حکومت از ديدگاه ساختار سياسى بر دو گونه است:


- حکومت پادشاهى که با نظريه پاندز در زمينه خود به‌خودى بودن آن هماهنگى دارد و قديم‌تر است و بى‌گمان بايد ريشه اصلى آن را در تاريخ باستان ايران جستجو کرد.


- حکومت جمهورى که با نظريه راتزل در زمينه اندامى بودن حکومت برابرى پيدا مى‌کند و ريشه اصلى آن را بايد در تاريخ روم باستان جستجو کرد.

حکومت‌هاى پادشاهى

حکومت‌هاى پادشاهى يا سنتى و مطلقه است، همانند بيشتر پادشاهى‌هاى شبه جزيره عرب که پادشاه در آن حاکم و تصميم‌گيرنده اصلى و نهائى است يا مشروطه و دموکراتيک، همانند بيشتر پادشاهى‌هاى اروپا که پادشاه در آن نقشى سمبوليک دارد و حکومت و حاکميت در آن متعلق به مردم است و اراده مردم براى اداره سرزمين به دولت‌‌هاى منتخب که جلوه تشکيلاتى حکومت است منتقل مى‌شود. با اين حال، اصل تداوم و مشروعيت در هر دو گونه، اصل ”وراثت“ پادشاهى است. باقى‌مانده حکومت‌هاى قبيله‌اى هنوز نمونه‌هائى از آن در آفريقا و در بخش‌‌هاى عربى خليج فارس وجود دارد، در گروه حکومت‌هاى پادشاهى سنتى و مطلقه دسته‌‌بندى مى‌شود.


افزون بر اين، نظام امپراتورى که در دنياى قرن بيست و يکم - جزء موجوديتى اسمى در ژاپن - عملاً وجود ندارد، گونه گسترده نظام حکومتى پادشاهى است. در حالى‌که در نظام پادشاهي، حکومت بر اساس موجوديت يک ملت به‌وجود مى‌آيد و محدود به حدود يک ملت است، ”امپراتوري“ نظام حکومتى پادشاهى است که بيش از يک ملت را شامل مى‌شود. از همين زمينه مفهوم امپرياليزم پديدار مى‌آيد. ”امپرياليزم“ نظام سياسى کشورى را مى‌گويند که حاکميت يا اقتدار حکومتى خود را بر ملل و کشورهاى ديگر اعمال يا تحميل نمايد. گونه کهنه امپرياليزم در چهارچوب ”استعمار“ کهنه يا کلاسيک وجود داشت و گونه نوين آن در اعمال اراده يک حکومت يا يک کشور بر ديگر ملل جهان از راه‌هاى نوين، از جمله به کنترل درآوردن جهت‌‌گيرى‌هاى اقتصاد بازار آزاد يا ”جهانى‌شدن‌ها“.


مفهوم امپراتوري، مفهومى رومى است که شايد در مفهوم نظام شاهنشاهى (مشترک‌‌المنافع) ايران عصر هخامنشى ريشه داشته باشد، ولى ميان اين دو تفاوتى آشکار وجود دارد. در حالى‌که ملت‌هاى چندگانه در نظام شاهنشاهى ايران باستان از خودمختارى‌هاى گسترده ديني، فرهنگي، سياسي، اقتصادى و اجتماعى برخوردار بودند، ملت‌هاى يک امپراتوري، بى‌بهره از اين خودمختارى‌ها بودند و به‌گونه‌اى يکسان و در يک سطح، در برابر حاکميت نظام امپراتورى زندگى مى‌کردند.

حکومت‌هاى جمهورى

حکومت جمهورى که بر اساس انگيزه اصلى ”حاکميت جمعي“ يا ”جمهوريت سياسى - pluralism“ جامعه شکل مى‌گيرد، در حکومت فرماندهان (سزار) انتخاب شده از سوى سنا در روم باستان ريشه دارد. شايان توجه است که روم باستان پس از تبديل نظام پادشاهى خود به نظام انتخابى ياد شده، جمهوريت را، در اقتباس از مشترک‌‌المنافع ايران باستان، به نظام امپراتورى تبديل کرد.


گونه کنونى حکومت جمهورى بيش از دو قرن پيشينه دارد. در حالى‌که نخستين جمهورى‌ها در دنيا مدرن بر اساس ايده حکومت جمعى و مردم‌‌سالارى به‌وجود آمدند؛ همانند جمهورى ايالات متحده آمريکا. گسترش اين نظام در موارد زيادي، رفته رفته از ايده ”جمهوريت“ و جمعى بودن حکومت دور شده و به‌گونه نظام حکومتى که به‌ويژه در نيمه دوم قرن بيستم شمارى فراوان پيدا کرد، در عمل حکومت‌هاى مطلقه يک نفره‌اى است که با نظام‌هاى پادشاهى مطلقه همگنى فراوانى دارد. شگفتى‌آفرين بودن اين وضع هنگامى بيشتر است که توجه شود بيشتر حکومت‌هاى اين‌گونه که از فرداى دو جنگ جهانى پديدار آمدند، حاصل جنبش‌هاى جمعى ملت‌هائى هستند که براى رهائى از چيرگى امپراتورى‌هاى استعمارى زمان به پا خاستند. اين وضع نشان‌دهنده ژرفاى نفوذ ايده و مفهوم حکومت پادشاهى در فرهنگ جوامع سنتى است که به‌هنگام استقلال، حکومتى جمعى اعلام کردند بى‌آنکه ابزار رسيدن به حکومت جمعى را در اختيار داشته باشند.


در حالى‌که جهان کنونى از يک‌سو، شاهد تبديل تدريجى تعدادى از اين حکومت‌ها به جمهورى‌هاى حقيقى است به‌‌ويژه در آمريکاى جنوبى و آفريقا، از سوى ديگر، برخى از اين حکومت‌ها حتى تا سرحد ”وراثت“ حکومت از پدر به پسر پيش مى‌روند که تاکنون اصلى انحصارى در نظام پادشاهى شمرده مى‌شد. همان‌گونه که کيم جونگ ايل حکومت ”جمهوري“ بعثى پدر خود را در سوريه در همان‌حال پسر صدام حسين براى ميراث‌برى حکومت ”جمهوري“ بعثى پدر خود در عراق آماده مى‌شود.