باب برطال باره
باب برطال باره . [ ب ِ ب ُرَ ] (اِخ ) از شهرهای واقع در کنار خط آهن بین رویس و برشلونه [ اسپانیا ]، سان فنسنت کالدَلس است و در آن ملتقی خط فرعی راه آهن است که بطرکونه و برشلونه میرود و بدانجا دروازه ایست از دوره ٔ رومانی که آنرا باب برطال باره گویند. (الحلل السندسیه ج 2 ص 271).
باب برنگ
باب برنگ . [ ب ِ ب ِ رَ ] (اِخ ) تنگه ایست بین آسیا و آمریکای شمالی که اقیانوس کبیر را به اقیانوس منجمد شمالی می پیوندد. این باب در 1728 م . توسط دریانورد دانمارکی ویتوس برنگ (1680 - 1741 م .) کشف شد.
باب بزاعهٔ
باب بزاعهٔ. [ ب ِب ُ ع َ ] (اِخ ) بزاعه دهی است از اعمال حلب . (معجم البلدان ). در آنندراج آمده : باب بزاغهٔ بفتح بای موحده و زای هوز بالف کشیده و غین معجمه ٔ مفتوح ، نام دهی است متصل بحلب ، و ظاهراً بَزاغهٔ تصحیف بُزاعه است .
باب بغداد
باب بغداد. [ ب ِ ب َ ] (اِخ ) دروازه ایست بکوفه . (تجارب الامم چ عکسی لیدن 1913 م . ج 2 ص 417).
باب بلسان
باب بلسان . [ ب ِ ب َ ل َ ] (اِخ ) خواندمیر آرد: ابوبکر به اندک زمانی ارباب بلسان تا ساحل بحر محیط درحیطه ٔ تصرف درآورد و در آن بلاد متمکن شده ... (حبیب السیر چ اول طهران جزوه ٔ چهارم از ج 2 ص 206). در حبیب السیر (چ خیام ج 2 ص 573) «باب تلمسان » آمده است .
باب بلوچی
باب بلوچی . [ باب ْ، ب َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان طغرالجرد بخش زرند شهرستان کرمان .در 42 هزارگزی شمال زرند و 13 هزارگزی خاور فرعی زرند راور. سکنه 7 تن . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
باب بلوچی
باب بلوچی . [ باب ْ، ب َ ] (اِخ ) ده کوچکی از دهستان سربنان بخش زرند شهرستان کرمان 50 هزارگزی شمال خاوری زرند و 7 هزارگزی خاور راه فرعی زرند به راور.سکنه ٔ آن 9 تن است . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
باب بنی شیبه
باب بنی شیبه . [ ب ِ ب َ ش َ ب َ ] (اِخ ) یکی از دروازه های مسجد حرام (مکه ٔ معظمه ) واقع در شمال شرقی آن : ... و چون بگوشه ٔ مسجد رسی شمالی مشرقی دریست ، باب بنی شیبه گویند... (سفرنامه ٔ ناصرخسرو چ برلین ص 106). و مسجد حرام را چهار در است : باب بنی شیبه بر طرف عراقی است و مایل شمال . (نزههٔالقلوب چ لیدن ج 3 ص 5). رجوع به...
باب بنی مخزوم
باب بنی مخزوم . [ ب ِ ب َ م َ ] (اِخ ) یکی از دروازه های مکه ٔ معظمه . (امتاع الاسماع چ قاهره 1941 م . ص 518).
باب بنی هاشم
باب بنی هاشم . [ ب ِ ب َ ش ِ ] (اِخ ) یکی از درهای مسجد حرام : ... و آنجا که مسجد طولانی ترست از باب ابراهیم علیه السلام است تا به باب بنی هاشم چهارصد و بیست وچهار ارشست ... (سفرنامه ٔ ناصرخسرو چ برلین ص 103).
باب بودن
باب بودن . [ دَ ] (مص مرکب )متداول . معمول . مرسوم . مد بودن . رجوع به باب شود.
باب بیزاغره
باب بیزاغره . [ ب ِ رَ ] (اِخ ) رجوع به باب بیزغره شود.
باب بیزغره
باب بیزغره . [ ب ِزَ رَ ] (اِخ ) یا بیزاغره یا شقره یکی از دروازه های طلیطله .مؤلف الحلل السندسیه آرد: این دروازه نزدیک دروازه ٔ باب السول است و اصل آن باب شقره است که اسپانیولیها آنرا بنا کرده اند و بر فراز آن مجسمه ٔ کرکس است که شعار امپراطور شارلکان (شارلکن ) بوده است و رجوع به باب شقره شود. (الحلل السندسیه ج 1 ص 436).
باب بیزغره ٔ انتیکه
باب بیزغره ٔ انتیکه . [ ب ِ زَ رَ ی ِ اَ ک َ ] (اِخ ) از دروازه های طلیطله است و مقصود از کلمه ٔ انتیکه ، بیزغره ٔ عتیقه یا قدیم است زیرا این دروازه از یادگارهای زمان عرب است و از آن به جاده ٔ پهناوری میگذرند که بر دو جانب آن درخت کاشته شده است . (از الحلل السندسیه ج 1 صص 436 - 437).
باب تلمسان
باب تلمسان . [ ب ِ ت ِ ل ِ] (اِخ ) رجوع به تلمسان و رجوع به باب بلسان شود.
باب توماء
باب توماء. [ ب ِ ] (اِخ ) یکی از دروازه های شهر دمشق است . هنگامی که مسلمانان در ایام ابوبکر دمشق را محاصره کردند ابوعبیده از طرف باب الجابیه و خالدبن ولید از سوی دیر خالد در قسمت شرقی و یزیدبن ابی سفیان از باب توماء بدمشق وارد شدند. (معجم البلدان ) (مراصد الاطلاع ).... اهالی دمشق بغایت مستبشر شدند و مستظهر گشتند و دوازدهم ربیعالاخر بمیدان آنجا بتفرج رفت [ پادشاه اسلام ] وچون سوادی بغایت خرم یافت صیانت آن واجب دانست و جمعی محافظان ر...
باب تیر
باب تیر. [ ب ِ ] (اِخ ) باب تیره . یکی از چهار دروازه ٔ «جی » اصفهان که یکصدوهفتاد سال قبل از اسلام بنا شده است : و چهار در بر آن (بربارو) تعلیق کرد یکی دروازه ٔ جورنام کرد برابر میدان بازار و دوم دروازه ٔ ماه که دروازه ٔ اسفیش میگویند و سیوم دروازه ٔ تیر که تیره می خوانند... (محاسن اصفهان چ طهران صص 92 - 93) (ترجمه ٔ محاسن اصفهان چ اقبال ص
باب تیره
باب تیره . [ ب ِ رَ ] (اِخ ) رجوع به باب تیر شود.
باب جبار
باب جبار. [ ب ُج َب ْ با ] (اِخ ) دهی است به بحرین . (منتهی الارب ).
باب جبول
باب جبول . [ ب ِ ج َب ْ بو ] (اِخ ) رجوع به کلمه ٔ باب شود.
باب جده
باب جده . [ ب ِ ج َدْ دَ ] (اِخ ) یکی از چهار دروازه ٔ مسجد حرام (مکه ٔ معظمه ). (نزههٔالقلوب ).
باب جزی
باب جزی . [ ج َ ] (اِخ ) ده کوچکیست از دهستان کوهبنان بخش راور شهرستان کرمان در 56 هزارگزی شمال باختری راور و 5 هزارگزی شمال راه فرعی کوهبنان به راور سکنه ٔ آن 15 تن . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
باب جوش
باب جوش . [ ب ِ ] (اِخ ) آنرا باب الیهودیه نامند. یکی از چهار دروازه ٔ جی (اصفهان ) که یکصدوهفتاد سال قبل از اسلام بنا شده است . رجوع به باب الیهودیه و محاسن اصفهان چ طهران صص 92 - 93 شود.
باب چاه
باب چاه . (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان طغرالجرد بخش زرند شهرستان کرمان . در 60 هزارگزی شمال زرند و 12 هزارگزی خاورفرعی زرند به راور. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
باب حفر
باب حفر. [ ب ُ ح َ ] (اِخ ) روستائی است . (منتهی الارب ).