آفتاب

ا

ا

نمایش ۱ تا 25 از ۲۰۰ مقاله

اآطریلال . [ اَ طِ ] (اِ) (۱) آطریلال . اطریلال . طریلال . لغتی است بربری وبه عربی آنرا رجل الطیر گویند و ما امروز آنرا قازایاغی نامیم و نام فارسی آن : پاکلاغی ، چنگ کاک ، پای کلاغ ،زرقون ، موچه ، موجه ، یملک ، یملیک ، مچی است ، و نامهای دیگر آن به عربی : رجل الغراب ، جزرالغراب ، رجل العقارب ، رجل العقاب ، رجل الزرزور، رجل العقعق ، رجل الراعی ، رجل الطیر، حرالشیطان ، حشیشهٔالبرص باشد. شاخ گیاه او به چنگال مرغ ماند و گیاه او به شبت شبیه است و ساقش م...



ائکاد. [ اِءْ ] (ع مص ) رجوع به ایکاد شود.



ائکاف . [ اِءْ ] (ع مص ) رجوع به ایکاف شود.



ائکال . [ اِءْ ] (ع مص ) رجوع به ایکال شود.



ائلاء. [ اِءْ ] (ع مص ) رجوع به ایلاء شود.



ائلاف . [ اِءْ ] (ع مص ) رجوع به ایلاف شود.



ائلام . [ اِءْ ] (ع مص ) رجوع به ایلام شود.



اآلسن . [ اَ ل ُ س ُ ] (معرب ، اِ) (۱) مبرءالکلب . حشیشهٔاللجاهٔ (گیاه غوک ). ساقش بقدر زرعی مانند ساق رازیانه . و رجوع به آلسن شود.



ائلی . [ اَءْ لی ی ] (ع ص نسبی ) رجوع به آلی شود.



ائمار. [ اِءْ ] (ع مص ) رجوع به ایمار شود.



ائمه . [ اَ ءِم ْ م َ ] (ع اِ) ج ِ امام . بزرگان . سران . پیشوایان : یکی را از بزرگان ائمه پسری وفات یافت . (گلستان باب هفتم ).
- ائمه ٔ جماعت ؛پیش نمازان .
- ائمه ٔ راشدین ، ائمه ٔ هدی ، ائمه ٔ اثناعشر، ائمه ٔ اطهار ؛ دوازده امام از نسل علی و فاطمه علیهماالسلام .
- ائمه ٔ لغت ، ائمه ٔ نحو ؛ قدوه ها و ارکان لغت و نحو.



ائمه ٔ رسولی . [ اَ ءِم ْ م َ ی ِ رَ ] (اِخ ) رسولیان . آل رسول . منسوب به رسول یعنی فرستاده ٔ خلیفه ٔ عباسی نزد مسعود آخرین سلطان سلسله ٔ ایوبی عربستان به سال 619 هَ .ق . پسر این رسول را که به علی بن رسول معروف شد مسعود بحکومت مکه تعیین کرد و پسر این علی یعنی نورالدین عمر پس از مرگ مسعود به سال 625 در یمن علم استقلال افراشت و سلسله ٔ رسولیان از



ائمه ٔ رسیه . [ اَ ءِم ْ م َ ی ِ رَس ْ سی ی َ ] (اِخ ) منسوب به قاسم رسی ّ مدعی امامت و او به زمان مأمون عباسی بود و خود را یحیی الهادی می نامید، و فرقه ٔ زیدیه ٔ رسی منسوب به او باشند و ائمه ٔ رسی تا هم اکنون بامامت فرقه ٔ خویش برجایند. وفات قاسم رسی ملقب به ترجمان الدین در 246 هَ .ق . بود.



ائمه ٔ صنعاء. [ اَ ءِم ْ م َ ی ِ ص َ ] (اِخ ) مرکز ائمه ٔ رسی در شهر صعده بود و ایشان غالباً صنعا را نیز متصرف بودند معهذا تاسال 1043 هَ .ق . یعنی سالی که ترکان عثمانی از صنعا اخراج شدند صنعا پایتخت یمن نبود و از آن پس این سمت گرفت . و ائمه ٔ صنعا شعبه ای از ائمه ٔ رسی هستند چه ابوالقاسم منصور مؤسس این دودمان از فرزندان یوسف داعی نبیره ٔ یحیی هادی (قاسم رسی ) میباشد. ابتدای امامت این دوده در حدود سال



ائناء. [ اِءْ ] (ع مص ) رجوع به ایناء شود.



ائناث . [ اِءْ ] (ع مص ) رجوع به ایناث شود.



ائناس . [ اِءْ ] (ع مص ) رجوع به ایناس شود.



ائناض . [ اِءْ ] (ع مص ) رجوع به ایناض شود.



ائناف . [ اِءْ ] (ع مص ) رجوع به ایناف شود.



ائناق . [ اِءْ ] (ع مص ) رجوع به ایناق شود.



ائهال . [ اِءْ ] (ع مص ) رجوع به ایهال شود.



ائیلانی . [ ] (اِخ ) طائفه ای از چادرنشینان کرمان و بلوچستان مرکب از پنجاه خانوار که درسردسیر کوه هزار، چهارطاق حسین آباد، گرمسیر جیرفت ورودبار مسکن دارند. زبان آنها بلوچی و فارسی است .



اﷲا. [ اَل ْ لاه اَل ْ لاه / اَل ْ ل َه اَل ْ ل َه ] (۱) (ع صوت مرکب ) بترس از خدای . (زمخشری ). برای تحذیر استعمال میشود نظیر الطریق الطریق ، یعنی احذروا اﷲ (بترسید از خدا). این جمله را درجایی که کسی کاری بکند یا سخنی بگوید که مناسب وی نبوده باشد استعمال کنند چنانکه در حدیث آمده : اﷲاﷲ فی اصحابی . (از آنندراج ). زنهار. زینهار. الحذر. الامان . و رجوع به مجموعه ٔ مترادفات ص 93 ش...



اارغیس . [ اَ اَ ] (اِ) رجوع به آاَرخیس و آرغیس شود.



ااملیلس .[ اَ اَ لی ل ِ ] (اِ) رجوع به آملیلس و عوسج شود.



نمایش ۱ تا ۲۰ از ۲۰۰ مقاله