آفتاب

چرا عده ای به تحریم انتخابات رو می آورند؟/ بي‌رودربايستي با آنان‌كه راي نمي‌دهند!

چرا عده ای به تحریم انتخابات رو می آورند؟/ بي‌رودربايستي با آنان‌كه راي نمي‌دهند!

بد نيست كمي به دلبندان و آيندگان‌شان بينديشند؛ به بچه‌ها و نوه‌ها و نتيجه‌هاي‌شان. آنان روزي خواهند پرسيد كه شما براي نجات اين كشتي چه كرديد؟ مسلما گفتن «هيچ» به آنان، از كوتاه‌آمدن امروز و راي دادن، تلخ‌تر است. بايد در حيات اجتماعي نيز همچون حيات شخصي اندكي گذشت و ايثار داشت...

به گزارش آفتاب، محمد بهشتی در روزنامه اعتماد نوشته است:

نادرست است كه «حاشيه‌نشيني» را مترادف با فقر، كم‌سوادي يا بي‌اطلاعي شخص از اوضاع پيرامونش بدانيم. حاشيه‌نشيني معنايي بسيط‌تر از اين دارد. حاشيه‌نشيني بيشتر به معني «انفعال» است؛ يعني بسنده كردن به شرايط نامطلوبي كه از آن راضي نيستيم ولي عزمي در جهت تغيير آن نمي‌كنيم. به اين اعتبار، اي‌بسا كم‌بضاعتان يا بي‌سواداني كه چون خود را صاحب‌نقش در سرنوشت‌شان مي‌دانند، موفق مي‌شوند از تاريكي حاشيه‌نشيني خلاص شده و به متن بيايند و به‌عكس چه‌بسيار متمكنيني كه از روي انفعال، نقشي موثر در سرنوشت خود و جامعه ايفا نمي‌كنند و از تمكن‌شان بهره‌اي نمي‌برند.

برخي تبعيديان خودخواسته به حاشيه‌، شايد يگانه كار فاعلانه‌شان، انصراف دادن از فعاليت‌هاي سياسي و اجتماعي و رفتن به زندان تاريك حاشيه‌نشيني باشد؛ آنان روزگاري يك قدم فاعلانه به سمت انفعال برداشته‌‌اند و به خاطر همين يك تصميم تا آخر عمر خود را فاعل مي‌پندارند و متوجه ابتلاي درازمدت‌شان به انفعال نيستند. طبيعتا هرقدر مدت‌زمان بيشتري گرفتار زندان تاريك حاشيه بوده باشند، بيشتر نسبت به فضاي بيرون دچار سوءتفاهم‌اند و كمتر شجاعت و تحمل بيرون آمدن از اين پيله و مواجهه با روشنايي روز را دارند. جالب آنكه با وجود تحولات دايمي حيات سياسي و اجتماعي در ايران، آنان بيش از چند دهه است كه علل مشابهي را براي عدم مشاركت خود برمي‌شمرند و همين حكايت از بي‌خبري‌ و ركود حيات ذهني‌شان دارد؛ مثلا اينكه نمي‌خواهند ميان بد و بدتر انتخاب كنند، يا انتخابات را فاقد نقش و تاثيري در وضعيت جامعه مي‌دانند يا اين كشتي را دير يا زود مستغرق مي‌دانند كه بهتر است كارش را يكسره كنيم، يا اينكه كسي را كه نماينده عقيده‌شان باشد در ميان كانديداها نمي‌يابند؛ برخي همين‌كه شناسنامه‌شان پاك باشد را سندي بر اراده خود مي‌دانند.

در نهايت همه‌ اين گروه‌ها مي‌خواهند به ترتيبي زيربار مسووليت بدتر شدن اوضاع نروند اما معمولا راهكار و برنامه‌اي براي بهتر شدن اوضاع نيز ندارند. جالب است كه غالب‌شان «بهبود» را نه امري تدريجي كه هر كسي در آن سهم و نقشي دارد، بلكه موفقيت و رضايت را امري «يك‌باره» و وابسته به شرايط «بيرون از خودشان» مي‌دانند. پنداري هميشه منتظرند كه تغييراتي در بيرون روي دهد و از آنان درخواست شود كه در اين شرايط بهتر، نزول اجلال كنند. 

براي اين گروه اصلاحات نه حركت در مسيري دشوار و البته اميدواركننده، بلكه همچون ايستادن در ايستگاهي است كه قطار روياها بالاخره روزي در آن توقف خواهد كرد، بنابراين تنها كاري كه بايد بكنند اين است كه از اين ايستگاه تكان نخورند. رويايي كه حاشيه‌نشينان از وضعيت جامعه و كانديداي مورد علاقه‌شان در سر مي‌پرورانند، رويايي از دموكراسي، حقوق بشر، رفاه و عدالت است كه تقريبا در هيچ‌كجاي جهان، حتي آن جوامعي كه سردمدار دموكراسي‌اند و در وجود هيچ سياستمداري در طول تاريخ، به‌طور كامل محقق نشده است. حاشيه‌نشينان به تدريج باورشان مي‌شود كه رويايي از دموكراسي و عدالت كه ترسيم مي‌كنند، در منش خودشان ظهور كامل دارد. پنداري خودشان بيش از هر كس ديگري مصداق كانديداي ايده‌آل‌شان هستند، در حالي كه به سكنات‌شان كه نگاه مي‌كنيم خبري از عدالت و برخورد دموكراتيك و تحمل حرف مخالف نمي‌بينيم. آنان در حالي دم از دموكراسي مي‌زنند كه به اين اصل بنيادين دموكراسي كه همه آحاد جامعه را سهيم در سرنوشت كل جامعه مي‌داند، پايبند نيستند. 

فهم اين موضوع از درك چهار عمل اصلي حساب هم ساده‌تر است كه به قولي «بدترين سياستمداران توسط بهترين مردمي انتخاب مي‌شوند كه راي نمي‌دهند» و از اين نظر آنان با اجتناب از راي دادن خود ناقض دموكراسي و حقوق بشرند. در حالي صحبت از حق و عدالت مي‌كنند كه در وهله نخست به حقوق خودشان ظلم مي‌كنند و طبيعتا نمي‌توان انتظار داشت در حق ديگران جانب عدالت را مراعات كنند. به همين ترتيب يكايك چيزهايي كه از آن دم مي‌زنند، در رفتار خودشان نقض مي‌شود.

حاشيه‌نشينان اوقات‌شان از چيزي، كسي يا اتفاقي در گذشته تلخ است و اين اوقات ‌تلخ را در پس بهانه‌هايي پنهان مي‌كنند. احتمالا زخمي از گذشته بر دل دارند؛ چيزي كه عواطف آنان را جريحه‌دار كرده يا غرورشان را شكسته و حق‌شان را ضايع كرده است. برخي ديگر چند دهه است كه پيش‌بيني كرده‌اند كه اين كشتي به زودي غرق خواهد شد و گويي روا مي‌دانند كه ايران نابود شود كه حرف آنان اثبات شود. هرچه هست

بد نيست كمي به دلبندان و آيندگان‌شان بينديشند؛ به بچه‌ها و نوه‌ها و نتيجه‌هاي‌شان. آنان روزي خواهند پرسيد كه شما براي نجات اين كشتي چه كرديد؟ مسلما گفتن «هيچ» به آنان، از كوتاه‌آمدن امروز و راي دادن، تلخ‌تر است. بايد در حيات اجتماعي نيز همچون حيات شخصي اندكي گذشت و ايثار داشت؛ چند نسل بايد بهاي اوقات تلخ يك نسل را بپردازد؛ آيا رواست كه براي گم شدن دستمالي، قيصريه‌اي را به آتش كشيم؟! آيا كسي كه گذشته را نبخشيده مي‌تواند آينده‌اي رضايتبخش بسازد؟ واقعيت اين است كه كار فاعلانه، نه پافشاري بر عقايدمان، بلكه شكستن اين حبس و بيرون آمدن از اين زندان است؛ مسلما چشم‌اندازي كه خواهيم ديد ارزشش را دارد يا دست‌كم پس از اعلام نتايج اين كارزار، افسوس عدم مشاركت كام‌مان را تلخ نخواهد كرد. 
کد N1698934

وبگردی