اِبْنِ اَفْضَل، ابوعلی احمد بن افضل شاهنشاه بن امیر الجیوش بدرالجمالی ارمنی (مق 526 ق/1131م)، ملقب به الاکمل (ابن جوزی، یوسف، 8/146) و امیر الجیوش (ابن تغری بردی، 5/237)، وزیر الحافظ لدینالله فاطمی، از سرگذشت وی پیش از وزارت آگاهی چندانی در دست نیست، جز آنکه گفتهاند الا¸مر خلیفهٔ فاطمی پس از قتل افضل، همهٔ فرزندان او و از جمله ابوعلی احمد را به زندان افکند. وی دربند بود تا پس از قتل الا¸مر، لشکریان او را از بند رها ساختند (ابن خلکان، 3/235). به گفتهٔ مقریزی (1/357)، سپاهیان بر هزار ملوک، وزیر الحافظ خلیفهٔ جدید شوریدند و ابن افضل را به وزارت برداشتند (16 ذیقعدهٔ 524ق/21 اکتبر 1130م)، ولی ابن اثیر (10/665) بر آن است که خلیفه خود، ابوعلی احمد را به وزارت نشاند، و ابن ایاس (1/224) معتقد است که ابن افضل پس از قتل الا¸مر، الحافظ را از اندرون، که در آنجا محبوس بود (ابن تغری بردی، 5/239) بیرون آورد و به خلافت با او بیعت کرد، اما این نظر مورد تأیید سایر مورخان نیست. ابن افضل چون به وزارت نشست، رشتهٔ کارها را به استقلال در دست گرفت و از آمد و شد کسان به نزد خلیفه جلوگیری کرد (ابن تغری بردی، 5/239). آنگاه نام خلیفه را از خطبه بیفکند و گفت تا به نام خود وی با القاب «ناصر امام الحق، هادی القضاهٔ الی اتباع الحق، مولی الامم و مالک فضیلتی السیف و القلم» (ابن اثیر، 10/672؛ قس: ابن تغردی بردی، 5/238، که «هادی العصاهٔ» آورده است) خطبه خواندند. روش عادلانهٔ او در کار ملکداری و برافکندن ستمگریها و بازگرداندن اموال مصادره شده و سایر نیکیهایش از سوی یکی از ستایشگران او تأیید شده (ابن قلانسی، 229) و دیگران نیز شجاعت و بلند همتی و سخاوت و شعر دوستی و را ستودهاند (ابن تغری بردی، 5/239؛ ابن سعید، 86، 87). روزگار کوتاه وزارت ابن افضل را برخی دورهٔ فترت خلافت فاطمیان شمردهاند (زامباور، 145)، چه او به رغم آنکه نژاد ارمنی داشت و پدر و جدش بر مذهب اهل تسنن بودند (ذهبی، 2/428) به مذهب امامیه گروید و گفت تا بر منابع به جای اسماعیل بن جعفر بن محمد الصادق (ع) به نام امام غایب منتظر خطبه خواندند و سکه زدند (ابن خلکان، 3/236؛ دواداری، 6/508). در عین حال گفت تا «حی علی خیرالعمل» را از اذان بیفکنند (ابن خلکان، همانجا). این کارها موجب کینهورزی امیران و داعیان فاطمی نسبت به ابن افضل شد تا آنکه به روایت درستتر در نیمهٔ محرم 526/دسامبر 1131 و به قولی در 525ق/1131م (ابن تغری بردی، 5/247) و حتی به قولی دیگر در 527ق/1133م (ابن جوزی، 8/146؛ دواداری، 6/511) یکی از غلامان خلیفه در میدان بازی او را به ناگاه کشت و سرش را به نزد خلیفه فرستاد (ابن اثیر، 10/673؛ ابن تغری بردی، 5/239، 240). پس از قتل وزیر خانهٔ او را غارت کردند و خلیفه بقیهٔ اموال او را که گفتهاند 300 هزار دینار بود، مصادره کرد (ابن اثیر، همانجا؛ ابن جوزی، 8/147). به روایت دیگر، پس از قتل الا¸مر قرار شد که الحافظ تا تولد فرزند الا¸مر که در شکم مادر بود، بر مسند خلافت بنشیند و اگر پسری از خلیفهٔ پیشین در وجود آمد، او خلیفهٔ راستین باشد، اما حافظ حال و روز این کودک را از همگان پنهان داشت. از این رو ابن افضل او را تهدید کرد و همین معنی سبب شد که خلیفه یکی از غلامان خود را مأمور قتل وزیر سازد (دواداری، 6/505، 511). درستی این روایت محل تردید است، چه از کارهایی که ابن افضل در روزگار وزارتش کرده، میتوان دریافت که وی میکوشیده تا خلافت را از خاندان فاطمی بیرون کند. افکندن نام اسماعیل از خطبه که فاطمیان خود را به او منسوب میساختند و نیز حذف نام الحافظ مؤید این معنی است.