دسترسى به دريا
از مفهوم دسترسى به آبهاى آزاد چنين استنباط مىشود که اين دسترسي، با قدرت يک کشور رابطه اساسى دارد. البته رابطه بين کشور و دريا، آنطور که در زيستشناسى بيان مىشود، ساده نيست. در اينباره مثالهاى متعددى وجود دارد؛ هنگامىکه در سالهاى ۱۷۰۲ - ۱۷۰۳ روسها از خليج فنلاند عبور کردند، به زبان استراتژيک بهصورت يک قدرت اروپائى درآمدند و متقابلاً فنلاندىها مجبور بودند بهدليل فقدان راه خروجي، خود را به سمت درياهاى شمالى کنار بکشند. زمانى که روسيه در ۱۹۴۴، پتسامو (پچنگا - Petsamo - Pechenga) را بهدست آرود، بلغارىها کمتر از زمانىکه راه ورود آنها به درياى اژه بسته شد، خشمناک شدند.
معمولاً دسترسى به دريا حتى براى قدرتهاى بزرگ مشروط است. بريتانيا از اين نظر در موقعيت مطلوب جغرافيائى قرار دارد. اين کشور موقعيت جزيرهاى کامل را دارا است و از بنادر عالى و مناسبى برخوردار است. ايالات متحده و کانادا به مقياس کمترى و اسپانيا، فرانسه و آلمان در مقياسى وسيعتر بايد براى پايگاهها، ناوگانها و ناوهاى کوچکى که در اطراف خشکىهاى آنها توزيع شدهاند، تدارکاتى را آماده کنند. روسيه در وضعيت نامطلوبترى قرار دارد؛ زيرا ناچار است چهار ناوگان جدا از هم را آماده نگه دارد که يکى از آنها در خاور دور حدود هفت هزار کيلومتر از سه ناوگان ديگر فاصله دارد و اين عدم تمرکز يکى از نقاط ضعف ژئواستراتژيک اين کشور است.
زمانى در دريا کشتىهاى بازرگانى و نيروهاى بحرى ناچار بودند به هر شکلى گذرگاههاى عبور اجبارى را آماده نگه دارند. امروزه يکى از اهداف استراتژىها تأمين امنيت راههاى تجارت آبى و بهويژه گذرگاههاى استراتژيک است. به اعتقاد استراتژيستها هماکنون حدود شانزده گذرگاه استراتژيک در جهان وجود دارد که عبارت است از:
۱. دماغه اميد نيک
۲. کانال سوئز
۳. بابالمندب
۴. تنگه هرمز
۵. حد فاصل جزيره ابوموسى و جزاير تنب بزرگ و کوچک
۶. تنگه مالاکا Malacca - بين مالايا و سوماترا)
۷. تنگه سوندا Sunda - بين جزاير جاوه و سوماترا)
۸. تنگه لومبوک Lombok - بين بالى و ماگاوم)
۹. تنگههاى شمال و جنوب استراليا (تورس - Torres - بين استراليا و پاپوا و باس - Bass - بين استراليا و تاسمانى)
۱۰. تنگه ماژلان Magellan
۱۱. کانال پاناما
۱۲. خروجىهاى خليج مکزيکو و کارائيب بهويژه تنگه فلوريدا
۱۳. تنگه مانش يا کانال انگليس Dover
۱۴. تنگههاى دانمارک (اسکاژراک - Skagerrak - و کاتگات - Kattegat
۱۵. تنگه جبلالطارق
۱۶. تنگههاى ترکيه (بسفر و داردانل)
پايگاهها �bases�
کلمه پايگاه امروزه ديگر مفهومى را که براى آلفرد تايرماهان و نسل او داشت، ندارد. اگر از اين اصطلاح يک بندر دريائى کامل يا يک سرزمين مطمئن پشت به ساحل درک شود - نزديکترين معادلهاى جديد - پايگاههاى اصلى در آبهاى مبدأ قرار دارند؛ مانند پايگاههائى که در شبه جزيره کولا يا پرل هاربور يا در نورفولک Norfolk ويرجينيا قرار دارند که احتمالاً داراى تأسيسات و تجهيزاتى مانند ناوگانها، فرودگاهها، تعميرگاههاى کشتي، پرسنل متخصص و بهطور کلى داراى زيرساخت کاملاً صنعتى هستند. امروزه دست کم در خارج از آبهاى مبدأ، تسهيلات پايگاهى خارجى مشهودتر است؛ جائىکه اسکادران ديدارکننده يا کشتىهاى جنگى پشتيبانىکننده، خود مىتوانند مفيد واقع شوند. دقيقترين نوع پايگاه، لنگرگاهى است که کشتىهاى جنگى در نواحى داراى منافع استراتژيک مکان اتکاءِ خوبى براى لنگر انداختن يابند. روسها لنگرگاههائى از اين نوع را بهصورت پراکنده ولى کم اشتغال کردهاند؛ مانند آلبوران در جزيره آلبوران واقع در نواحى دور مديترانه غربى.
زيردريائىها �submarines�
زيردريائىها بهصورت سهمگينترين ابزار جنگ درآمدهاند و از سرعتهاى بسيار بالائى در زير آب برخوردار هستند (۷۵ کيلومتر در ساعت براى رده - آلفاى - روسيه گزارش شده است) که به آنها نسبت به کشتىهاى سطحى متعارف امتياز مىبخشد. زيردريائىها مىتوانند ششصد متر يا بيشتر بهطور مستقيم به زير آب فرو روند و با استفاده از دستگاههاى سونار حساس و اژدرهائى که با سيم هدايت مىشوند و در صورت برخوردارى از نيروى محرکه اتمى و تغذيه خدمه، بهمدت طولانى زير آب بمانند.
در نيمه دوم قرن بيستم زيردريائىها عکس اين موضوع را که قطب شمال يک سرزمين قارهاى مثل قطب جنوب نيست و کارآئى چندانى ندارد، نشان دادند و ثابت کردند که اين منطقه بهترين محل براى اسکان زيردريائىهائى است که داراى اهداف استراتژيک هستند. موقعيت جغرافيائى قطب شمال بهنحوى است که حواشى يخ بسته آن که مدام در حال جمع شدن و گسترش يافتن است، اين امکان را به زيردريائىها مىدهد که با استفاده از صداى خرخر شکسته شدن يخهاى ساحلى و صداهاى ديگرى که از آنها باز مىتابد، دستگاههاى سونار را به اشتباه بيندازند و خود در کنارههاى آنها کمين و به موقع عمل کنند. طبق محاسباتى که شده، وسعت اين يخها در حاشيه هنگام ذوب شدن و يخ بستن دوباره از يازده ميليون و ۷۰۰ هزار کيلومتر مربع تا ۵ ميليون و ۲۰۰ هزار کيلومتر مربع متغير است. اين وضعيت جغرافيائى به زيردريائىها امکانات مانور زيادى مىدهد و از ميزان آسيبپذيرى آنها مىکاهد.
البته بايد متذکر شد که با اين همه امکانات نبايد تصور کنيم که زيردريائىها هيچ نوع محدوديتى ندارند و به هر کارى که بخواهند مىتوانند دست بزنند. نقطه ضعف اصلى زيردريائىها دشوارى کنترل راديوئى آنها است. زيردريائىها معمولاً از طريق آنتن هوائيِ روى آبى يا آنتن بلند و دنبالهدار با مرکز خود تماس برقرار مىکنند و سپس ممکن است دستورها به کمک هواپيمائى که خود داراى آنتن بلندى است، رله شود. چنين سيستمى براى موشکهاى استراتژيک زيردريائىها نامناسب، اتفاقى و خطرناک محسوب مىشود. چنين مطرح شده که آمريکائىها و احتمالاً روسها فرستندههاى خود را به شکلى تکميل کردهاند که علائم ارسالى به زيردريائىها کاملاً به زير سطح برسد. امواجى که ژرفتر نفوذ مىکنند، آنهائى هستند که با فرکانس بىنهايت پائين (ائى ال اف - ELE) در پايانه باند امواج قرار دارند و در نتيجه صوت طنيندارى توليد مىکنند که نياز به مقدار زيادى جريان الکتريکى و چندين کيلومتر آنتن يا کابل زيرزمينى و دسترسى به تودههاى مشابه گرانيت دارد. چنين چيزى در شبه جزيره کولا، اسکاتلند شمالى و طبقات رسوبى لورن تيان Laurentian آمريکاى شمالى وجود دارد. اولين ايستگاه ائى ال اف آمريکائى در ۱۹۸۴ انتقال موقتى را به انجام رساند که از تأسيساتى در کلام ليک Clam Lake ويسکانسين و ريپابليک Republic ميشيگان ترتيب يافته بود.
ويژگىهاى هر انتقال ائى ال اف براى اينکه انعکاسى ايجاد کند، بايد تکرار شود. علائم، آهسته و بهدشوارى فرستاده مىشوند و احتمالاً به اين منظور از آنها استفاده مىشود که به زيردريائىهائى که در عمق غوطهور هستند، بگويند که يک شيئ قابل توجه از طريق باند امواج فرکانس پائين (ال اف) يا فرکانس خيلى پائين (وى ال اف - Very Low Frequency - VLF) با پوشش کمتر به طرف آنها خواهد آمد. ال اف و وى ال اف تا عمق نفوذى ائى ال اف نفوذ نمىکند (حدود شش متر در برابر ۱۵۰ متر) اما معمولاً از زيردريائىها نمىخواهند که دست به خطر بزنند تا نزديک سطح آب بالا بيايند تا فرکانسهاى بالاترى را ارسال دارند. هدايت دقيق و معين، شکل ديگر زيردريائىها است. آنها احتمالاً مسيرهاى صحيح خود را از فرستندههاى ساحلى دريافت مىکنند؛ مثل سيستم لورن - سى Loran - C آمريکائى يا نسل آتى کشتيرانى ماهوارهاى.
بيشتر زيردريائىهاى داراى قدرت اتمى (بىآنکه به موشکهاى هستهاى مسلح باشند)، امکانات بهکار مىگيرند تا صداى پمپهاى سردکن را خفه کنند. اين پمپها براى جلوگيرى از ذوب رآکتور بايد پيوسته درکار باشند. اين زيردريائىها بزرگ هستند و وقتى مسير نسبتاً مشخصى در آبهاى آزاد داشته باشند، کارآئى بيشترى خواهند داشت. بههمين علت روسها تمامى زيردريائىهاى اتمى خود را به ناوگانهاى اقيانوس اطلس شمالى و اقيانوس آرام انتقال دادهاند. ويژگىها زيردريائىهاى اتمي، آنها را براى درياهاى يخ بسته بسيار مناسب ساخته است؛ جائىکه پوشش يخ کمک مىکند تا از اين ناوها در برابر سلاحها و گيرندههاى سطحشکن محافظت شود.