ابن عقیله
اِبْنِ عَقیله، ابوعبدالله جمالالدین محمد بن احمد بن سعید حنفی مکی، ملقب به ظاهر (د 1150ق/1737م)، محدث، صوفی و مورخ. او در مکه زاده شد و در همانجا نشأت یافت. از عبدالله بن سالم بصری، شهابالدین احمد بن محمد نخلی، الیاس بن ابراهیم کورانی، ابن عبدالغنی و دیگران علم آموخت. محمد بن علی احمدی و عبدالله بن علی سقاف به او...
ابن علاء قشیری
اِبْنِ عَلاء قُشَیْری، نک: بکربن محمد بن العلاء القشیری. </p>
ابن علاف
ابن عَلاّف، ابوبکر حسنبنعلی نهروانی (ح 218-318ق/833 - 930م)، شاعر. خاستگاه او یکی از روستاهای نهروان بود و نسبت نهروانی وی از همین جاست گفتهاند پدرش در پل بَرَدان (دهی در نزدیکی بغداد) به یونجه فروشی اشتغال داشته (ابن معتز، 359) و به همین سبب وی به ابن علّاف شهرت یافته است (قس: سمعانی، 9/411؛ 2 EI). وی قرائت قرآن...
ابن علان، شهاب الدین
اِبْنِ عَلاّن، شهابالدین احمد بن ابراهیم بن محمد علان شافعی (975- رمضان 1033ق/1567- ژوئن 1624م)، از صوفیان نقشبندی که به استناد نسب نامهای منظوم که خودش سروده، نسبتش با 20 واسطه به ابوبکر میرسیده است و به همین جهت او را «صدیقی» نیز نامیدهاند (محبی، 1/157). از نسبنامهٔ مذکور برمیآید که بعضی از اجداد او در ایران میزیست...
ابن علان، محمدعلی
اِبْنِ عَلاّن، محمدعلی بن محمد علان بکری صدّیقی (20 صفر 996-21 ذیحجهٔ 1057ق/10 ژانویهٔ 1588-7 ژانویهٔ 1648م)، عالم جامع الاطراف شافعی. نسب وی به ابوبکر برمیگردد. از این رو بکری صدیقی خوانده شده است (محبی، 4/187). وی در مکه تولد یافت و در خردسالی نزد عموی خود، احمد بن ابراهیم بکری که از مشایخ صوفیهٔ آن زمان به شمار میرفت...
ابن علقمه
اِبْنِ عَلْقَمه، نک: تمام بن عامر بن علقمه و تمام بن علقمه. </p>
ابن علقمی
اِبْنِ عَلْقَمی، مؤیدالدین ابوطالب محمد بن محمد بن علی بن ابیطالب بن علقمی (ح 591 -656ق/1195- 1258م)، آخرین وزیر عباسیان. برخی از مورخان ابن علقمی را ایرانی و اهل قم دانستهاند (خواندمیر، 99)، لیکن بناکتی وی را عرب تبار و از نسل اسد بن خزیمه، از اجداد پیامبر (ص) به شمار آورده است (ص 73-74). ابن طقطقی که در این باره به...
ابن علوان
اِبْنِ عَلْوان، ابوالحسن (یا ابوالعباس: جندی، 217؛ شرجی، 19) احمد (د 665ق/1267م)، صوفی و ادیب یمنی. از زندگی وی آگاهی چندانی در دست نیست و کهنترین منبع موجود در این باره العقود اللؤلؤیهٔ اثر خزرجی است که جز به بخشهایی از حوادث زندگی او که گاه افسانهوار است، اشاره نکرده است. ابن علوان در قریهٔ عُقاقه از قرای جبل صبر مت...
ابن علیوه
اِبْنِ عَلیوه، ابوالعباس احمد بن مصطفی بن محمد بن احمد مستغانمی، مشهور به شیخ علوی، صوفی، فقیه و شاعر الجزایری (1286-1353ق/1869-1934م). اودر مستغانمالجزایر درخانوادهای آبرومند اما فقیر متولد شد (کحاله، 2/179؛ لینگز، .(48-49 در کودکی به مدرسه نرفت، اما قرائت قرآن را نزد پدر آموخت و قسمتی از آن را حفظ کرد. به سبب سختی معیشت در...
ابن عماد، ابوالعباس
اِبْنِ عِماد، ابوالعباس احمد بن عماد بن یوسف اُقْفَهْسی (750- 808ق/1349- 1405م)، فقیه شافعی مصری. اقفهسی نسبت به قریهٔ اقفهس در مصر است. ابن عماد از کسانی چون جمالالدین اسنوی، سراجالدین بلقینی، زینالدین عراقی، ابن صائغ و جمالالدین باجی علم آموخت (سخاوی، 2/47- 48؛ ابن قاضی شهبه، 4/15). ابن حجر عسقلانی، رشیدی و برهانا...
ابن عماد، ابوالفلاح
اِبْنِ عِماد، ابوالفلاح عبدالحیّ بن احمد بن محمد عکری صالحی (رجب 1032 - ذیحجهٔ 1089/ آوریل 1623 - ژانویهٔ 1679)، شرح حال نویس و ادیب و فقیه حنبلی. ضبط «عکری» مورد اختلاف است و صورت عَکَری یا عَکَّری پذیرفتنی مینماید (نک: زبیدی). ابن عماد در صالحیهٔ دمشق زاده شد (محبی، 2/341)، در زادگاهش پرورش یافت و قرائت قرآن آموخت و در هما...
ابن عمادخراسانی
اِبْنِ عِمادِ خُراسانی، علاءالدین محمد بن عمادالدین (د 800ق/ 1398م)، از شاعران پارسی گوی سدهٔ 8ق/14م. از اشارات کوتاه تذکرهنویسان چنین برمیآید که اصل ابن عماد از خراسان و زادگاه او نیز آنجا بوده، ولی در شیراز اقامت داشته و اکثر اوقات خود را در این شهر گذرانده است (دولتشاه، 237؛ اوحدی، 111؛ صبا، 18). معلوم نیست که وی به ک...
ابن عمار
اِبْنِ عَمّار، نک: بنی عمار. </p>
ابن عمار، ابوبکر
اِبْنِ عَمّار، ابوبکرمحمد بن عمار بن حسین بن عمار (422- 477ق/1031-1084م)، ملقب به ذوالوزارتین، شاعر و وزیر عصر ملوک الطوایف در اندلس. با آنکه در زندگی این شخصیت ماجراجو فراز و نشیبهای بسیار دیده میشود، به طور کلی دو دورهٔ متمایز را میتوان در زندگی وی تشخیص داد: نخست دورهٔ کودکی و جوانی او تا حدود بیست و چند سالگی است که در گ...
ابن عمار، ابوالعباس
اِبْنِ عَمّار، ابوالعباس احمد بن عبیدالله بن محمد بن عمار ثقفی (د پس از 310ق/922م)، کاتب، محدّث، مؤلف شیعی بغدادی. برخی به جای ابن عمّار، ابن عماد نوشتهاند (آقابزرگ، 1/313، 318، 319، جم؛ قس: ابن ندیم، چ فلوگل، 148) که نادرست است. وی از بزرگان شیعه بود و بعضی او را از قدریه دانستهاند (ذهبی، 1/118؛ ابن حجر، 219). ابن رومی...
ابن عمار، احمد
اِبْنِ عَمّار، احمد بن سیدی عمار بن عبدالرحمان بن عمار، فقیه و ادیب الجزایری سدهٔ 12ق/18م. زندگی وی چنان ناشناخته است که حتی تاریخ دقیقی از زمان تولد و وفات وی در دست نیست، اما با توجه به اینکه ابن حمادوش، دوست وی، در رحلهٔ خود در 1159ق/1746م تقریظ بر کتاب خویش الدرر علی المختصر را به او نسبت داده و وی را از علما شمرد...
ابن عمر
اِبْنِ عُمَر، نک: شهابالدین دولتآبادی. </p>
ابن عمر
اِبْنِ عُمَر، نک: عبدالله بن عمر. </p>
ابن عمر، جزیره
اِبْنِ عُمَر، جزیره، نک: جزیرهٔ ابن عمر. </p>
ابن عمرو تهامی
اِبْنِ عَمْرِو تِهامی، ابوعبدالله محمد (د 1244ق/1828م)، فقیه مالکی، ادیب، لغت شناس، خطیب و شاعر مغربی. نیای بزرگش عمرو ابن قاسم اوسی، فقیهی صالح و از اندلسیانی بود که پس از سقوط اندلس، در دوران حکومت سعدیان (876-1056ق/1471-1646م) به رباط مهاجرت کردند (مراکشی، 5/215؛ صدیق، 137) و چون از نسل اوس و منسوب به سعدبن معاذ انصار...
ابن عمید
اِبْنِ عَمید، نک: المکین جرجس. </p>
ابن عمید
اِبْنِ عَمید، شهرت دو تن از وزیران ادیب آل بویه که در سدهٔ 4ق/10م نقش سیاسی و فرهنگی مؤثری در ایران ایفا کردند. بزرگ این خاندان «عمید»، ابوعبدالله حسین بن محمد معروف به کُله، اصل قمی داشت (ابوعلی مسکویه، 1/278؛ ثعالبی، 3/184؛ ابوحیان، مثالب، 236) و مدتی نیز در قزوین مقیم بود (رافعی، 3/404). گرچه گفته شده او در آغاز مشاغ...
ابن عمیره
اِبْنِ عُمَیْره، نک: ابوالمُطَّرِف. </p>
ابن عنبه
اِبْنِ عِنَبه، سیدجمالالدین احمدبن علیبن حسینحسنی حسینی (ح 748- 828ق/1347-1424م)، مورخ و نسبشناس شیعی. نسب وی چنانکه خود نوشته است، با 20 واسطه به امام علی بن ابیطالب(ع) میرسد، ابن عنبه از اعقاب عبدالله محض به شمار میرود، از این رو تبار «حسنی - حسینی» دارد، زیرا از طریق پدر به امام حسن(ع) و از طریق مادر به امام...
ابن عنین
اِبْنِ عُنَیْن، ابوالمحاسن شرفالدین محمد بن نصرالله بن حسین ابن عُنین (549 -630ق/1154-1233م)، شاعِر هجوسرای دمشقی. نیاکان وی از انصار بودند که از مدینه به کوفه کوچ کردند و در محلی موسوم به مسجد بنی نجار ساکن شدند (یاقوت، 19/81 -82؛ ابن خلکان، 5/18)، اما خود وی در دمشق زاده شد. یاقوت که از همروزگاران اوست، شرح مفصلی دربا...