'احسان نراقی', جامعه شناس ایرانی در کتاب حاضر که نخستین بار در سال 1355 به چاپ رسیده, به دنبال نشان دادن راهی میانه در برابر غربگرایی افراطی و سنتگرایی متعصب است. او درباره موضوع و محتوای کتاب, در مقدمه مینویسد: 'آنچه مدام اندیشه نویسنده را جدا و عمیقا به خود مشغول میداشت این پرسش بود که در برابر اوضاع و احوال کنونی غرب, کشورهای شرقی عموما و کشور ایران خصوصا, چه راهی را باید در پیش گیرند تا هم به احراز مقام و منزلت شایسته خویش در برابر غرب توفیق یابند و هم از بحرانها و خطاهایی که غربیان, در مسیر ترقی و تمدن خود, گرفتار آنها شدهاند در امان بمانند. به بیان دیگر چه باید کرد تا کشورهای شرقی, و به ویژه ایران, بدون دچار شدن به تقلیدهای کوکورانه از الگوهای غربی, یا واکنشهای افراطی در برابر این الگو, به هستی ملی و فرهنگی خود آگاهی یابند و برای 'خود' باشند .... بر نویسنده کتاب روز به روز آشکارتر شده است که آنچه, در این روزگار آشفته و نا به سامان, میتواند ما را به ساحل نجات رهنمون شود, همانا توجه جدی و صمیمانه به حیات فرهنگی و روح ملی و مواریث و دستاوردهای تاریخی خود ما است... راه امروز ما این است که از یک سو دانشهای نظری و عملی غرب را برای بهبود بخشیدن به زندگی مادی و امر معیشت خود به کارگیریم و از سوی دیگر شخصیت ملی و هویت فرهنگی خویش را از یاد نبریم. نگذاریم در این گیرودار آنچه 'خود' ما را میسازد و موجودیت ما بدان وابسته است, از میان برود: وگرنه, دیگر چیزی برجا نخواهد ماند تا بر بنیاد آن, آرمانهایی همچون 'رفاه', 'آبادانی' و 'پیشرفت' معنی و اعتباری داشته باشند. قدرت تمدن غرب از غرقه شدن آن در 'واقعیت' سرچشمه میگیرد. اما شکوه تاریخ شرق از درخشش لایزال 'حقیقت' است. اکنون ما ناگزیریم که واقعیت غرب و حقیقت مشرق را در هم آمیزیم و یگانه کنیم. این کاری است بس گران و دشوار, و در عین حال, بس دلانگیز و هیجان آور'. مباحث کتاب شامل بسط و بحث نظریه یاد شده, در قالب پنج بخش سازمان یافته است: 1 ـ ضرورت تجدید نظر در برخی از مفاهیم و اصول, 2 ـ علم و تکنولوژی, 3 ـ هویت فرهنگی و اصالت ملی در جهان سوم, 4 ـ شناخت هویت فرهنگی ایران, 5 ـ آنچه خود داشت. در پایان عکسهایی از احسان نراقی به چاپ رسیده است. گفتنی است در ابتدای کتاب نیز مصاحبهای درباره دیدگاههای نویسنده نسبت به مباحث این کتاب به مناسبت چاپ مجدد آن آمده است.