آفتاب

ا

ا

نمایش ۱ تا 25 از ۲۰۰ مقاله

ائتمان . [ اِءْ ت ِ ] (ع مص ) رجوع به ایتمان شود.



ائتناف . [ اِءْ ت ِ ] (ع مص ) رجوع به ایتناف شود.



ائتیاب . [ اِءْ ] (ع مص ) رجوع به ایتیاب شود.



ائتیال . [ اِءْ ] (ع مص ) رجوع به ایتیال شود.



ائثار. [ اِءْ ] (ع مص ) رجوع به ایثار شود.



ائثام . [ اِءْ ] (ع مص ) رجوع به ایثام شود.



ائثه .[ اَ ءِث ْ ث َ ] (ع اِ) ج ِ اثاث . اسباب خانه . (منتهی الارب ). ابوعبید هروی در غریبین و صاحب مجمعالبحرین اِثَّه ضبط کرده اند و در تاج العروس آثّه آمده است .



ائجاد. [ اِءْ ] (ع مص ) رجوع به ایجاد شود.



ائجار. [ اِءْ ] (ع مص ) رجوع به ایجار شود.



ائداء. [ اِءْ ] (ع مص ) رجوع به ایداء شود.



ائداب . [ اِءْ ] (ع مص ) رجوع به ایداب شود.



ائدام . [ اِءْ ] (ع مص ) رجوع به ایدام شود.



ائذاء. [ اِءْ ] (ع مص ) رجوع به ایذاء شود.



ائذان . [ اِءْ ] (ع مص ) رجوع به ایذان شود.



ائراء. [ اِءْ ] (ع مص ) رجوع به ایراء شود.



ائراب . [ اِءْ ] (ع مص ) رجوع به ایراب شود.



ائراض . [ اِءْ ] (ع مص ) رجوع به ایراض شود.



ائراق . [ اِءْ ] (ع مص ) رجوع به ایراق شود.



اآرغیس . [ اَ ] (اِ) رجوع به آرغیس شود.



ائزاء. [ اِءْ ] (ع مص ) رجوع به ایزاء شود.



ائزار. [ اِءْ ] (ع مص ) رجوع به ایزار شود.



ائساد. [ اِءْ ] (ع مص ) رجوع به ایساد شود.



ائساف . [ اِءْ ] (ع مص ) رجوع به ایساف شود.



ائصاد. [ اِءْ ] (ع مص ) رجوع به ایصاد شود.



ائصال . [ اِءْ ] (ع مص ) رجوع به ایصال شود.



نمایش ۱ تا ۲۰ از ۲۰۰ مقاله