”جغرافياى سياسى اثر تصميم‌گيرى‌هاى سياسى انسان را روى چهره و اشکال جغرافيائى مربوط به محيط‌هاى انسانى مشخص شده (کشور)، چون حکومت، مرز، مهاجرت، ارتباطات، توزيع، نقل و انتقال و... را مطالعه مى‌کند“. در مقابل، ”ژئوپوليتيک يا سياست جغرافيائى اثر محيط و اشکال يا پديده‌هاى محيطي، چون موقعيت جغرافيائي، شکل زمين، منابع کمياب، امکانات ارتباطى و انتقالى (زميني، دريائي، هوائى و فضائي)، وسايل ارتباط جمعى و... را در تصميم‌گيرى‌هاى سياسي، به‌ويژه در سطوح گسترده منطقه‌اى و جهاني، مطالعه و بررسى مى‌کند“. در اين برخورد است که به‌نظر مى‌رسد عمده توجه ژئوپوليتيک به رقابت‌ها ميان ”قدرت‌هاي“ سياسى و بازى‌هاى سياسى منطقه‌اى يا جهانى ميان قدرت‌ها است. در اين راه، ژئوپوليتيک از موقعيت‌هاى جغرافيائى زمين، حساسيت‌هاى استراتژيک دريائى و خشکى و منابع کمياب اقتصادى و انرژى و آبى استفاده مى‌کند تا سياست خارجى حکومت را پيش برد يا برترى‌خواهى‌هاى سياسى منطقه‌اى و جهانى قدرت را جامه عمل پوشاند.


به گفته ديگر، در حالى‌که جغرافياى سياسى به مطالعه نقش‌آفرينى پديده‌هاى سياسى در ”کشور“ مى‌پردازند، ژئوپوليتيک با ايده ”آگاهى نسبت به قدرت“ سر و کار دارد و نقش‌آفرينى فرا کشورى ”قدرت“ سياسى را مطالعه مى‌کند. بدين ترتيب، ژئوپوليتيک، از جهتي، عبارت است از ”جهانى‌انديشي“، يا مطالعه اثرگذارى متقابل قدرت‌ها و ترتيب و توالى قدرت در جهان سياسى از هم گسيخته و تقسيم‌شده ميان کشورها، قدرت‌ها و منطقه‌ها؛ مطالعه‌اى که هم شکل جهانى سياست و ترتيب و توالى قدرت‌ها را درنظر دارد و هم اشکال منطقه‌اى آن را بررسى مى‌کند.


ژئوپوليتيک در مراحل نخستين خود به منزله شيوه ويژه‌اى از انديشيدن علمي، در محتواى پروژه امپرياليستى شمارى از حکومت‌ها و قدرت‌هاى نيمه نخست قرن بيستم توانست ”جهانى انديشيدن“ را در مطالعات سياسى متداول سازد و ديدگاه‌هاى عمومى روشنى از جهان سياسى به‌دست دهد. در همان‌حال، اين دانش توانست استراتژى‌هاى ويژه‌اى را براى رسيدن به اهداف موردنظر در برابر رقيبان در اختيار حکومت‌ها قرار دهد. در آن برخورد، جهت‌گيرى عمومى مبحث ژئوپوليتيک حالت ”اعلام کردن“ داشت، اينکه ”جهان اين چنين است“؛ يا حالت ”اجبار کردن“، اينکه ”اين کارى است که ما بايد پيگيرى کنيم“. اين اعلام ”چنين بود“ جهان و اجبار در اينکه ”ما“ بايد چنان کنيم، پاى‌بندى به مطالعه يا روياروئى با جهانى عملى را سبب مى‌شود که از يک‌سو محيط سياسى روشن و بى‌ابهامى است و از سوى ديگر، برخورد يک حکومت با ”حقايق“ مربوط به چنين جهانى در حقانيت آن حکومت از ديدگاه‌هاى ويژه فرهنگى - سياسى آن مى‌باشد.


در مطالعه موقعيت‌هاى ژئوپوليتيک در مناطق گوناگون يا در کشورها، معمولاً منابع و امکاناتى که توجه قدرت‌ها را جلب نمايد، مانند طبيعى معدنى و ثروتي، يا واقع شدن بر سر راه‌هاى عمده بازرگانى بين‌المللى در خشکى يا دريا يا قرار گرفتن در کنار تنگه‌هاى حساس استراتژيک، نقش عمده‌اى در طرح‌ريزى سياست‌هاى منطقه‌‌اى و جهانى دارند. شايد موارد زير نمونه‌هاى گويائى از چگونگى توجه ژئوپوليتيک به اين موارد باشد:


۱. ”موقعيت جغرافيائى کشورها در مجاورت يک ابر قدرت“ به‌ويژه در دوران سياست مهار کردن ”containment“، مانند موقعيت ايران، ترکيه و افغانستان در همسايگى شوروى پيشين در دوران ”جنگ سرد“


۲. قرار گرفتن بر سر راه‌هاى حساس و تنگه‌هاى استراتژيک، مانند اهميت موقعيت ترکيه در کنار تنگه‌هاى بسفر و داردانل براى سياست جلوگيرى از نفوذ شوروى پيشين به درياهاى آزاد جهان در دوران جنگ سرد


۳. موقعيت جغرافيائى کشور در کنار يا بر سر راه صدور منابع کمياب که مورد نياز فراوان جهان باشد، مانند موقعيت استثنائى ايران ميان دو انبار اصلى تأمين‌کننده انرژى جهان قرن بيست و يکم، يعنى خليج فارس و درياى خزر.


ژئوپوليتيک از سوى ديگر، مبحثى گسترده و مادر است که در روند مطالعه و بر حسب ديدگاه‌هاى گوناگون مطالعه، نيم پيکر واژه‌اى آن به‌صورت پيشوند ”ژئو“ در برابر ديدگاه‌هاى گوناگون سياسى - اقتصادى - جغرافيائى درآمده و مباحث نوينى را راهبرى مى‌کند. در حال حاضر متداول‌ترين ديدگاه‌ها در اين راستا عبارت است از: مباحث ”ژئواکونوميک“، ”ژئواستراتژيک“، ”هيدروپوليتيک“، ”ژئوکالچر“ و... .