اِبْنِ ناصِر، عنوان افراد خاندانی از عالمان و صوفیان شاذلی و فقیهان مالکی سدههای 10-13ق/16-19م در مغرب. ناصر نام یکی از نیاکان این خاندان است. اینان که اصلاً عربنژاد بودند، از حجاز به مصر رفته، سپس در سده 5ق/11م وارد مغرب شدند. به گفتۀ سلاوی (7/106) که خود از این خاندان است، نسب آنان به عبداللّهبن جعفربن ابیطالب میرسد و به همین سبب به جعفری زینبی نیز شهرت دارند (زرکلی، 1/120؛ کنون، 1/293)، چنانکه به دَرعی نیز مشهورند، زیرا غالب آنان در درعه، شهری در نزدیکی سجلماسه (یاقوت، 2/567؛ زبیدی، 5/326) میزیستند. شخصیتهای متأخر این خاندان بیشتر به سلاوی شهرت دارند. نامدارترین افراد این خاندان عبارتند از: 1. ابوعبداللّه محمدبن محمدبن احمدبن محمدبن حسینبن ناصر درعی (1011-1085ق/1602-1674م)، فقیه، ادیب، محدث، مؤلف و عارف. پدرش محمد نیز از بزرگان اهل طریقت شمرده شده است (سلاوی، 7/105-106)، اما اطلاعی از زندگی و احوال او در دست نیست. چنانکه سلاوی به نقل از ابوعلی یوسی شاگرد ابوعبداللّه محمد اشاره کرد، وی در علوم دینی و تصوف دست داشت (همانجا). ابوعبداللّه محمد نزد پدرش و نیز عبدالقادر فاسی و شیخمحمد مصمودی شاگردی کرد و طریقت شاذلیه را از عبداللّه بن حسین رقی درعی فرا گرفت (مخلوف، 1/313). هرچند وی را به سبب مهارت در فقه و حدیث مربی العلماء والفقهاء˻ خواندهاند و فتاوای مشهوری نیز از او نقل شده که شیخ مهدی وزانی در کتاب نوازل به برخی از آنها اشاره کرده (همانجا؛ محبی، 4/238)، اما بیشترین شهرت و نفوذ و اعتبار معنوی و اجتماعی او مربوط به تصوف و طریقت اوست. نقش او در طریقت شاذلی چندان مهم بود که او را مجدّدالطریقهالشاذلیه˻ (همانجاها) نامیدهاند. وی اهل عبادت و ریاضت بود و همواره به تعلیم و تربیت پیروان خود اهتمام داشت (سلاوی، همانجا). گویند که وعظ او در شنونده بسیار مؤثر بود. در پیروی از سنت سختگیر بود و حتی در غذا و لباس نیز سنت دینی را دقیقاً رعایت میکرد (کنون، همانجا). شاگردش ابوعلی یوسی کراماتی به وی نسبت داده و قصیدۀ دالیۀ˻ خود را در منقبت او سروده است (سلاوی، همانجا). گفتهاند ابوعبداللّه بسیار تنگدست بود و سالها به جمع کتاب و استنساخ و تصحیح و مقابله و خرید و فروش آن اشتغال داشت (زرکلی، 7/63). وی دارای تألیفاتی است که مهمترین آنها بدین قرار است: الاجوبهالناصریه فی بعض المسائل البادیه. نسخههایی از این اثر در فاس، سلا، قاهره و کتابخانۀ ملی تونس موجود است (حتی، 552؛ فاسی، 1/462؛ سید، 1/17-18؛ مجله معهدالمخطوطات، 18 (2)/231)؛ الدرعیه، در فقه که نسخهای از آن در قاهره هست (GAL, S, II/702)؛ سیفالنصر لکلّ ذی بغی و مکر (رجز). نسخههایی از آن در برلین (آلوارت، VII/218)، پاریس (دوسلان، II/562) و سلا (حجی، 269) موجود است؛ غنیمه العبد المنیب فیالتوسل بصلاه (بالصلاه علی) النبیالحبیب. نسخههایی از این اثر در پاریس (بلوشه، 216)، قاهره (GAL, S، همانجا) و سلا (حجی، 286) نگهداری میشود؛ مناسکالحج. نسخههایی از آن در سلا هست (همو، 205). همچنین قصیدهای در دعا در حدود 70 بیت از او باقی است که در النبوغ المغربی (کنون، 3/310-314) چاپ شده است. 2. ابوالعباس احمدبن ابی عبداللّه محمد درعی (1057-1129ق/1647-1717م)، فقیه، محدث و صوفی. وی در سجلماسه زاده شد (سرکیس، 872) و نزد پدرش و کسانی چون ابوسالم عیاشی، محمدبن ابیالفتوح تلمسانی، فقیه ابوالعباس جزولی، فقه و حدیث و تفسیر و ادب آموخت و از برخی از انان اجازۀ نقل حدیث یافت (ازهری، 1/43؛ مراکشی، 2/160). او بارها به مصر و حجاز سفر کرد و از برخی عالمان آن دیار اجازۀ روایت یافت (کتانی، 2/90؛ مراکشی، 2/160-161). وی از 1076ق تا 1121ق چهار بار به زیارت حج رفت (مراکشی، همانجا). در آخرین سفر، در مدینه استقبال گرمی از وی شد (سلاوی، 7/112؛ مراکشی، همانجا) و در همین سفر بود که سفرنامۀ مشهور خود الرحلهالحجازیه را نوشت. وی در این سفرنامه مشایخ خود را برشمرده است (ازهری، همانجا). پدرش پیش از مرگ او را رسماً به جانشینی خویش برگزید (مراکشی، همانجا) و او در این مقام از نفوذ و اعتبار معنوی فراوانی در میان مردم و بهویژه در میان پیروانش برخوردار بود ٠سلاوی، 7/112-113). وی زاویهای به نام زاویهالفضل˻ و زاویههای دیگر و نیز مدارس و مساجدی تأسیس کرد (مراکشی، همانجا) و همواره به تعلیم و تربیت اشتغال داشت. کسان بسیاری از او بهرۀ علمی و معنوی برده و روایت کردهاند که از آن میان میتوان به موسی و یوسف (برادرزادگانش)، عبداللّه سوسی، محمد ابن عبدالسلام بنانی، عبدالحفیظ (مخلوف، 1/332؛ ازهری، 1/42)، محمدصالح شرقی و ابوعبداللّه مرینو اندلسی (مراکشی، 2/161-162) اشاره کرد. وی به جمعآوری و خرید کتب از شرق و غرب و استنساخ و قرائن انها اهتمام بسیار داشت و از خرید کتابهای گران قیمت خودداری نمیکرد و کتابخانۀ وی مشهور بود (کتانی، 2/88). او را به حقگویی و پیروی بیچون و چرا از سنت دینی و احیای آن ستودهاند (ازهری، همانجا). کراماتی نیز به او نسبت دادهاند که برخی از آنها را ابومحمد حسینبن محمد شُرَحبیل درعی، شاگرد و همسفرش در حج، در کتابی با عنوان انارهالبصائر فی ترجمهالشیخ ابنناصر آورده است (مراکشی، 2/162؛ ابنسوده، 213). نیز ابوالعباس هشتوکی کتابی با عنوان انارهالبصائر فی ذکر مناقب القطب ابنناصر و اتباعه منالهدایه الاکابر در همینباره نوشته است (همانجا). سفرنامۀ ابنناصر در 1320ق در فاس منتشر شد. علاوه بر آن کتاب دیگری با عنوان منظومه فی التوسل از او بازمانده که در رباط (نک : GAL, S, II/711) موجود است. منظومۀ دیگری با عنوان منظومه فی سلسلهالطریقه الناصریه از اوست که در کتابخانۀ آسفی مغرب موجود است (نک : المعرض السادس، 1). دو اثر دیگر نیز به او منسوب است؛ تألیف فیالصلاه علیالنبی (مخلوف، 1/332) والاجوبه (بغدادی، 2/262) که از انها اطلاعی در دست نیست. چون احمد فرزندی نداشت، پس از مرگش برادرزادهاش موسی جانشین او شد (مراکشی، 2/163-164). 3. ابوعبداللّه محمدمکیبن موسیبن محمد درعی (د 1180ق/1766م)، مورخ و مؤلف. از زندگی او اطلاع چندانی در دست نیست. همین اندازه گفتهاند که اهل درعه بود و مدتی در مراکش اقامت داشت. در 1158ق/1745م در فاس بود و سپس به مکناس رفت (زرکلی، 7/109). آثار وی بدین قرار است: الدررالمرصعه باخبار اعیان درعه، یا کشفالروعه فیالتعریف بصلحاء درعه، که در 1152ق از نوشتن آن فارغ شد (ابنسوده، 56). نسخهای از آن در رباط (زرکلی، همانجا) و نسخ دیگری نزد کسانی از مغربیان وجود دارد (سید، 1/315؛ المعرضالسادس، 2، 7)؛ الروض الزاهر فی التعریف بالشیخ الحسین و اتباعه السادات الاکابر. نسخهای از آن در کتابخانۀ احمدیه در مراکش (ابن سوده، 249) موجود است؛ الریاحین الوردیه فی الرحله المراکشیه. نسخهای از آن در همان کتابخانه (همو، 404) و نسخهای دیگر در کتابخانۀ جلاوی پاشا در مراکش (مجله معهد المخطوطات، 5 (1)/191) موجود است؛ طلعه الدعه فی تاریخ وادی درعه. احتمالاً نسخهای از آن در یک کتابخانۀ شخصی در رباط موجود است (ابنسوده، 64)؛ فتح الملک الناصر فی اجازه مرویات بنیناصر، که نسخهای از آن در کتابخانۀ احمدیه (همو، 343) نگهداری میشود، زرکلی نیز (همانجا) نسخهای از آن را در رباط معرفی کرده است؛ البرق الماطر فی شرح النسیم العاطر. چنانکه خود گوید آن را در شرح قصیدۀ موسوم به النسیم العاطر فی مدح القطب ابی العباسبن ناصر اثر احمدبن موسی (د 1156ق/1743م) نوشته است (ابنسوده، 467). یک قصیدۀ بائیه (همو، 423) نیز به او نسبت دادهاند. از دو اثر اخیر نشانی در دست نیست. 4. سلیمانبن یوسف بن محمدبن محمدبن احمد (زنده در 1206ق/1792م). از زندگی او اطلاعی در دست نیست، اما کتابی به نام اتحاف الخل المعاصر باسانید ابیالمحاسن یوسف بن محمدبن ناصر به او نسبت دادهاند که دربارۀ سیره و زندگی پدرش ابوالمحاسن یوسف نوشته است. این کتاب در 1206ق نوشته شده و نسخهای از آن در رباط موجود است (عنان، 1/17). 5. ابوعبداللّه محمدبن عبدالسلام (د 1239ق/1824م)، مؤلف، فقیه و حافظ حدیث. او در درعه زاده شد و در همانجا علم آموخت و انگاه برای تکمیل معلومات به فاس سفر کرد (زرکلی، 6/206). عمویش ابوالمحاسن یوسف، ادریسبن محمد عراقی حسینی، ابوالعباس شرایبی و محمدبن ابیالقاسم سجلماسی از جمله استادان او در فقه و حدیث بودهاند که وی از برخی از آنان اجازۀ روایت یافت (مخلوف، 1/381؛ مراکشی، 5/189). ابوعبداللّه در 1196ق و 1211ق به حج رفت. در مکه و مدینه و مصر هدایای سلیمانبن محمد ظریف مراکش رامیان علما تقسیم کرد و با دانشمندانی چون مرتضی حسینی واسطی حنفی، احمدبن محمد دردیر، محمدبن علی صبان شافعی آشنا شد و اجازۀ روایت یافت و خود به آنان اجازۀ روایت داد (همو، 5/189-190). وی در نخستین سفری که به حج رفت سفرنامهای نوشت که به الرحلهالحجازیه یا الرحلهالکبری شهرت یافت. نسخههایی از آن در تامجروت و رباط موجود است (زرکلی، همانجا؛ عنان 1/443). مراکشی (5/193-233) خلاصهای از آن را نقل کرده است. نویسنده در این سفرنامه حوادث و جاها و کسانی را که از آغاز سفرش یعنی 3 جمادیالثانی 1196 تا پایان آن دیده و یا مطالبی که شنیده و گفتوگوهایی که با عالمان و بزرگان داشته، با دقت و تقریباً با ذکر جزئیات آورده است. به گفتۀ مراکشی، وی در حدود 1197ق به وطنش بازگشته و در 1199ق سفرنامهاش را به پایان رسانده است. در سفر دوم نیز سفرنامهای نوشت که الرحلهالسغری نامیده شد. مراکشی (5/233) نسخهای از آن را دیده و زرکلی (همانجا) نیز نسخهای از آن را در فاس معرفی کرده است (برای نسخ دیگر، نک : ابنسوده، 391؛ عنان، 1/446؛ مجله معهدالمخطوطات، 5 (1)/178). افزون بر دو کتاب یاد شده، تألیفات دیگر او بدین قرارند: تألیف فی علمالقراءات، که نسخهای از آن در یکی از کتابخانههای خصوصی ورزازات مغرب موجود است (المعرض السادس، 1)؛ شرح الاربعین الجوهریه فی ترک الظلم، که مراکشی (همانجا) نسخهای از آن را دیده است. قطع الوتین من المارق فیالدین، که نسخهای از آن در رباط هست (علوش، 1/305)؛ کناش، که ظاهراً مجموعهای از اجازات اوست و نسخههایی از آن در مغرب هست (کتانی، 2/221؛ ابنسوده، 362، 512، 515)؛ المستصفی فی حلّیه السکرالمصفی، که نسخهای از آن در یکی از کتابخانههای خصوصی رباط هست (المعرضالسادس، 28)؛ المزایا فیما حدث من البدع بامالزوایا، که نسخهای از آن در مغرب هست (همانجا؛ EI2, S)؛ النوازل، که نسخهای از آن در مغرب موجود است (مجله معهدالمخطوطات، 5 (1)/192). 6. احمد ناصری سلاوی (ﻫ م)، مورخ، فقیه، ادیب و مؤلف (1250-1315ق/1834-1897م). 7. جعفربن احمد ناصری، فرزند احمد سلاوی. در 1310ق/1892م زاده شد، ولی از تاریخ مرگ او اطلاعی در دست نیست. جعفر همراه برادرش محمد کتابالاستقصاء پدرش را با تحقیق و مقدمه به چاپ رسانده و خود دارای اثری به نام الرحله الفاسیه است که برخی از فصول آن در روزنامۀ السعاده در مغرب چاپ شده است (ابنسوده، 402). نیز کتابی تحت عنوان تفجیرالعناصر من تراجم اعیان آل ناصر به او نسبت دادهاند (همو، 103-104) که اطلاعی از آن در دست نیست. 8. ابوعبداللّه محمد فتحا˻ بن احمد، برادر جعفر (1313-1139ق/1895-1976م). او راست: الحسبه، که مجموعهای است از گفتارهای فقهی همراه با سخنرانی او در رادیو مراکش در 1937م که نسخهای از آن در کتابخانۀ صبیحیه (شم 1313) موجود است (حجی، 145) و تألیفی در مناقب پدر خود که با برادرش جعفر آن را تهیه کرده است (ابنسوده، 228).