در این داستان, روزی یک راکن, برای نجات بچههایش از گرسنگی, خودش را به شکل دیگی در میآورد تا همسرش او را بفروشد .دیگ به فروش میرود و بچهها سیر میشوند .دست روزگار, دیگ را به دست مرد دورهگردی میرساند که به ماهیت واقعی دیگ پی میبرد .چیزی نمیگذرد که راکنها به خدمت مرد دورهگرد در میآیند و با نمایشهای خندهدار و جالب خود و دورهگرد را پولدار میسازند .اما راکن پدر همچنان دیگ است .اما سرانجام در پی ماجراهایی راکن به شکل اول باز میگردد .