آفتاب

ب

ب

نمایش ۱ تا 25 از ۲۰۰ مقاله

ب . (حرف ) حرف دوم است از الفباء فارسی و نیز حرف دوم از الفبای عربی و همچنین حرف دوم از ابجد و آنرا «با» و «باء» و «بی » خوانند. و آن یکی از حروف محفوره ، شفهیه ، لاقه . (المزهر ص 160). قلقله و هوائیست . (برهان در کلمه ٔ هفت حرف هوائی ). و در حساب جُمَّل آنرا به دو(2) دارند. و در نجوم علامت و رمز برج جوزاست . و نیز رمز ماه رجب باشد. و در موسیقی علامت بقیه است . و در اصطلاح علماء...



بئهٔ. [ ب َ ءَ] (ع اِ) مرگامرگی زدگی . وبارسیدگی . (منتهی الارب ).



بئر. [ ب َءْرْ ] (ع مص ) چاه کندن . چاه ساختن . (از تاج العروس ) (منتهی الارب ). || آتشدان کندن . || ذخیره کردن : بأر شی ٔ؛ پنهان کرد و نگاه داشت چیزی را تا بوقت حاجت بکار آید. بأر خیر؛ نیکی اندوخت و ذخیره کرد در پنهان . (منتهی الارب ). و این معنی در تاج العروس در ذیل بؤرهٔ آمده است . و رجوع به بؤرهٔ شود.



بئر. [ ب ءْرْ ] (ع اِ) چاه . (از تاج العروس ) (ناظم الاطباء). حفره ای عمیق در زمین که از آن آب برآید. (از اقرب الموارد). حفره ٔ استوانه شکلی که در زمین فروبرندتا به آب رسد و از آنجا آب برگیرند. ج ، آبار (مقلوب از اَبآر) و ابؤُر و آبُر و بِئار. (تاج العروس ) (ناظم الاطباء) (از معجم البلدان ). رجوع به چاه شود.
- یوم البئر ؛ روزی از روزهای عرب . (از معجم البلدان ).



بئر. [ ب ِءْرْ ] (اِخ ) اسم مکانی است در میانه ٔ اورشلیم و شکیم که یوثام از حضور برادر خود ابی مالک بدانجا فرار نمود و دورنیست که همان البیره باشد. (از قاموس کتاب مقدس ).



بئر. [ ب ِءْرْ ] (اِخ ) اسم جایی است در زمین موآب که خدا از چاهی که در آنجاست قوم خود اسرائیل را آب داد. و ممکن است همان بئر ایلیم باشد. (از قاموس کتاب مقدس ).



بئر ابی عنبهٔ. [ ب ِءْ رِ اَ ع ِ ن َ ب َ ] (اِخ ) چاهی در یک میلی مدینه و در آنجا بود که حضرت رسول (ص ) هنگام رفتنش به بدر اصحاب خویش را عرض کرد (سان دید). (از معجم البلدان ).



بئر ابی موسی . [ ب ِءْ رِ اَ سا ] (اِخ ) نام چاهی که در معلاهٔ بسال 242 هَ . ق . شلقان وکیل بغا مولای متوکل آن را بنا کرد. (از معجم البلدان ).



بئر ارما. [ب ِءْ رِ اَ ] (اِخ ) چاهی است در سه میلی مدینه که جنگ ذات الرقاع در آنجا واقع شد. (از معجم البلدان ).



بئر اریس . [ ب ِءْ رِ اَ ] (اِخ ) چاهی است در مدینه در مقابل مسجد قبا منسوب به اریس یکی ازیهودان ، و مهر حضرت رسول از دست عثمان بن عفان بسال ششم خلافتش در همین چاه افتاد و هرچه جستند آن را نیافتند. اریس در لغت شامیان به معنای فلاح یا اکار است و جمع آن اریسون و ارارسه و ارارس ، و من گمان کنم که این لغت اصلاً عبری است و شاید هم کلمه ٔ رئیس بمعنی پیشوای شهر معرب آن بوده باشد. (از معجم البلدان ).



بئر أنا. [ ب ِءْ رِ اءَن ْ نا ] (اِخ ) نام چاهی که حضرت رسول بر بنی قریظه در آنجا فرودآمد و مردم در آنجا بر او گرد آمدند. و نام این چاه را بئر اَنّی ّ نیز نوشته اند. (از معجم البلدان ).



بئر ایلیم . [ ب ِءْ رِ ] (اِخ ) موضعی است در موآب . (از قاموس کتاب مقدس ).



بئر بضاعهٔ. [ ب ِءْ رِ ب ُ / ب َ ع َ ] (اِخ ) نام چاهی در دار بنی ساعدهٔ. (از معجم البلدان ). و رجوع به بضاعهٔ شود.



بئر بنی بریمهٔ. [ ب ِءْ رِ ب َ ب ُ رَ م َ ] (اِخ ) چاهی از بنی بریمه در نجد و بریمه گویا مصغر برمه است . (از معجم البلدان ).



بئر جشم . [ ب ِءْ رِ ج ُ ش َ ] (اِخ ) در مدینه بوده است . (از معجم البلدان ).



بئر جمل . [ ب ِءْ رِ ج َ م َ ] (اِخ ) نام محلی در مدینهٔ. (از معجم البلدان ).



بئر حاء. [ب ِءْ رِ ] (اِخ ) بئر حا (بی همزه ). نام زمینی در مدینهٔ نزدیک مسجد و متعلق به ابوطلحه بوده است و به قصربنی جدیله نیز معروف است . این کلمه را به صورت بَئرِحاء و بَیرَیحا نیز نوشته اند. (از معجم البلدان ).



بئر حسین بن سلامه . [ ب ِءْ رِ ح ُ س َ ن ِ ن ِ س َ م َ ] (اِخ ) نام چاهی در راه مکه . ناصرخسرو گوید: هفت فرسنگ از مکه برفتم ، مرغزاری بود،از آنجا کوهی پدید آمد، چون به راه کوه شدیم صحرایی بود و دیهها چاهی بود که آن را بئر الحسین بن سلامه میگفتند. (از سفرنامه ٔ ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 140).



بئر حصن . [ ب ِءْ رِ ح ِ ] (اِخ ) نام چاهی است منسوب به حصن بن عوف بن ... و درباره ٔ آن جریر گفته است :
و فی بئر حصن ادرکتنا حفیظهٔ
وقد رُد فیها مرتین حفیرها.

(از معجم البلدان ).



بئر دریق . [ ب ِءْ رِ دُ رَ ] (اِخ ) رجوع به بئر دریک شود.



بئر دریک . [ ب ِءْ رِ دُ رَ ] (اِخ ) نام چاهی در مدینه . و دریک گویا مصغر دَرَک است . وآن را بئر دریق نیز نوشته اند. (از معجم البلدان ).



بئر ذروان . [ ب ِءْ رِ ذَرْ ] (اِخ ) نام چاهی در منازل بنی زریق در مدینه . و برخی گفته اند همان بئر ذی اروان است و ابن قتیبه آن را به ذواَرَوان تصحیح کرده است . و اصلی ذواروان را موضعی دیگر بر یک ساعتی مدینه دانسته است . (از معجم البلدان ).



بئر ذی اروان . [ ب ِءْ رِ اَرْ / اَ رَ ] (اِخ ) یا ذواروان . رجوع به بئر ذروان شود.



بئر رئاب . [ ب ِءْ رِ رِ ](اِخ ) نام چاهی است در مدینه . (از معجم البلدان ).



بئر رسول . [ ب ِءْ رِ رَ ] (اِخ ) نام چاهی در جعرانه نزدیک مکه : و آنجا دو چاه است یکی را بئرالرسول گویند و یکی را بئر علی بن ابی طالب صلوات اﷲ علیهما، و هر دو چاه را آب تمام خوش باشد و میان هر دو چاه ده گز باشد. (سفرنامه ٔ ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 101).



نمایش ۱ تا ۲۰ از ۲۰۰ مقاله