نگارنده در این کتاب بر آن است تا مقوله 'الهام در هنرها 'بر پایه درک مفاهیم باطنی تبیین نماید .وی با اشاره به تعریف هنر, برای هنر سه گونه علمی, عدمی و الهامی قایل شده, معتقد است' :بهترین کار این است که به جای تعریف هنر بگوییم و بدانیم هنر چه باید بکند و حتی قبل از آن بدانیم که :هنر چگونه حاصل میشود و ...روش خلق اثر هنری ...پیوستگی عجیبی با آرمانها و آرزوهای فطری بشر داشته است .آن هنگام که هنرمند از انتهای وجود خود و از صمیم قلب, در جست و جوی آرمانهایش بر آمده ... اثر هنری نیز خلق گشته است ...تاریخ هنر, فقط حاصل تکامل تدریجی بوده است . بلکه انسان همواره و در دورههایی, به دلایلی مبهم, به مرحله کشف و انکشاف دهنی رسیده و ناگهان دست از عادات خود شسته و راه دیگری را پیش گرفته است ...آنچه هنرمند در مییابد ...زبان رمزهای زندگی و رازهای آفرینش است و چون نمیتواند به زبان عادی, مطرح شود به همین خاطر, هنرها در اشکال مختلف پدید میآیند .در واقع هنرها, زبان بیان الهامات هستند .نقاشی, موسیقی و یا صورتهای دیگری نظیر معماری, راههایی, برای این امر بودند, که در ابتدا, هم برای تامین نیازهای مادی زندگی و هم برای ارضای حس حقیقت خواهی (که در فطرت آدمیان موجود است) به صورتی چند منظوره و چند پهلو و به منظور زبانی برای بیان, شکل گرفتند .'...نگارنده برای نشان دادن این که هنر چگونه به وجود میآید, علاوه بر مقوله الهام, نکتهها و دیدگاههای دیگری را نیز بررسی میکند که از آن جمله است :پیام, حادثه, علت, احتمال, تصادف, پیچیدگی, راز و رمز, آشنایی, گفت و گو و القا .