آفتاب

چوپان در مه



سادگی زبان و دوری از تکلف چنان احساس را با مخاط تقسیم می کند که به همان سادگی مخاطب، خود را شریک غم و شادی شاعر می کند نوسـتالژی زبـانی و معنــایی خانــۀ مــادربزرگ ، قــاب عکســهای متــروک، چوپــان گرفتــار در مِــه، حوضچه های آسفالت شده، پنجره های لَب ترک خورده، خوابهای این شکلی... و تنهـا کلاغ قصه های ثبت لحظه های شاعر است.

اکنون این سرودهها، زیر عنوان«چوپان در مه» با زبانی ساده ، امـروزی، بـه دور از تکلف درقالبی نو و نیمایی در دست مخاطبان شعر است.
  اگرچـه ایـن اشـعار تـابع بـی وزنـی  به علت برخورداری از نـوعی عروضیست و ظاهری نثر گونه دارد،مکانیسمی شکلی در تکاپوست و از منطق و سازوکاری شعری با عدم تناسب عرضی و سـطری و بی تناسبی جانشینی و همنشینی قافیه،یـادآور نـوعی شـعر آزاد اسـت.
شـاعر جـوان در راه تجربه این نوپردازی و این منثورسازی تجربه های تلخ و شیرین فردی از من شـاعرانه گرفتـه تـا  خاطرات واقع  گرایانه را درهم تنیده است و گاه تا افق من جمعی نگاه انداخته است.
باری! اگرچه متن خبر این سروده ها به دلنوشته ها می مانست.
بـا رهنمودهـای لازم سـمت و سویِ شعر را درپی گرفت و شاعر جوان، طبعی سـاده  را در قالـب  زبـانی روان بـا اسـتفاده از برخی تجربیات رقیق به سوی نوعی تفکر و تحلیل شاعرانه سوق داد تا آنجا کـه ایـن تـلاش از چشم ناشر دور نمانده به امید ترغیب  و تشویق، به نثر اثر همت گماشته است .
 اسداله معظمی گودرزی بهار 1398




وبگردی