در جلد دوم از کتاب حاضر, نظرات و اندیشههای متفکران یونانی درباره هنر و زیبایی تدوین شده است: 'فرهنگ متافیزیکی هنر یونانی و رومی', 'آغاز تاریخ فلسفه هنر یونانی ـ رومی', 'هنر در نظر فیلسوفان کلاسیک یونانی' و 'فلسفه هنر دوران انحطاط فلسفه یونانی ـ رومی'. در بخشی از کتاب آمده است: 'تاریخ اندیشه سیستامیک (یا هیات تالیفی) فلسفی درباره ماهیت هنر در غرب, با سقراط و افلاطون آغاز میشود. اما تحولات مقدماتی در دویست سال پیش از افلاطون که ما از آنها اندکی میدانیم, یا میتوانیم در مورد آنها تنها حدس بزنیم, ماده تفکر فلسفی بزرگ او را به وجود آوردند. بنابراین حکم زیبایی شناسانه مشهور ـ البته اگر چنین سخنی درست باشد ـ در باب نوشته روی سپر آشیل یعنی این که 'این اثر شگفتآوری است'. 0ایلیاد 18 ـ 548), اشاره به آغاز اعجاب و حیرت در برابر محاکات و ابداع هنری است. یعنی نسبت میان تصویر و شی یا نمود و واقعیت. افلاطون بعدا غایات زیبایی شناسانه تفکر درباره این مسئله را, از نظر دموکریتوس Democritus و پارمنیدس Parmenides نشان میدهد.... هنر و زیبایی, پیش از آن که چونان مفاهیم فلسفی, در عرف فلسفی سقراط و افلاطون, ذیل متافیزیک متعلق و مدرک مفهوم منطقی قرار گیرند و تفسیر شوند, دو ساحت متعالی حیات انسانی تلقی میشدند. در نظر یونانیان اساطیری, از جمله هومر و هسیود, این دو, ساحتی قدسی در روایات میتولوژیک و قصص کهن Mythos داشتند. به سخن هومر, موزها Muses همانا الهگان هنر, دختران زئوس خدای خدایان و منموسونه و حامی و نگهبان هنرهای مختلف بودند. و دستیاران خاص آپولون تلقی میشدند. آپولون, خداوند موسیقی و همه آوازهای خوش بود...'.