آفتاب
به مناسبت سالروز بزرگداشت سهروردی؛

عقل در دیدگاه شیخ اشراق/ سهروردی و گسست از سنت یونانی

عقل در دیدگاه شیخ اشراق/ سهروردی و گسست از سنت یونانی

صاحب نظران معتقدند اندیشه سهروردی، گسستی جدی از سنت یونانی و ارسطویی دارد و باید شیخ اشراق را در درون حکمت ایرانی و متأثر از تفکر قرآنی و حدیثی بدانیم.

خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه، خداداد خادم: هشتم مرداد ماه سالروز بزرگداشت فیلسوف بزرگ ایرانی، شهاب الدین یحیی سهروردی ملقب به شیخ اشراق است. وی در سال ۵۴۹ ه.ق متولد شد و در ۳۸ سالگی در شهر حلب به دلیل گرایشش به فلسفه قبل از اسلام و ایران باستان و نیز مذهب شیعه به فتوای مفتیان حنفی شهر حلب و به فرمان صلاح الدین ایوبی به دست پسر او به شهادت رسید. از سهروردی آثار چند به زبان عربی و فارسی به جا مانده است که تقریبا همه آنها در دسترس اند. شیخ اشراق را مبدع فلسفه اشراق و نقطه مقابل فلسفه مشایی می دانند. عقل از نگاه سهروردی از مباحثی است که اندیشمندان بر آن اتفاق نظر ندارند. در گزارش پیش رو نظر برخی از اهالی فلسفه در این زمینه را جویا شدیم؛

حسین فلسفی، استاد فلسفه دانشگاه آزاد واحد خرم آباد در پاسخ به این پرسش که جایگاه عقل در اندیشه سهروردی چیست، گفت: سهروردی عقل فعال را قبول ندارد. در فلسفه مشاء بعد از خداوند ما عالم عقول را داریم. ۱۰ عقل وجود دارد که عقل دهم، همان عقل فعال است که دو کار انجام می دهد؛ یکی اینکه هیولای عالم را می آفریند و بعد به آن صورت می دهد و عالم ماده را شکل می دهد؛ یعنی تمام تدبیر عالم ماده از آن عقل فعال است. عالمی است که به عالم ماده متصل می شود. باید توجه داشته که به یکباره هم به عالم ماده متصل می شود. یعنی هیولا را خلق می کند و بعد به آن صورت می دهد و تمام صورت هایی که در عالم وجود دارند همه کار عقل فعال است. اما چون تمام کلیات هم در عقل فعال هستند، بنابراین از دید مشائیان در انسان هم یعنی در خلقت ماها هم، هیولایی ماها را خلق کرده و هم اینکه روح ماها که صورت ماست را در آن کالبد می دمد.

وی افزود: علاوه بر اینکه این کار را انجام می دهد کار معرفت شناسی هم انجام می دهد. مثلا وقتی که نوزاد متولد می شود پدر، مادر ... را می بیند که همه اینها جزئی هستند، اما یک انسان کلی هم داریم که به تعبیر فلاسفه مشاء همه در عقل فعال می گنجند. یعنی زمانی که فرد مستعد شد که کلیاتی مانند انسان را درک کند، آن زمان عقل فعال است که آن را در ذهن او قرار می دهد. یعنی در ناحیه ایشان باید این استعداد وجود داشته باشد که جزئیات را با هم مقایسه کرده، اما در نهایت این عقل فعال است که کلی را در ذهن ایشان قرار می دهد. به این ترتیب است که معتقدند که اگر فردی بتواند به عقل فعال برسد به گذشته و آینده و ... علم پیدا می کند و حتی پیامبری را هم در همین راستا تفسیر می کنند.

وی در ادامه افزود: اما در هستی شناسی سهروردی اصلا چنین چیزی وجود ندارد و اصلا نمی تواند وجود داشته باشد. چرا که اینها از نظر شکل و شمایل بسیار متفاوت هستند. بنابراین مقوله عقل فعال در نگاه سهروردی اصلا وجود ندارد، مگر اینکه به فلسفه پیشا اشراقی اتکا شود که آن هم دیگر اشراقی نیست. در نظام فلسفی سهروردی شما یک عالم عقل یا خدا دارید، بعد عالم عقلی دارید که عالم عقل مشائیان است، اما شمار آنها ده تا نیست بلکه بی نهایت است. بعد از عالم عقل ما عالم مثل را داریم که یک سلسله عقول بی نهایت عرضی هستند (در عرض هم قرار گرفته اند) که این عقول عرضی که با مثل افلاطونی مساوی هستند کار عقل فعال را انجام می دهند. یعنی سلسله مراتبی بسیار بزرگ که شمارشان نامحدود است. درواقع انواع هستند و کاری را انجام می دهند که عقل فعال به تنهایی انجام می دهد. مثلا نوع انسان یک فرشته یا مدبری دارند که آنها را مدیریت می کند. یا درختان و... انواع و اقسام گوناگون مدبرانی دارند که آنها را تدبیر می کنند. حتی خود اینها هم بی واسطه با فرد ارتباط ندارد، بلکه واسطه ای به نام عالم مثال یا عالم خیال منفصل یا عالم اشباح دارد. که به وسیله آن با عالم ماده ارتباط برقرار می شود. بنابراین در نظام فلسفی سهروردی ما چیزی به نام عقل فعال نداریم، بلکه عالم انواع و مثل افلاطونی همان کاری که عقل فعال مشائی انجام می دهند می کنند.

سهروردی و گسست از سنت یونانی

قاسم پورحسن، استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی در پاسخ به اینکه جایگاه عقل در اندیشه سهروردی چگونه است، گفت: قبل از اینکه دیدگاه سهروردی را به طور خاص درباره عقل توضیح بدهم باید بدانیم که مفاهیم و اصطلاحاتی که سهروردی به کار می برد، جوهراً متفاوت از فلسفه مرسوم یا فلسفه ای بود که تحت عنوان فلسفه مشاء وجود داشت. سهروردی به طور خاص به جای عقل نه تنها عمدتاً بلکه تعمداً واژه نور را به کار می گیرد. سهروردی به جای انحصار در ۱۰ عقل معتقد است که بیش از هزار، صد هزار و گاهی وقت ها در بوستان القلوب ۱۸ هزار رابطه عقل را می آورد. سهروردی برخلاف مشائیان معتقد نیست که تنها رابطه در باب آنچه را که در مشائیان  عقل و در سهروردی نور نامیده می شود، منحصر به عقول طولی باشد. بنابراین ابتدا باید بپذیریم که ما در سهروردی با مفاهیم و اصطلاحاتی مواجهه هستیم که این اصطلاحات رمزی، اسطوره‌ای، ایرانی و زرتشتی هستند، یا گاهی وقت ها ما باید به طور خاص دریابیم که این اصطلاحات برگرفته از مبانی دینی یا قرآنی هستند.

وی افزود: نکته دوم اینکه ما نباید ابن سینا را فیلسوف مشائی تلقی بکنیم. این فهمی است که متاسفانه در کتاب های تاریخی موجود است. ابن سینا نه تنها در دروه دوم همچنان که من هم در کتابی با عنوان ابن سینا و حکمت مشرقی که بنیاد صدرا آن را منتشر کرده است، تاکید کرده ام که اساساً خود ابن سینا در آثار  متعددش از جمله در مقدمه منطق المشرقین تاکید می کند که از ابتدا نگاه و دیدگاه و علاقه مندی ام به یک حکمت دیگری بود که خود آن را حکمت غیر یونانی و شرقی می نامد. بنابراین آنچه را که من در این بحث تحت عنوان فیلسوفان مشائی یاد می کنم مربوط به ابن سینا نیست، بلکه مربوط به پیروان ارسطو یا پیروان فلسفه مشاء است. 

پور حسن در ادامه گفت: حقیقت این است که سهروردی به ندرت (به اندک) از واژه عقل استفاده می کند.  آنچه را که مشائیان از آن تحت عنوان عقل  یاد می کنند، یعنی آنچه را پس از خداوند، واجب الوجود، سبب فیض و کثرات عالم می شود، در سهروردی تعبیر به انوار می شود. این انوار نه تنها منحصر در عقل فعال نیست، بلکه سهروردی در ابتدا انوار را به انوار قاهره و انوار غیر قاهره تقسیم می کند. انوار غیر قاهره به هیچ وجه نسبتی با تفکر مشائیان تحت عنوان عقل ندارد و انوار غیر قاهره همان انوار ارباب اصنامی، مثل ... است که اینها رابطه عرضی و نه رابطه علی با هم دارند. بنابراین اگر ما گاهی در عبارتهای سهروردی واژه عقل را می بینیم به این معنا نیست که سهروردی در درون عقل ارسطویی یا ده عقل ارسطویی قرار می گیرد.

وی افزود: اساسا، هم معرفت شناسی و هم هستی شناسی سهروردی سراسر متفاوت از سنت یونانی است. می‌توانیم تعبیر کنیم که متناسب با فلسفه ایرانی است لذا وقتی که ما در سهروردی مسئله عقل را می خواهیم بکاویم باید بدانیم که وجود اول(نورالانوار) یا نور اول یا نور وهومن هست که ادامه پیدا می کند و منحصر در ده عقل نیست. گهگاهی تعبیر سهروردی این است که منحصر در ده نیست از ده بیشتر است. گهگاهی تعبیر به هزاران عقل می کند و گهگاهی هم نام می برد.

وی در ادامه درباره رابطه عقل با شهود گفت: به لحاظ معرفت شناسی ما یک عقل در سهروردی نداریم. به عبارت دقیق تر عقل سهروردی اعتبارات مختلف دارد. زمانی این عقل انتقالی است، یعنی از یک معلومی به مجهولی منتقل می شود. اینجاست که این عقل استدلال می کند. یک زمانی این عقل، عقل تحلیلی است، یعنی دارد درباره گزاره ای فکر می کند و آن را به اجزای اولیه خود تجزیه می کند. در جایی هم عقل، عقل توصیفی است. یعنی وقتی که گزاره را به اجزای اولیه تجزیه کرد، بعد آن ها را ترکیب می کند و گزاره می سازد. عقل دیگری را هم می توان در سهروردی به نام عقل شهودی سراغ گرفت. هرچند این تعبیر در سهروردی نیست، اما براساس نظریه ابصار او می توان آن را نتیجه گرفت. عقل شهودی با شهود قلبی متفاوت و یک عقل همگانی است. مثلا اگر این خودکار جلوی من است سهروردی می گوید که شما بدانید که اگر صورت علمی میانجیگری بکند، شما این خودکار را می بینید. یعنی در اینجا عقل تا سرحد چشمان آمده و می تواند این خودکار را لمس کند. یعنی حتی این دیدن و لمس کردن کار عقل است. البته ریشه های این عقل در ابن سینا هم وجود دارد. ابن سینا در مبحث نفس شفا مطرح می کند که لمس انسان با لمس حیوان متفاوت است، چون لمس انسان لمس  نطقی و لمس حیوان لمس وهمی است. چرا که همه ادراکات انسان تحت سیطره آن برترین ادراک قرار دارند.

صلواتی تاکید کرد: نکته دیگر درباره معرفت شناسی این است که می گویند؛ معرفت باور صادق موجه است. یعنی درواقع گزاره باید به حالت باور برسد، مثلا تصور نباشد و اینکه صادق باشد همچنین این باوری که صادق است باید توجیه داشته باشد. یا به تعبیری ما برای گزاره صادق باید موید داشته باشیم. اما در سهروردی موید صدق چیست؟ شیرازه یا رکن موید صدق در سهروردی شهود است. یعنی سهروردی توجیه خود را با شهود آغاز می کند، اما در مرحله بعد به این صورت نیست که به عقل هیچ بهایی ندهد، بلکه در مرحله بعد آن اعتبارات مختلف عقل می آیند و در درون این شهود حد وسط برهان را پیدا می کنند و شهود را تحلیل و پردازش می کنند و براساس آن یک متافیزک را شکل می دهند.

وی در ادامه افزود: بعضی گفته اند که در سهروردی آنچه که هست عقل است و به نحوی شهود را به حاشیه بردند و پیش فرضشان این است که اگر شهود به فلسفه راه بیابد، دیگر فلسفه و تعقل و تفکر نیست. بعضی برعکس فکر می کنند و شهود را آنقدر برجسته کرده اند که جایی برای عقل نمانده و در سهروردی به حاشیه رفته است .در حالی که اصلا به این صورت نیست، آن چیزی که در سهروردی مطرح است، هم بحث شهود و هم بحث عقل است و هیچ کدام هم جایی دیگری را تنگ نمی کنند و اتفاقا با همدیگر تعاملی سازنده دارند. تفکر یا فعالیت متافیزیکی سهروردی با شهود آغاز می شود و با عقل و انحایی از تعقل ادامه پیدا می کند. مثلا سهروردی در حکمت اشراق خود برخلاف بسیاری از فیلسوفان دیگر  که ادعای استدلال دارند، او برای اثبات یا رد یک مسئله استدلال اقامه می کند.

صلواتی در پایان یادآور شد: عقل معمولا قوه بحاثه است ودر شهود هم  شهود عقلانی و شهود خاص قلبی وجود دارد. سهروردی مطرح می کند اگر انسان یکی از  قوای بحث یا شهود را نداشته باشد در سلوک ناقص است. این را هم، سهروردی و هم صدرا تصدیق می کنند. این نشان می دهد که عقل در سهروردی جایگاه مهمی دارد. اما تفاوت صدرا با سهروردی این است که در سهروردی قوه بحث و شهود یکی رکن است، یعنی شهود رکن و آغازگر است و بحث عقل امتدادبخش است. اما در صدرا هم قوه بحث و هم قوه شهود هردو رکن هستند. بنابراین در یک زمانی آغاز تفکر فلسفی صدرا با شهود و یک زمانی با بحث و عقل است.

کد N1741874

وبگردی