ابن باجه
اِبْنِ باجّه1، ابوبکر محمد بن یحیی بن الصائغ التُجیبی مشهور به ابن باجه (د 533ق/1139م)، فیلسوف، دانشمند، شاعر و دولتمرد اندلسی و یکی از چند چهرهٔ فلسفی درخشان جهان اسلام. زندگی و سرگذشت: باجه در گویش اندلسیان به معنای نقره بوده است (ابن خلکان، 4/431). پدر ابن باجه ظاهراً زرگر بوده است. ابن خلدون، هنگامی که از فیلسوفان...
ابن بادیس
اِبْنِ بادیس، عبدالحمید بن محمد المصطفی بن مکّی بن بادیس صنهاجی (ربیعالثانی 1307- 1359/دسامبر 1889-1940)،مصلح و متفکر الجزایری. وی در قسنطینه از مراکز فرهنگی مهم الجزایر زاده شد (طالبی، 1/72). خاندان وی که از تبار معز بن بادیس بنیانگذار نخستین دولت صنهاجی بود، از بزرگترین خاندانهای کهن و متنفذ شرق الجزایر به شمار میرفت و ب...
ابن بادیس صنهاجی
اِبْنِ بادیسِ صُنْهاجی، نک: بنی زیری. </p>
ابن باذس، ابوجعفر
اِبْنِ باذِش، ابوجعفر، احمد بن علی انصاری (491-542ق/ 1098-1147م)، خطیب، مقری، محدث و نحوه غرناطی جیانی الاصل. پدر وی نیز به ابن باذش شهرت داشت (نک: ه د، ابن باذش، ابوالحسن). به گفتهٔ ابن ابار وی بیش از هشتاد و اندی استاد داشت ( المعجم، 29) که برخی از آنان در شمار بزرگان و مفاخر اندلس بودهاند. نخستین این استادان، پدرش ب...
ابن باذش، ابوالحسن
اِبْنِ باذِش، ابوالحسن علی بن احمد بن خلف محمد انصاری غرناطی (شوال 444-13 محرم 538ق/1053-13 نوامبر 1133م)، ادیب، لغتشناس، قاری، راوی، محدث و نحوی جیانیالاصل. ریشهٔ کلمهٔ باذش مبهم است. ابن ابار (ص 286) که این لفظ را «بیذش» نیز شنیده است، و معادل آن را در عربی «رجلان» (= پیاده یا سرباز پیاده) دانسته است. با توجه به ای...
ابن بارزی
اِبْنِ بارِزی، ابوالقاسم هبهٔالله بن عبدالرحیم بن ابراهیم بن هبهٔالله بن بارزی جهنی حموی ملقب به شیخ الاسلام و شرف الدین (645 - 738ق/1247- 1337م)، قاضی القضاهٔ و دانشمند شافعی. پدرش که در منابع متأخرتر عبدالرحمان خوانده شده است (عامری، 604) نیز قاضی القضاهٔ حماهٔ و مردی عالم و ادیب بود. ابوالفدا که شاگرد وی بوده و او را...
ابن بازیار، ابو علی
اِبْنِ بازْیار، ابوعلی احمد بن نصر بن حسین بازیار (د 352ق/ 963م)، ندیم و کاتب سیف الدولهٔ حمدانی، لقب بازیاری را از حرفهٔ پدر یافت که نزد معتضد عباسی، به پرورش مرغان شکاری اشتغال داشت (ابن ندیم، 131؛ یاقوت، 5/80؛ صفدی، 8/214)، اما ظاهراً او خود بدین حرفه نپرداخت. ابن ندیم (همانجا) اجداد وی را خراسانی دانسته است (قس: یاقوت...
ابن بازیار ، محمد
اِبْنِ بازْیار، محمد بن عبدالله بن عمر بغدادی قمی (د ح 245ق/ 859م)، منجم. از مولد، دوران رشد و تحصیلات او آگاهی چندانی در دست نیست، ولی با توجه به آنکه وی را به بغداد و هم قم منسوب کردهاند (بغدادی، 2/14؛ ابن طاووس، 128)، میتوان حدس زد که ابتدا در بغداد میزیسته و سپس به قم رفته است (قس: سمعانی، 2/34، که از عبدالله ب...
ابن باطیش
اِبْنِ باطیش، عمادالدین ابوالمجد، اسماعیل بن هبهٔالله بن سعید موصلی (575 - 655ق/1179-1257م)، فقیه و محدث شافعی. مورخان کنیه و نام پدر و جد وی را به اختلاف یاد کردهاند. ابن فوطی یک بار وی را ابومحمد اسماعیل بن ابی البرکات بن ابی الرضا (2/684) و بار دیگر اسماعیل بن هبهٔالله بن سعید نام برده است (2/692) و یونینی نام پدر وی...
ابن باقللانی
اِبْنِ باقِلاّنی، محمد بن طیب، نک: باقلانی. </p>
ابن باکویه شیرازی
اِبْنِ باکویهٔ شیرازی، ابومحمد بن عبدالله بن عبیدالله، از مشایخ بزرگ صوفیه در سدهٔ 4 و اوایل سدهٔ 5ق/10 و 11م. شهرت او در منابع عربی به صورت ابن باکویه، و ابن باکو، و در کتب فارسی گاهی به شکل باکو و باکویه ضبط شده است. نام او و نام پدرش در اکثر منابع معتبر قدیمی به صورتی است که در بالا آورده شده. ولی در بعضی از منابع...
ابن بانه
اِبْنِ بانه، عمرو بن محمد بن سلیمان بن راشد (د 278ق/891م)، خنیاگر و موسیقیدان معروف به روزگار عباسیان و از موالی قبیلهٔ ثقیف که به مادرش بانهٔ القحطیه منسوب شد و ابن بانه شهرت یافت. پدر او محمد از دیوانیان بود و ممکن است که نیای او سلیمان بن راشد، همان کسی باشد که طبری (3/740) از او به عنوان رئیس دیوان خراج خراسان در...
ابن بختویه
اِبْنِ بَخْتویه، ابوالحسین عبدالله بن عیسی بن بختویه (د پس از 420ق/1029م)، پزشک، سخنور و دانشمند. ابن بختویه از مردم واسط بود و هم در آن شهر مجلس درس داشت و افزون بر آن همچون پدر، که طبیب بود، به مداوای بیماران میپرداخت. او گذشته از اینها، از فن خطابه بهرهای تمام داشت و ظاهراً منصب خطابت شهر واسط را بر عهده گرفته بود...
ابن بدرون
اِبْنِ بَدْرون، ابوالقاسم یا ابومروان، عبدالملک بن عبدالله بن بدرون حضرمی سبتی (د پس از 608ق/1211م)، ادیب، کاتب و شاعر دورهٔ موحدون اندلس. از لقب حضرمی وی چنین برمیآید که نیاکانش از مردم جنوب عربستان بودهاند (قس: هوار، 204 )، اما خود او را اهل شلب1 در غرب اندلس دانستهاند (نک: ابن ابار، التکملهٔ، 3/620؛ همو، المقتضب، 161)....
ابن بذوخ
اِبْنِ بُذوخ، یا بدوح، ابوجعفر عمر بن علی بن البذوخ قلعی مغربی (د 576ق/1180م). ابن بذوخ در اواخر سدهٔ 5 ق در یکی از قلعههای مغرب زاده شد و از این رو به قلعی شهرت یافت (لکلرک، .(II/40 در جوانی به دمشق رفت و با مطالعهٔ کتب پزشکی از نظرات پزشکان بزرگ پیشین مانند بقراط، جالینوس، دیسکوریدس و ابن سینا، در شناخت بیماریها و درم...
ابن بر
اِبْنِ بِرّ، ابوبکر محمد بن علی بن حسن (یا حسین: عباس، 109؛ 2 EI) تمیمی غوثی، لغوی و ادیب نامدار سدهٔ 5ق/11م. از آنجا که نیای وی، علی، را «بر» میخواندند، به ابن البر شهرت یافت (ابن ابار، 2/671). گرچه ابن ابار (همانجا) او را اهل قیروان و ساکن صقلیه (سیسیل) میداند، اما قفطی (3/190) گوید که ابن البر در صقیله به دنیا آمد. او د...
ابن براج
اِبْنِ بَرّاج، سعدالدین ابوالقاسم عبدالعزیز بن نحریر بن عبدالعزیز ابن براج طرابلسی معروف به قاضی و ملقب به عزالمؤمنین (د شعبان 481/اکتبر 1088)، فقیه و قاضی شیعی امامی. از تاریخ تولد او آگاهی دقیقی در دست نیست، ولی با توجه به اینکه عمرش را هشتاد و اندی نوشتهاند (افندی، 3/142، 143)، میتوان گفت که در حدود 400ق به دنیا آمده...
ابن برجان
اِبْنِ بَرَّجان، ابوالحکم عبدالسلام بن عبدالرحمان بن عبدالسلام ابن ابی الرجال لخمی مغربی آفریقی (د 563ق/1142م)، شیخ صوفیه، محدث، متکلم، قاری و مفسر قرآن. ابن ابار (د 658ق/1260م) که نخستین نویسندهٔ شرح حال ابن برجان است، وفات او را پس از 530ق ذکر کرده و دیگر مورخان به اتفاق 536ق را سال درگذشت او آوردهاند. طاش کوپری...
ابن برخشی
اِبْنِ برخشی احمد بن محمد، نک: ابوطاهر واسطی. </p>
ابن برد اصغر
اِبْنِ بُرْدِ اَصْغَر، ابو حفص، احمد بن محمد بن احمد (د 445ق/ 1053م)، شاعر و نویسندهٔ اندلسی. وی در خاندانی از اهل قرطبه پرورش یافت که در زمینهٔ ادب و کار کتابت، سابقهٔ درخشانی داشتند و به همین سبب توانسته بودند در کار سیاست نیز، به خصوص در دورهٔ خلافت اموی و عامری، به مراتب عالیه دست یابند. ابن برد در اوایل سدهٔ 5ق/11م، و...
ابن برد اکبر
اِبْنِ بُرْدِ اَکْبَر، ابوحفص، احمد بن برد، از ادبا و بزرگان قرطبه و رئیس دیوان انشای مظفر عامری در اندلس که مدت کوتاهی نیز سمت وزارت یافت (د 418ق/1027م)، او جد احمد بن محمد کاتب (مشهور به ابن برد اصغر) شاعر و نویسندهٔ اندلسی نیمهٔ اول سدهٔ 5ق/11م بود (حمیدی، 1/188؛ ابن بشکوال، 1/48؛ ضبی، 172). در پارهای از مآخذ ابن برد اکبر...
ابن بردس
اِبْنِ بَرْدِس، عمادالدین ابوالفداء اسماعیل بن محمد بن بردس بن رسلان بعلبکی حنبلی (جمادی الا¸خر 725- شوال 786/ مهٔ 1325- دسامبر 1384)، محدث، مقری و نظمپرداز. در آغاز از قطب الدین ابوالفتح یونینی دانش آموخت، آنگاه راهی دمشق شد و از مشایخ وقت همچون قاسم بن عساکر، ابن زراد، ابن شحنه و دیگران، اجازت یافت. سپس در حلب اقامت گ...
ابن برذعی
اِبْنِبَرْذَعی، ابوعبدالله محمدبنیحییبنهشام انصاریخزرجی، نحوی اندلسی (ح 575 -646ق/1179- 1248م)، مشهور به ابن هشام خضراوی (منسوب به جزیرهٔ خضرا). وی منسوب به برذعه (مرکز قدیم اران) است که بردعه نیز خوانده میشود و به همین جهت برخی وی را ابن بردعی خواندهاند (قس: سمعانی، 2/146؛ ذهبی، 1/65). ابن برذعی نخست حدیث و قرائ...
ابن برزالی
اِبْنِ بِرْزالی، ابومحمد علمالدین قاسم بن محمد بن یوسف برزالی دمشقی (665 - 739ق/1267- 1338م)، مورخ و محدث شافعی دمشق. نیاکان او از اشبیلیهٔ اندلس و از قبیلهٔ «برزاله» بودهاند، اما روشن نیست در چه زمانی، به دمشق کوچ کردهاند. شهرت آنان به برزالی و اشبیلی به دلیل یاد شده است (زبیدی، 7/225). پدرش شهابالدین محمد برزالی نی...
ابن برهان، ابوالفتح
اِبْنِ بَرْهان، ابوالفتح، احمد بن علی بن محمد بن برهان (479- 518ق/1086-1124م)، اصولی و فقیه شافعی از مردم بغداد (سبکی، 6/30). چون پدر او حمامی بود به «ابن الحمامی» نیز شهرت داشت (ابن جوزی، 9/250). وی نخست حنبلی بود و در نوجوانی نزد یکی از علمای حنبلی به نام ابوالوفاء بن عُقیل فقه آموخت (ابن اثیر، 10/625؛ ابن نجار، 62)....