما یک مدرسه فوتبال در شیراز داریم که کارش را خوب انجام می دهد و دو سال پیاپی بهترین مدرسه فوتبال ایران شده است که همکاری نزدیکی با آنها دارم. تابستان سال گذشته هزار ثبت نامی در شیراز داشته. مدرسه فوتبال حافظ است و می توانید در اینترنت سرچ کنید و بپرسید و استعلام بگیرید. شما فکر کنید آکادمی رسمی استقلال در شیراز افتتاح می شود. خب بگذریم، بحثش خیلی طولانی است ولی امیدوارم روزی برسد که...

 

*چقدر همان زمان گفتم که شما بیایید و این آکادمی را بزنیم و حسن نظری را یکبار از  آمریکا دعوت کنید تا بیاید. چون مهمترین مدرسه فوتبال آمریکا را دارد با منچستر یونایتید و اگر با او جوینت شوید به واسطه او با منچستر جوینت می شوید. از حسن نظری هم بازیکن بزرگتر در تاریخ نداشتیم. الان اگر بخواهید حساب کنید حسن نظری بزرگترین بازیکن اسمی استقلال است که جام جهانی بازی کرده و آدمی هم هست که نبوده. ولی این کار را نکردند.

همین الان که برگردم شاید بگویند الان اگر می خواهی کار آکادمی ات را انجام دهی، بیا انجام بده. من به آنها این قول دادم و گفتم شما در سال باید لیستی را پر کنید که 18 تا بزرگسال، 7 تا زیر 23 سال، 6 تا جوانان داشته باشید. این 7 نفر باید کیفیت بازی کردن را داشته باشند یا نه؟ شما می خواهید بالاخره آنها را روی نیمکت ببرید و بازیکنی که روی نیمکت استقلال می آید یک قیمتی داردو حداقل 300 میلیون پولش است. گفتم این بازیکن را رایگان از آکادمی بردار و ببر. شما چقدر کاهش بودجه داری؟ شما از آن لیست 25 نفره تان با 7 تا نهایتا 50 میلیون قرارداد ببند. شما اگر پولی هم به آکادمی بدهید، آکادمی... ببینید! ما در آلمان نیستیم که رقابت خیلی سخت باشد و بازخورد کاری که انجام می دهیم را خیلی طولانی مدت ببینیم. یعنی امکاناتی که هانوفر دارد، بایرمونیخ هم ندارد. اشتورتگات دارد، دورتموند هم دارد. کسی از اشتورتگارت بلند نمی شود برود دورتموند بخاطر امکانات بیشتر. اگر فوتبالیست باشد همانجا در سطح فوتبال اول دنیا می آید. ولی در چون در ایران وجود ندارد. هیچ چیزی وجود ندارد، کافی است که شما شرایط مناسب و سالم از نظر فنی و مربیان خوب و امکانات مناسبی را بگذارید، باور کنید بازخورد کارتان را یکساله می بینید. ولی متاسفانه کسی نمی آید این کار را انجام دهد.

 

*به نظر می رسد که همه این کارها را کردی ولی نشد و شاید الان اثرگذارترین کاری که انجام می دهی کار نقد فوتبال است که به عنوان کارشناس می روی وقتی در تلویزیون هستی بالاخره آدم یک چیز خوبی می شنود. یعنی در تحلیل فوتبال یکسری نقاط منطقی می شنویم و الکی نمی گویی که آنها هم به کنار و اینها فشار آوردند. چه شد که به این کار علاقه مند شدی و نکته اش این است که حرفهایت را خیلی صریح می زنی.

خب، شاید چون من عمر فوتبالم کوتاه بود به دلیل مصدومیت و اینکه علاقه خیلی زیادی هم همان موقع داشتم.من هنوز یک دفترچه و یک  کتاب دارم که آن موقع ها داخلش می نوشتم که مثلا خیلی دوست داشتم مربی امروز این کار را بکند ولی نکرد. اگر یک روزی خودم خواستم مربی شوم، این کار را می کنم. یا ای کاش مربی در این مقطع این صحبت را می کرد ولی نکرد. یا این کار خوب بود امروز مربی انجام داد. درواقع من اینها را از همان موقع برای خودم می نوشتم. اما نمی دانستم که عمر فوتبالم هم کوتاه است. مصدومیتی که اتفاق افتاد در شرایط ایده آل شاید از نظر استعدادی خیلی خوب بودم که در آن سن آمدم و فوتبال بازی کردم ولی آن اتفاق تبعات زیادی در زندگی ام داشت. یعنی کلا یک تصادف ساده هم که می کنید فقط همان تصادف نیست و با آن تصادف ممکن است دعوا شود و کار به شکایت کشیده شود یا ماشین تان بخوابد و هزار تا داستان پیش بیاید. آن هم برای من همینطور بود و تبعات زیادی داشت.

 

*مثلا؟

مثلا اینکه من اول فوتبال بودم و از نظر مالی اصلا شکل نگرفته بودم. متاهل بودم. بچه دار شده بودم. خب، خیلی سخت است. بعد یکباره احساس کنید که بدلیل مصدومیت فوتبال را کنار می گذارید و همه عمرتان را در فوتبال بوده اید. واقعا بگویم به غیر از یکی، دو تا دوست نزدیک که با هم بودیم، هیچ کسی حتی با من یک تماس هم نگرفت.

 

*یکی، دو بار یادم است که بازیکنان استقلال روی خط آمدند و گفتند که اصلا به آقای روانخواه نمی روید سر بزنید درحالی که در همین تیم مصدوم شده.

خب، صحبت های اینطوری بود ولی می خواهم بگویم که واقعا هیچکس. یعنی قسم می خورم هیچکس تا به امروز از باشگاه استقلال البته به غیر از مقطع همکاری با من تماس نگرفت که بگوید اصلا تو چکار می کنی؟ درحالی که من از تیم طلب داشتم و هنوز هم دارم. شاید خیلی ها هم نمی دانند.

*یکی از این چک ها برای شماست؟

من هنوز هیچ اقدامی نکرده ام.

 

*دیدم بهشاد یاورزاده از سال 85-86 چک نقد نشده در دست دارد.

من هم 120 میلیون چک دارم. 180 تومان رای کمیته انضباطی دارم ولی اتفاقی که برای من افتاد این بود که شاید خیلی ها بعد از استقلال جاهای دیگر رفتند و بازی کردند و آن پول به چشم نمی آمد. داشتند جاهای دیگر بازی می کردند و آن طلب هم سیو مانده بود. ولی من دیگر بعد از استقلال نتوانستم فوتبال بازی کنم. شما فکر کنید طلب 180 میلیونی سال 90 کجا و الان کجا و اینکه از آن سال تا به الان شاید نزدیک به 60، 70 میلیارد تومان در باشگاه استقلال هزینه شده ولی هیچ کسی زنگ نزد که بیا و طلبت را بگیر. مقطعی از آقای افشارزاده تشکر می کنم که هم همکاری کردیم و هم پولی را به من پرداخت کردند هرچند خیلی ناچیز از آن طلبم. ولی می خواهم بگویم این اتفاقات باعث شد که احساس کردم باید یک قدمی را بردارم در یک مسیری که شاید بتوانم به اندازه خودم کمک کنم تا فوتبال آن شرایط فنی و شرایط اخلاقی بهتری را پیدا کند.

 

*دیگر نمی گردید؟

برای بازی کردن، نه دیگر. جراحی من بد بود و پایم عفونت کرد و آرتروز شدید شدم. متاسفانه بخواهیم در آن داستان برویم خیلی طول می کشد.

 

*الان 30 ساله هستی؟

32 ساله هستم. تازه دیروز هم 32 ساله شدم.

 

*مبارک است!

سلامت باشید. آمدم تمام تنهایی و خلوت را در این مدت فقط با فوتبال دیدن پشت سر گذاشتم. شاید اگر بخواهم صادقانه بگویم روزی 5 تا 90 دقیقه فوتبال می دیدم. حتی روزهای شنبه و یکشنبه که از ساعت 4 تا یک و نیم شب فوتبال پخش می کند من تمام مدت پای فوتبال می نشستم و می دیدم. سعی می کردم مطالعه کنم. جوانترین کسی بودم که در ایران توانستم مدرک A بگیرم. شاید همین الان جوان ترین مربی باشم که در لیگ برتر رفتم و کار کردم. اینها هم شرایط خوبی بود که در این مدت اتفاق افتاد. البته خیلی ها هم به من حمله کردند. اینکه فکر می کردند من دارم تسویه حساب شخصی با منصوریان می کنم. در صورتی که تمام صحبتهایم فنی بود و هیچ صحبت غیرفنی نکردم که بخواهم به او وصله مشکلات شخصی را بچسبانم. تمام مسائل فنی بود و اعتقاد این است و هنوز هم هست که وقتی من می روم تلویزیون و می خواهم صحبت کنم باید به شعور آن بیننده فوتبالی احترام بگذارم. به آن کسی که مرا به تلویزیون دعوت می کند، احترام بگذارم و حرفهای کلیشه ای نزنم. از روی رفاقت صحبت نکنم چون مطمئنا به غیر از طرفداران تیمی که من برای کارشناسی شان می روم، کسانی هم بازی را می بینند که بی طرفند و دوست دارند واقعیت را ببینند و وظیفه یک کارشناس به نظرم این است که زوایای پنهان فوتبال را به بیننده نشان می دهد که چه می شود یک تیم بد یا خوب بازی می کند. صرفا نمی توانید به برد و باخت نگاه کنید و به بیننده بگویید که تیم برده و خیلی خوب است و اگر تیم باخته خیلی بد است که باخته. خیلی وقتها هست که تیم می بازد ولی تمام اصول اولیه فوتبال را درست انجام می دهد ولی فوتبال همیشه اینطوری نیست که شما خوب باشید، ببرید و بد باشید، ببازید. این تفاوت ها را بگوییم. شاید الان یواش یواش شرایط عوض شده باشد. بازخوردی که خودم از صحبتها می گیرم این است که می گویند حالا بهتر متوجه می شویم که مشکل کجا بوده؟ این خوب است شاید خیلی ها آن موقع به من زنگ زدند، تهدید کردند و فحاشی کردند.

 

*اما تو داشتی از رفاقتت خرج می کردی وقتی صریح انتقاد می کردی...

اگر بخواهم صادقانه بگویم با خودِ علی منصوریان خیلی رفیق بودیم، همدوره بودیم، رفیق هم هستیم ولی شاید الان خیلی از من دلگیر است و می گوید تو چرا؟ در صورتی که من می گویم آقای منصوریان! یا هر کسی دیگر ما نه از مورینیو بالاتر داریم و نه از ... از مسی و نه از رونالدو ولی آنها می دانند تا زمانی که در این مستطیل سبز فعالیت می کنند، یک نوجوان هم روی سکوها می تواند از آنها انتقاد کند. یعنی شما رونالدو هم که باشید در سانتیاگو برنادو هُو می شوید. چون دارید فعالیت می کنید، می توانید مورد نقد قرار بگیرد. کارشناسی با مربیگری فرق می کند. خیلی ها آمدند و سال گذشته به من گفتند. امسال که رفتم سپیدرود به من زنگ زدند که آره شما رفته اید سپیدرود و پارسال از منصوریان انتقاد می کردید. گفتم که اولا من اینجا مربی هستم و سرمربی نیستم و دارم کارم را انجام می دهم. این باشگاه است و بازیکنان تیم هستند که باید از من راضی باشند. شما می توانید از آنها بپرسید و اینکه شما نمی توانید کارشناسی استقلال را با مربیگری سپیدرود مقایسه کنید. این کارشناسی است، یعنی اینکه چیزی را در زمین می بینید و باید راجع به آن توضیح دهید و با مربیگری فرق می کند. دو تا سمت متفاوت است یعنی من الان می توانم به عنوان کارشناس از بارسلون هم انتقاد کنم. فراتر از بارسلون و رئال نداریم. ولی به عنوان مربی در یک تیم کار می کنم و این برای همه است. من اینجا شاید رفاقت هایی که داشتم باعث شد که خیلی ها می گفتند اینها اصلا می خواستند تو را در کادر بیاورند. اما من اگر در کادر هم بودم باز این انتقادها را می کردم. اصلا به من می گفتند که مشکل چیست، می گفتم. شاید یکی از دلایلی که از سپیدرود جدا شدم، همین بود که من می دانم مشکل چیست و می توانیم حلش کنیم اما نمی گذارند که حل شود و خیلی پیچیده اش می کنند و فوتبال مان درگیر این حاشیه شده. من دوست داشتم علی منصوریان درک کند که وقتی تیم می بازد، و حتی وقتی تیم می برد، دارد بد بازی می کند. خیلی مهم است که ببینید تیمی که دارد بازی می کند، ممکن است 3-هیچ ببرد و 10 تا ایجاد موقعیت هم داشته باشد ولی باز باید به نوعش نگاه کنید. یعنی ممکن است گل هایی که زده اید، ضربه ایستگاهی یا در شلوغی باشد.

 

*شما یکی از همان کسانی بودید که برغم اینکه خیلی ها استقلال را به دلیل دوم شدن در فصل قبل موفق می دانستند ولی شما در یکی از برنامه ها گفته بودید که نایب قهرمان شدن با 12 امتیاز اختلاف، چندان موفقیت آمیز نیست.

من همیشه می گفتم و پارسال هم گفتم فصل که تمام شد، اتفاقا بازی هایی بود که گفتم استقلال از نظر نتیجه در نیم فصل دوم موفق بود. ولی از نظر فنی نتوانست موفق باشد. یعنی نتیجه کسب شد و خیلی خوب است. سال گذشته حرفم این بود که الان استقلال از نظر نتیجه دوم شده، برای من شخصا فرق نمی کند که استقلال سال آینده اول یا دوم شود که هر دو موفقیت است از نظر نتیجه ولی اگر با همین فوتبال بخواهد پا در فصل آینده بگذارد، مطمئنا هیچگونه موفقیتی صورت نگرفته. اینکه شما می خواهید پا در تورنمنت مهمتری مثل جام باشگاه های آسیا بگذارید، در یک چنین تورنمنت هایی شما نمی توانید زیاد برای ایجاد موقعیت روی اشتباهات حریف حساب کنید. یعنی تیم حریف بیاید و دائما در کارهای تیمی خودش دچار اشتباه شود تا شما بتوانید موقعیت ایجاد کنید. تیم حریف هرچه قدر بالاتر می روید، قوی تر می شود حتی دیگر به تو زیاد خطا هم نمی دهند. حتی کرنر هم نمی دهند. یعنی اینها راه هایی است که تیم حریف به تو بابت موقعیت می دهد و راه هایی هست که تیم خودت موقعیت ایجاد می کند. یعنی شما روی تاکتیک تیمی خودت، روی جابجایی هایت و تعداد پاس مشخص به موقعیت می رسید و این هیچ ربطی به تیم حریف ندارد. ما داخل این بخش مشکل داشتیم. الان 6 هفته گذشته و استقلال یک گل زده که آنهم از فاصله 30، 35 متری بوده، شوت بوده. حتی در این 6 هفته هنوز ندیدیم که استقلال موقعیت صد درصد گل روی کار تیمی را از دست بدهد که بگوییم تیم بدشانسی آورده. اما تیم بدشانسی هم نیاورده که اینها همان موارد منفی است. من همیشه می گویم که در فوتبال دنیا، وقتی می خواهند تغییر ایجاد دهند و سرمربی را کنار بگذارند، کمیته فنی ای وجود دارد که ای کمیته فنی ارزیابی می کند که ما باید ببینیم چرا باید تیم و مربی را عوض کنیم؟ اولین چیزی که دیده می شود اینکه آیا تیم می تواند ایجاد موقعیت کند؟ اگر می تواند ایجاد موقعیت کند، پس باید به مربی فرصت داد که آن شانس به تیم برگردد. تمام مشکلات مربیان این است که تیم شان بتواند به راحتی ایجاد موقعیت کند. حالا این کمیته فنی پا را فراتر می گذارد و پیرو همین صحبتها می گوید که این موقعیت هایی که ایجاد می شود آیا تیم خودمان ایجاد می کند یا روی اشتباهات تیم حریف است؟ در این مسائل تیم را ارزیابی می کنند. حالا می خواهیم ببینیم این کمیته فنی در استقلال وجود دارد؟ اصلا کسی می تواند این تصمیم را بگیرد؟ اما می بینیم که نه و نگرانی مان راجع به تیم دوچندان می شود. می گوییم الان چه کسی می خواهد به استقلال کمک کند و تصمیم بگیرد؟ کی اصلا دانشش را دارد که با مربی بعدی مذاکره کند و از کجا معلوم علیرضا منصوریان نرود و اوضاع بدتر نشود؟ یعنی همه اینها هست. به خاطر همین در مصاحبه چند روز پیش خودم هم گفتم که واقعا باشگاه استقلال به یک انقلاب درونی احتیاج دارد که بتواند موفق باشد. به نظرم کم نقش بودن بازیکنان و این اتفاقات بد از همه نقش کمتری داشت چون بازیکنان کمترین مقصر هستند. بازیکن ابزار دست است و بستگی دارد که چگونه از آنها استفاده کنید. همه می دانند استقلال جزو تیم هایی است که از نظر مهره شرایط خیلی خوبی را در لیگ مان دارد. پس یک جای کار می لنگد و این را باید درست کرد. نظر کلی ام راجع به تیم این بود و صرفا به برد و باخت تیم نگاه نمی کردم. یعنی همیشه می گویم هوادارهای فوتبالمان و نه فقط صرفا استقلال، شما می بینید که برای پرسپولیس و برای تیم ملی مان هم همه شما حتی شما که اینجا هر روز زحمت می کشید و کار می کنید که این فوتبال بالا بماند، همه ما تشنه یک موفقیت بین المللی هستیم. حتی اگر شما استقلالی باشید ولی دوست دارید یک اتفاق بین المللی حتی شده توسط پرسپولیس پیش بیاید یا تیم ملی آن را رقم بزند تا احساس غرور کنید. ما خیلی وقت است که در تورنمنت های بین المللی فوتبال روی سکو نرفته ایم. این خیلی خلاء ایجاد کرده. ما خیلی وقت است که بازیکنان در تیم های تاپ دنیا نداده ایم و این خلاء ایجاد کرده و برای اینکه به آن شرایط برسیم حتما باید روی کیفیت مان کار کنیم. نه صرفا فقط نتیجه گرفتن. چون مطمئنا بدون کیفیت تا یک حدی می توان نتیجه گرفت ولی هیچ وقت به آن موفقیتِ نمی رسیم. شانس در فوتبالمان زیاد دخیل است. یعنی شانس کمک می کند و می بریم یا شانس باعث می شود که می بازیم. این شانس را باید از فوتبالمان کمتر کنیم. اینها مشکلاتی است که به نظرم فوتبالمان دارد.

 

*علیرضا منصوریان در 4 سال اخیر دو سال در نفت بود و یکسال استقلال و حالا هم سال چهارم است. با نفت سال اول تا لحظه آخر قهرمانی بود و سوم شد و سال بعد با نفت سوم شد ولی همیشه در این زمانها نشان داد که با جوان ها بهتر می تواند کار کند. حتی همان زمان که در نفت هم بود چند ستاره اش را کنار گذاشت و نتیجه بهتری گرفت. پارسال هم آرش و کاوه رضایی را جذب کرد ولی باز با اینها نتیحه نگرفت و اینها را در نیم فصل کنار گذاشت. با جوانها بهتر نتیجه گرفت.  خریدهای امسال استقلال و کنار گذاشتن جوان ها ضربه نزد؟

ابتدای سوالت را جواب می دهم و بعد به اینجا می رسیم. اینکه علی منصوریان در نفت نتیجه گرفت و می گرفت که خیلی خوب هم بود، ای کاش، ای کاش من خودم یکی از کسانی بودم که آن موقع سر تمرین نفت یکی، دو بار رفتم و به او سر زدم. اینکه حتی صحبت استقلال بود و به شخصه یادم است که به او گفتم به استقلال نرو. همین جا کار کن. من می خواهم این را بگویم آیا کسانی که علی منصوریان را به استقلال آوردند، رفتند به عنوان کسانی که تصمیم می گیرند مثل الان که می خواهند تصمیم بگیرند، بنشینند سه تا بازی تیم نفت را 90 دقیقه تماشا کنند و بعد سرمربی شان را انتخاب کنند؟ من برایتان مثال روشن و واضح می زنم از اینکه خوزه مورینیو کمک فن خال در بارسلون بود و بعد از آن رفت و پرتو را قهرمان اروپا کرد. آیا یکبار مسئولان بارسلون رفتند خوزه مورینیو را بیاورند؟ با اینکه سابقه کار داشت و تیمی مثل پورتو را قهرمان اروپا کرده بود؟ نرفتند. می دانید دلیلشان چه بود؟ دلیلشان این بود که فلسفه مربیگری مورینیو به فلسفه بازی بارسلون نمی خورد. بارسلون نمی تواند صرفا برود و نتیجه بگیرد. بارسلون باید از نظر فنی هم تماشاگران خودش را ارضاء کند. ار نظر فنی هم تماشاگرانی که سرتاسر دنیا دارد را راضی نگه دارد و نتیجه هم همراهش باشد و استقلال هم از این قاعده مستثنی نیست. اصلا حسن تیم های پرتماشاگر این است که نتیجه بدون کیفیت برایشان خسته کننده می شود و نتیجه نگرفتن سرخورده شان می کند. این فرق بین نفت تهران و استقلال است. شما در نفت نتیجه گرفتید و حالا باید نتیجه را با کیفیت تلفیق کنید و در استقلال ببرید. من می خواهم بدانم اگر شما بازیهای نفت را آن موقع می دیدید، خیلی خوب بود و تیم می برد ولی تیم با یک- هیچ، دو- یک می برد و علی هم در آن مقطع خیلی تاثیر داشت، در ضربات ایستگاهی. شما صرفا در استقلال و جام باشگاهی نمی توانید با یک تاکتیک آنهم با تاکتیکی که ساده ترین تاکتیک فوتبال برای رسیدن به گل است؛ ضربات ایستگاهی به نتیجه برسید. درست است که علی منصوریان  پیشکسوت استقلال و همه هم دوستش داشتند و باز هم دارند با همین نتایج. مطمئن باشید کنار که برود و سه، چهار ماهی بگذرد باز همه علی منصوریان را دوست دارند مثل گذشته ولی من می خواهم بگویم که دلیلی ندارد که هرکسی در این تیم بازی می کرده باید بیاید و مربیگری این تیم را بکند. شاید فلسفه اش نمی خورد. یکی از مشکلاتی که فصل پیش برای خودم سر همین جوانان که گفتید، پیش آمد که علیه من خیلی موضع گرفتند، این بود که نیم فصل دوم استقلال نتیجه گرفت و از من در تلویزیون پرسیدند که خب، نتیجه گرفته، این جوان ها آمده اند! گفتم بازی کردن این جوان ها در استقلال یک توفیق اجباری بود. چرا که جپاروف و آندو را گرفتیم. اگر آندو و جپاروف آمده بودند به فرشید اسماعیلی بازی نمی رسید که بخواهد آن گل را پرسپولیس بزند. به امید نورافکنی که الان سرمایه استقلال است، بازی نمی رسید. پس اینها یک توفیق اجباری بود. پس چرا منصوریان باز از این توفیق اجباری درس نگرفت؟ باور کنید انگیزه ای که فرشید اسماعیلی دارد و کسان دیگر و بازیکنان جوانی که در این تیم هستند، کمک می کردند که استقلال به موفقیت برسد. ما فوتبالمان از نظر تاکتیکی زیاد در سطح بالایی نیست. ما فوتبالمان برای بازیکنانی است که می خواهند تازه معروف و پولدار شوند و به تیم ملی برسند. فوتبال ما را این بازیکن ها دارند بالا می برند. پس باید اجازه دهیم از این نوع بازیکنان زیاد در تیم مان بیایند. چون کمک می کنند. شما به این بازیکنان هرچه که بگویید گوش می کنند. ولی متاسفانه وقتی که به شهرت و ثروت می رسند، از همه چیز ایراد می گیرند! چون ما نمی توانیم فوتبالیستی که در اروپا بزرگ و تربیت شده را با فوتبالیستی که در ایران است مقایسه كنیم. شما می دانید که یک فوتبالیست در اروپا یک صفحه اینستاگرامش 20 میلیون فالوئر دارد. میلیاردها تومان پول و شهرت جهانی دارد ولی در زمین می بینید که با تمام وجود دارد فوتبال بازی می کند چون برای این کار تربیت شده است. ولی متاسفانه فوتبالیست های ما که به آن درجه می رسند، کار گرفتن از آنها خیلی سخت می شود. مخصوصا کار تاکتیکی. پس ما آمدیم و از این درس نگرفتیم و رفتیم خرید کردیم، خرید کردیم و خریدهایی که رقم های سرسام آور روی دست باشگاه گذاشت. ما بیت سعید را گرفتیم! در صورتی که ما به یک دفاع راست احتیاج زیادی داشتیم. مربیان اروپایی نمی روند آن کسی که در مارکت است مثلا همه مطبوعات می گویند فلان تیم دنبال فلان بازیکن است و با هم رقابت می کنند که آن را بگیرند. نمی گویند من نیازم چیست؟ شاید شما می توانستید نیازتان که یک دفاع راست است با 300 میلیون حل کنید.

 

*کاری که برانکو کرد.

یک دفاع چپ و اگر می خواستید یک هزینه زیادی برای تیم تان کنید، بکنید. حق مردم و هوادارانش است که شما هزینه کنید برو یک فوروارد بیاور 500 هزار دلار هم پول بده ولی می دانید که او در هر فصل جدا از هر تاکتیکی که داشته باشید برایتان 15 گل را می زند. برای تیم 10 تا پاس گل را می دهد.

 

*یا همان کاوه رضایی که بهترین یارت است را نگه دار.

می خواهد برود، کاوه را راضی کن و نگه دار. چرا انقدر خرید؟ چرا ما فکر می کنیم هفت تا جا داریم و هفت تا را باید بگیریم.

 

*و بعد نکته اینجاست که چرا هفت تا پلی میکر می گیرید.

بعد راجع به فوتبال مالکانه هم بحث زیاد است. اینکه فوتبال مالکانه یک چیز جداست و اصلا فلسفه اش فرق می کند. شما برای اینکه به فوتبال مالکانه برسید باید یک سلسله مراتب را طی کنید تا به فوتبال مالکانه برسید. صرفا یک شبه اتفاق نمی افتد. حالا از این جوانها استفاده نمی کنی و یک شرایطی پیش می آید که این جوان ها در استرس قرار می گیرند که باز باید خودشان را اثبات کنند. الان یک جوری شده که اصلا شرایط خوب نیست. ممکن است یک برد هم بوجود بیاید که می آید، بازی با ذوب آهن، ولی تیمی که پارسال دوم شده و یک سرمربی را داشته امسال باید به مراتب شرایط بهتری داشته باشد. مگر برانکو در پرسپولیس نیم فصل اول نتیجه نمی گرفت؟ حتی تا برکناری رفت سال اول حضورش در پرسپولیس. ولی گفتند چون تیمش دارد خوب بازی می کند به او فرصت دهید. یعنی قشنگ من لحظه به لحظه اش را یادم است. نیم فصل دوم تا قهرمانی خودش را رساند و با تفاضل گل دوم شد. تیمش بهتر شد و سال بعد قهرمان شد. چون یک چیزی را شروع کرده بود. ما آمدیم و آمدیم دوم شدیم، دوباره کوبیدم، همه را ریختیم پایین تا دوباره شروع کنیم. اما در فوتبال انقدر فرصت نداریم. یعنی کادر فنی مان باید در نظر داشته باشد تماشاگرها دارند سال دوم این کادر فنی را می بینند و سال اول نیست. شما در سال دوم نمی توانید عملکردی ناموفق تر از سال اول داشته باشید.

 

*الان اینکه فکر کنیم همان مدل سال قبل را می توان ایجاد کرد و مجتبی را کنار بگذارند بالاخره علی منصوریان هرچقدر هم که بگوید مشخص شد که خودش در این تغییرات نقش داشته.

دقیقا حرف شما. من می گویم چه علی منصوریان نقش داشته و چه نداشته در هر صورت علی منصوریان مقصر این اتفاق است. شما در نظر بگیرید دنیزلی سرمربی تیم استقلال بود. به نظر شما هیات مدیره به خودش اجازه می داد که بدون اجازه بازیکنی را برکنار کند آنهم کاپیتان اولش را؟ و اگر منصوریان این کار را کرده، من احساس می کنم خیلی اشتباه کرد. چون وجهه یک سرمربی را خراب کرد. کار از مسائل فنی بیرون آمد. ما تا الان انتقادمان فنی است و آزادیم می توانیم انتقاد کنیم ولی الان از فنی بیرون می آییم و در بحثی می رویم که یک مقدار وجهه یک سرمربی زیر سوال برده شده. سرمربیانی که کار می کنند یعنی انگار یک معامله صورت گرفته که خب، اینها بروند و من در تیم بمانم. این یک نوع معامله است و خیلی بد است. تبعاتش هم خیلی بد است چون ممکن است پژمان منتظری یا خسرو حیدری یا فرشید اسماعیلی فکر کنند که قربانیان بعدی هستند و یک عدم اعتماد بین بازیکن و باشگاه و کادر فنی بوجود بیاید. و این است که آغاز مشکلات استقلال است. من نه طرفدار مهدی رحمتی هستم و نه طرفدار مجتبی و نه حامی شان هستم. تا الان هم سعی کرده ام این را ثابت کنم که رفاقت هیچ نقشی داخل حرفه ام ندارد. این است که شما مگر می شود دو تا از کاپیتان های تیمت را که تا چندی پیش مصاحبه کردی که مهدی رحمتی بازوی من است و مجتبی پرستیژ تیم استقلال است را به این شکل کنار بگذاری؟! و تو بمانی؟ مهدی رحمتی را تا همین چند سال قبل می گفتند که او نتایج تیم استقلال را در می آورد، فارغ از حرفهای حاشیه ای که زده می شود.

 

*شما هم کلا با مهدی خیلی رفیق هستی؟

نه بخدا. شما از او بپرسید که آخرین باری که تلفنی صحبت کردیم، کی بوده؟ قسم می خورم آخرین باری که تلفنی با مهدی صحبت کردم شاید نزدیک به دو سال پیش بوده. با مجتبی تلفنی صحبت کرده ام ولی با مهدی نه. من می گویم مهدی رحمتی را نمی خواهی و می خواهی کنارش بگذاری؟ او را در نیمکت بگذار. اصلا با او بنشین و صحبت کن که او را نمی خواهی و به او بگو که تیمش را مشخص کند و نیم فصل آخر فصل برود. اما اینکه باشگاه به بازیکن یکباره اعلام می کند که شما بروید و سر تمرین نیایید خیلی به شخصیت حتی هواداران توهین می کند.

 

*به نظرم این مهمترین اتفاق بود که ...

خیلی بد بود. یعنی من خودم به شخصه از این اتفاق خیلی ناراحت شدم. چون شما شخصیت فوتبالیست ها را زیر سوال بردید. سالها طول می کشد تا یک مجتبی جباری و مهدی رحمتی دیگری بیاید. می دانید چقدر سرمایه گذاری برای این همه مردم شد تا یک چنین شخصیت هایی بوجود بیایند؟ شما نمی توانید یک شبه اینها را مثل دستمال بیرون بیندازید. بعد هم می خواهید بیرون بگذارید اول فصل چرا جذب کردید؟ مگر چقدر از اول فصل دارد می گذرد؟ حتی اگر هم نمی خواهید با مجتبی صحبت کن و شرایط را برایش توضیح بده. فکر می کنم تنها کادر فنی بود که مجتبی از آن حمایت می کرد. من از مجتبی تا الان حمایت ندیده بودم. حتی با هم تلفنی هم که صحبت می کردیم، واقعا حمایت می کرد. می گفت اینها جوان هستند.

 

*مجتبایی که بازوبند را بیخیال شد و اینکه بیاید و بنشیند و غر نزند هم قانع شد. شما مجتبی را می شناسی و ما هم می شناسیم. در فوتبال ایران شاید سه تا آدم با آن غرور مجتبی نداشته باشیم. یعنی خیلی آدم مغروری است.

تمام این اتفاقاتی که دارد می افتد، روزبه روز استقلال را در مشکلات خیلی بیشتری فرو می برد. این اتفاقات افتاد، باور کنید شاید دو سال طول بکشد تا استقلال به روالی که مردم دوست دارند، برگردد. یعنی الان معلوم نیست در این شرایط چه کسی پیدا شود و تصمیم درست تر را بگیرد. آیا می دانید منچسترسیتی چقدر خریداری شد؟ نزدیک به سیصد میلیون پوند. بعد از 4 سال 13 درصد از سهامش سیصد میلیون پوند فروخته شد. یعنی ببینید باشگاه چه رشدی از نظر اقتصادی داشته؟ شما فکر می کنید این مالک عرب آمد و این کار را کرد؟ او که از فوتبال چیزی نمی داند. نه، تگسدی بریتنسون این کار را کرد، بازیکن سابق بارسا، کسی که مدیر فنی بارسلون بود. همه تیم ها مدیری دارند که از جنس خود فوتبال و تحصیلکرده است. اوست که می داند چه کسی باید به عنوان مربی بیاید. اوست که می داند کی باید به عنوان بازیکن بیاید. اینها هستند که فلسفه یک باشگاه را تعیین می کنند. وگرنه مالک فقط از نظر اقتصادی است که می داند باید چکار کند ولی از نظر فوتبالی نمی داند که چگونه باید تیم را در مارکت قرار دهد و به پیشرفت برساند. حالا شما فکر کنید این شخص استقلال کیست که دارد برای این تیم تصمیم می گیرد؟ کسانی هستند که قسم می خورم کوچکترین اطلاعاتی از فوتبال و مسائل فنی آن ندارند. بخاطر همین است که بدون مطالعه مربی انتخاب می شود. شما بعد از قلعه نویی باید مربی خارجی می آوردید. شما قلعه نویی را که می فرستید برود باید مربی ای بالاتر از قلعه نویی بیاورد. مظلومی خیلی خوب و خیلی خوب هم کار کرد ولی اگر ما شخصی فراتر از قلعه نویی را می خواسیتم، مظلومی اخراج نمی شد. شما بعد از مظلومی، منصوریان را آوردید! حالا در باشگاه مدیرعامل، هیات مدیره، سرمربی، کمک مربی، تدارکات و بازیکن هم داریم. ولی یک نفر است که باشگاه را به کمال می رساند و آنهم سرمربی تیم است. یک سرمربی است که تمام موفقیتهای باشگاه را به ثمر می رساند. یک مربی است که باشگاه را پایین می آورد. شما مدیرعامل منچستریونایتد را نمی شناسید. هیچکسی مدیران عامل باشگاه ها را نمی شناسد. سرمربی است که در دنیا پرچمدار یک باشگاه است. علی منصوریان است که پرچمدار این باشگاه است. پس اوست که باید با برنامه ای که بوده، انقدر انتخاب باشگاه درست باشد و اعتماد به سرمربی داشته باشند که هر چیزی که سرمربی می گوید باید انجام شود چون به انتخابشان ایمان دارند.

 

*این کار را کردند. 60 میلیارد تومان در دو سال نشان از اعتماد زیاد است!

من دارم می گویم و در مصاحبه ام هم گفته ام که واقعا تا قبل از فصل علی منصوریان هرچیزی را که خواست چه از نظر امکانات و هر بازیکنی که خواست هیات مدیره گرفت و تا اینجا کارش را خوب انجام داد. هیات مدیره اینجا کارش را بد انجام داد که آمد و این انتخاب را انجام داد.

*می دانید سالی 400 میلیون فقط پول آشپز و غذا در تیم دادند؟

بله.

 

*معنایش را که می دانید.

در طول تاریخ استقلال چنین اتفاقاتی نیفتاده. خبرگزاری فارس چند روز پیش از من پرسید که می گویند این دوره با دوره ناصر حجازی یکی است. گفتم چه کسی چنین حرفی را زده؟ مرا، ناصرحجازی به استقلال آورد. ناصر حجازی روزی که به استقلال آمد، اصلا به مسائل فنی اش کار ندارم که خوب بود یا بد، ولی 11 تا بازیکن جدید و جوان آورد. من بودم، پژمان منتظری، میثم منیعی، آرش برهانی، محسن بیاتی نیا، بیژن کوشکی و مجتبی که بعد از یک مصدومیت دوباره برش گرداندند. تیمی بود که همان سال با قهرمانی آخر فصل و سال بعد قهرمان لیگ شدیم. شاکله تیم را همان تیم تشکیل می داد. ولی یادم است که سال اول مربیگری ناصر حجازی و هفته سوم بود که او را هو کردند و تا هفته ششم برکنار شد.

 

*من هم یادم است خدا رحمتش کند.

شما یک فلش بک در ذهن تان بزنید که به کدام مربی استقلال انقدر فرصت و امکانات داده شد. یعنی علی نمی تواند از هیات مدیره ایراد بگیرد. ما می توانیم ایراد بگیریم به عنوان پیشکسوت و هوادار می تواند از هیات مدیره انتقاد کند ولی علی منصوریان نمی تواند. باید اینها را بدانیم و آگاهانه پیرامون فوتبال استقلال تصمیم بگیریم.

 

*دوشنبه شب که قطعا برنامه 90 را دیده ای.

تقریبا، کامل نه. یعنی زنده ندیدم تکه تکه در سایت ها دیدم.

 

*فکر می کنی بزرگترین اشتباه علی منصوریان چه بود؟ این همه قسم و آیه.

شاید خیلی ها ناراحت شوند ولی باور کنید همین رک گویی و صادقانه گویی است که به استقلال کمک می کند در آینده نزدیک. شما نمی توانید مشکلات را ماست مالی کنید و پیش روید. چون هیچوقت به هدف نمی رسید. الان معروف و عامیانه است که «خشت اول گر نهد معمار کج، تا ثریا می رود دیوار کج». خیلی خوب است که هنوز بالا نرفته، خرابش کنیم و دوباره شروع به ساختن کنیم. چرا با دروغ؟ ببینید! هیچ مربی ای در دنیا وجود ندارد که بگوید من در یک تیم می روم و با خوشحالی آن را ترک می کنم. یعنی فکر می کنم خیلی کم پیش می آید. کم پیش می آید که یک مربی مثل پدگوآرلی انقدر باهوش باشد که بگوید من دیگر می خواهم بروم و کافی است. اجازه اخراج را به باشگاه ندهد. شما مطمئن باشید یک روزی هم برانکو اخراج می شود. کار مربی این است. اگر کار می کنیم، یک هفته یا یک سال صادقانه کار کنیم. بگذاریم اگر قرار است اتفاق مثبتی بیفتد از راه خودش باشد و اتفاق منفی هم از راه خودش. چرا باید به همه موارد چنگ بیندازیم که تیم باید نتیجه بگیرد و ما بمانیم کار کنیم.

 

*شما فکر می کنید علی منصوریان چقدر صادق بود؟

خب، همه ما می دانیم که صادقانه نبود. نمی خواهم بگویم و خیلی بزرگش کنم شاید در شرایط سختی بود. او را هم نباید زیاد بزرگ کنیم. مهم این است که علی منصوریان الان یک تصمیم خوب برای آینده خودش بگیرد. زمان ناصر حجازی که صحبتش شد...

 

*آن که اشتباه کرد آمد.

آن را که دیگر آمده و نمی خواهم راجع به آمدنش صحبت کنم چون این تاریخ را رقم زده. ولی یادم است استقلال سه، چهار تا لیدر داشت که همه هم آنها را می شناسند. 3، 4 نفر بودند که ناصر حجازی اجازه نداد نزدیک تیم شوند. گفت جای لیدر روی سکوست و نه کنار بازیکن و سر میز شام. جای لیدر در اتوبوس و نزد بازیکن نیست. می دانست که ممکن است روی سکو هفته سوم به او فحش دهند ولی گفت که جایش آنجا نیست چراکه کلاس و پرستیژ خودش را حفظ کرد. من برای تمام کسانی که برای استقلال زحمت می کشند، احترام قائلم. آن طرفداری، طرفدار است که به ورزشگاه بیاید و تیمش را تشویق کند و برود نه اینکه دنبال منافع شخصی باشد. الان لیدرها از 4 نفر به 40 نفر تبدیل شده اند. لیدرها سر تمرین استقلال کنار خط حضور فعال دارند. اینها مسائلی است که به استقلال لطمه زده و می زند. شما نمی توانید باور کنید که نفر بعدی که بخواهد بیاید و کار کند اگر بخواهد اینها را قیچی کند چقدر کار برایش سخت است. آدم هایی که متوقع شده اند، ای کاش توسط یک مربی جوان این اتفاقات نیفتاده بود. اینها چیزهایی است که باعث ناراحتی من می شود.

 

*الان زیر چشم فلان بازیکن که باد می کند اولین احتمالی که داده می شود اینکه او را فلان لیدر زده!

خب، هر کسی یک احتمالی می دهد ولی اتفاق بدتر از آن این است که می شنویم در ورزشگاه تختی هواداران خودجوش اعتراض خودشان را شروع می کنند و عده ای هواداران را می زنند. البته نمی دانم که صحت این حرف تائید شد یا نه؟

 

*فیلمش بود.

باور کنید اگر من مسئول این فوتبال بودم و چنین اتفاقی در فوتبال می افتاد، فوتبال را تعطیل می کردم. مگر می شود که طرفدار تیمت در ورزشگاه توسط طرفدار تیم خودت کتک بخورد؟! داریم به کجا می رویم؟ باید به این فکر کنیم که داریم فوتبال بازی می کنیم که به کجا برسیم؟ کجا را بگیریم؟ شما ببینید ما ادعای فرهنگ و همه چیز داریم ولی فکر کنید چنین خبری در جامعه ای مثل ژاپن چه بازتابی می تواند داشته باشد ولی ما خیلی راحت از کنارش می گذریم. کی باعث شده آدمهایی در ورزشگا بیایند و بشوند 40 نفر و برای خودشان حق قائل باشند که هیچکسی حق ندارد به تیم اعتراض کند و کتک بزنند؟ من در پیج اینستاگرامم نمی خواهم بگویم ولی آدم هایی هستند که عکس گذاشتند هر روز سر تمرین استقلال هستند و خودشان را جزو لیدرهای استقلال می دانند و فحش ناموسی برایم می فرستند! مگر می شود منی که پیشکسوت این تیم هستم و برای این تیم زحمت کشیدم. خیلی ها آمدند و از کنار استقلال پولدار شدند و رفتند که نوش جانشان ولی من نه چیزی بردم و نه چیزی می خواهم. بروید از باشگاه بپرسید. شاید یک روز بروم شکایت کنم تا پولم را بگیرم ولی یک بار پایم را در باشگاه برای طلبم نگذاشتم. ولی اینها به خودشان اجازه می دهند که بیایند و به تو فحش دهند چون تو می گویی که چرا باید اینها کنار تیم باشند؟

 

*همان کسانی که اسم می بری، لیگ پانزدهم بنر گذاشتند...

شاید پرویز مظلومی نتوانست آن نتیجه دلخواه را اواخر کار بگیرد که برکنار شد ولی جوانان خوبی را به تیم اول آورد. امید نورافکن، فرشید اسماعیلی و محسن کریمی زمان او آمدند. ما نباید اینها را نادیده بگیریم. خیلی کمک کرد. پای آنها ماند.

 

*مربی خارجی خوب کنار پرویز مظلومی نتیجه بهتری می گرفت. بزرگترین اشتباهش همین بود که نتوانست با مربی خارجی کار کند.

مشکل مربیان ما این است که شما به عنوان سرمربی یک وجهه ای پیدا می کنید و آن وجهه خیلی سخت بدست می آید. وقتی آن وجهه را پیدا کردید و می دانید که دیگر آن انگیزه سالهای گذشته را نداری حتی شاید دانشت هم مثل آن زمان به روز نباشد پس باید در کنارت آدم های قوی و باانگیزه باشند و انقدر بزرگ باشی که از جایگاه خودت نترسی. بگذاری آدم های جوان بیایند و کارشان را انجام دهند. کاری ندارد، یک جلسه می گذاری و تمام کارهایی که قرار است انجام شود، زیر نظر تو می گذرد و اجازه انجامش را می دهی. مطمئن باش ما انقدر فوتبالمان از نظر استعدادی مستعد است که تمام این ضعفهای فوتبالمان را همان استعدادها دارند پوشش می دهند. تمام ضعفهای مدیریتی، مربیگری و ساختاری فوتبالمان را استعدادهای فوتبالمان دارند پوشش می دهند. حتی این در فدراسیون فوتبالمان هم هست. تمام ضعفهای تیم های پایه ملی مان را این استعدادها هستند که دارند پوشش می دهند. اگر یک نفر جرات کند این حرفها را بزند، حرفهایی فراتر از اینکه چه اتفاقات و چه بی برنامه گی هایی می افتد. و یک نفر فوتبال ژاپن و کره و برنامه ریزی های آنها را یک طرف قرار دهد و فوتبال ما را یک طرف، متوجه می شویم چه فاجعه ای در حال رخ دادن است. یعنی من فکر می کنم اگر همین فرمان بخواهیم جلو رویم تا 10 سال دیگر فوتبالی نداریم. یک زمان فکر می کنم کشور برمه فوتبال اول قدرت آسیا بود که جام جهانی می رفت.

 

*دو دوره اول قهرمان شده بود.

من فکر می کنم اگر بخواهیم همینطوری پیش رویم شاید چند سال دیگر فوتبال نداشته باشیم.

43 43

 

 

کد N1769469

وبگردی