ابن ارزق، شمس الدین
اِبْنِاَزْرَق، شمسالدین ابوعبدالله محمدبنعلی بن محمداصبحی اندلسی مالکی (832 -896ق/1428-1490م)، فقیه، قاضی، ادیب، صاحب نظر در فلسفهٔ تاریخ و جامعهشناسی. ظاهراً نخستین کسی که زندگی وی را با تفصیل بیشتر نگاشته است، عبدالرحمان سخاوی (د 902ق/1497م) است که معاصر ابنازرق است. پژوهشگران بعدی عمدتاً در نقل زندگی و احوال او از...
ابن ارزق، نافع<br>
ابن اسحاق
اِبْنِ اِسْحاق، ابوعبدالله، یا ابوبکر محمد بن اسحاق بن یسار بن خیارِ مطلبی مدنی (80 -151ق/699 - 768م)، محدث و نخستین سیرهنویسی که زندگانی پیامبر اکرم (ص) را به رشتهٔ نگارش درآورده است (ابن حبان، مشاهیر علماء الامصار، 139-140). به گفتهٔ ذهبی ابن اسحاق در 80 ق در مدینه زاده شد ( سیر، 7/34)، اما برخی از محققان معاصر نظر دادهان...
ابن اسد فارقی
اِبْنِ اَسَدِ فارِقی، ابونصر حسن بن اسد (مق 487ق/1094م)، شاعر، نویسنده و لغتشناس اهل میافارقین. دو روایت نسبتاً گسترده در دست است که از خلال آنها میتوان حدیث عمدهٔ زندگی او را ترسیم کرد. یکی از این دو روایت مربوط به دوران پادشاهی ملکشاه (465- 485ق/1073-1092م) است که اندکی در خریدهٔ و به تفصیل در ادبای یاقوت آمده است. ر...
ابن اسرائیل
اِبْنِ اِسْرائیل، نجمالدین ابوالمعالی محمد بن سوار شیبانی (ربیعالاول، 603 - ربیعالا¸خر 677ق/1206- 1278م)، ادیب، صوفی و شاعر دمشقی. نام پدرش را سِوار و سُوار نیز ضبط کردهاند (زرکلی، 6/153) و برخی آن را نوار یا سواء گفتهاند (یافعی، 4/188؛ ابن حجر، 5/195). وی در دمشق به دنیا آمد و به ادعای او خاندانش به همراه خالد بن ولید به شا...
ابن اسفندیار
اِبْنِ اِسْفَنْدیار، بهاءالدین محمد بن حسن بن اسفندیار کاتب (زنده در 613ق/1216م)، تاریخ نگار ایرانیِ اواخر سدهٔ 6 و اوایل سدهٔ 7ق/12 و 13م (قزوینی، 2/18). از احوال او آگاهیهای زیادی در دست نیست. در مقدمهٔ اثر برجستهاش، تاریخ طبرستان، به سرگذشت خود اشارههایی دارد. وی بخشی از دوران زندگانی خود را در دربار پادشاهان آل باوند (ه...
ابن اسلت
اِبْنِ اَسْلَتْ، ابوقیس انصاری خطمی (د 1ق/622م؟)، شاعر جاهلی و رئیس شاخهای از قبیلهٔ اَوْس، زندگی او مانند زندگی بیشتر شاعران جاهلی به افسانه آمیخته است و چنان است که در بسیاری از روایات مربوط به او میتوان تردید کرد. نام او را در منابع کهن صیفی آوردهاند (ابن هشام، 1/60؛ ابن درید، 448؛ ابن سعد، 4(2)/94؛ جاحظ، الحیوان، 7/1...
ابن الاسود
اِبْنِ الاْسْوَد، نک: احمد بن علویه. </p>
ابن اشترکونی
اِبْنِ اَشْتَرْکونی، ابوطاهر محمد بن یوسف تمیمی سرقسطی (د 538ق/1143م)، ادیب، لغوی، محدث، شاعر و مقامهنویس دورهٔ ملوکالطوایفی اندلس. نیاکان وی که از دیرباز ساکن اندلس بودند (مقری، 1/291)، در قلعهای به نام اشترکوی1 یا اشترکون از توابع تُطیله2 در شمال اندلس اقامت داشتند و نسبت اشترکونی یا اشترکویی او از همین جاست (نک: ابن...
ابن اشعث، عبدالرحمن
اِبْنِ اَشْعَث، عبدالرحمان بن محمد بن اشعث بن قیس بن معدی کرب اشج کندی ازدی کوفی (د 85ق/704م)، منسوب به خاندان حارث بن معاویهٔ بن کنده، از قبیلهٔ بزرگ کندهٔ حضرموت در جنوب عربستان و یکی از رجال نظامی و سیاسی بنی امیه. خاندان ابن اشعث در میان قبیلهٔ کنده و دیگر قبایل مجاور عرب از اعتبار خاصی برخوردار بودند (نک: نصر بن...
ابن اشعث، محمد
اِبْنِ اَشْعَث، محمد بن محمد کوفی مصری (ابوعلی)، محدث و فقیه امامی سدهٔ 3 و 4ق/9 و 10م. با همهٔ شهرتی که ابن اشعث در سلسلهٔ راویان شیعی و سنی دارد، از زندگی و احوال او چندان چیزی دانسته نیست. همین قدر میدانیم که وی کوفی است و در مصر زندگی میکرده، اما روشن نیست که در چه تاریخ و چرا و چگونه به مصر کوچیده و در چه زمانی...
ابن اشناس
اِبْنِ اَشناس، ابوعلی حسن بن محمد بن اسماعیل بزاز (359- 439ق/970- 1048م)، محدث و فقیه شیعی. تبار و چگونگی زندگی وی چندان روشن نیست. همین قدر میدانیم که وی از موالی بوده و به شخصی به نام جعفر متوکل وابستگی داشته و به همین جهت به متوکلی شهرت یافت است (خطیب، 7/425). کلمهٔ اشناس احتمالاً ایرانی است. افندی (1/314) میگ...
ابن اطنابه
اِبْنِ اِطْنابه، عمرو (عامر در ابن اثیر، 1/668 و بکری، 1/575، اشتباه است ) بن عامر بن زید مَناهٔ از قبیلهٔ خزرج، شاعر جاهلی که به مادرش اِطنابه انتساب یافته است. اطنابه، دختر شهاب بن زِبّان به طایفهٔ بنوالقَیْن (که از باب تخفیف بَلقَین خوانده میشود)، از شاخههای خزرج، تعلق داشت (طبری، 5/24؛ مرزبانی،8؛ ابن شجری، 56؛ ابن ح...
ابن اعثم کوفی
اِبْنِ اَعْثَمِ کوفی، ابومحمد احمد بن علی معروف به ابن اعثم کوفی (د 314ق/926م)، محدث، شاعر و مورخ شیعی. از زادگاه و تاریخ تولد و زندگانی وی آگاهی دقیقی در دست نیست. در نام و نسب وی نیز اختلاف کردهاند: یاقوت (2/230) نام وی را احمد و برخی محمد آوردهاند (ابن اعثم، 2؛ I/329 GAS, I/220; S, .(GAL, همچنین لفظ اعثم را که لقب پد...
ابن اعرابی، ابو سعید
اِبْنِ اَعْرابی، ابوسعید احمد بن محمد بن زیاد بن بشر بن دِرْهَم اموی بصری، ملقب به شیخالاسلام و شیخ الحرم (ح 246-340 یا 341ق/860 -951 یا 952م)، فقیه، محدث، حافظ، عارف و از مشایخ صوفیه. وی اهل بصره بود و در مکه اقامت داشت (سامی، 443). ابن اعرابی ابتدا به دمشق سفر کرده و در آنجا حدیث شنیده است (ابن عساکر، 2/51) و پس از آ...
ابن اعرابی، ابو عبدالله
اِبْنِ اَعْرابی، ابو عبدالله محمد بن زیاد (150-231ق/767- 846م)، ادیب و شاعر سدهٔ 2 و 3ق/8 و 9م، مولای بنیهاشم، اهل کوفه (طبری، 3(2)/1357؛ ازهری، 1/20؛ زبیدی، 196). برخی پدر او را بردهای از اهل سند دانستهاند (قفطی، 3/132؛ یاقوت، 18/189). قفطی به نقل از جاحظ نیز اشاره میکند که او عرب اصیل نبوده است (3/133). وی در کودکی پدر خ...
ابن اعلم
اِبْنِ اَعْلَم، شریف ابوالقاسم علی بن ابی الحسن علی (قفطی، 157: علی بن حسن؛ ابن عبری، 174: علی بن حسین) بن ابی المجیب علی بن جعفر بن محمد اعلم علوی حسینی کوفی بغدادی (13 ربیعالا¸خر 324- 8 محرم 375ق/936- 985م)، فیلسوف و منجم شیعی مذهب. برخی از نویسندگان او را از نسل جعفر بن ابی طالب دانستهاند (بیهقی، 90؛ شهرزوری،...
ابن اعوج
اِبْنِ اَعْوَج، ابوالفوارس حسن بن محمد (د 1019ق/1610م)، ادیب، شاعر و یکی از اعیان و امیران شهر حماه در شام. تقریباً همهٔ آنچه از زندگی وی میدانیم، از طریق محبّی به ما رسیده است. گفتار مفصل محبی و نیز اشعاری که نقل کرده در نامهٔ دانشوران (2/314- 320) به فارسی برگردانده شده است. محبی (2/50) میگوید: «هیچ یک از مورخان به...
ابن اغلب
اِبْنِ اَغْلَب، ابراهیم بن عبدالله بن ابراهیم بن اغلب بن سالم بن عقال بن خفاجهٔ بن سوادهٔ التمیمی، مکنی به ابوالاغلب، از تواناترین امیران اغلبی سیسیل (صقلیه) (حک 220 - رجب 236ق/835 -851م) که برخی از مهمترین شهرها و دژهای این جزیره و جنوب ایتالیا را تسخیر کرد. زیادهٔالله عبدالله بن ابراهیم بن احمد اغلبی فرمانروای افری...
ابن افضل
اِبْنِ اَفْضَل، ابوعلی احمد بن افضل شاهنشاه بن امیر الجیوش بدرالجمالی ارمنی (مق 526 ق/1131م)، ملقب به الاکمل (ابن جوزی، یوسف، 8/146) و امیر الجیوش (ابن تغری بردی، 5/237)، وزیر الحافظ لدینالله فاطمی، از سرگذشت وی پیش از وزارت آگاهی چندانی در دست نیست، جز آنکه گفتهاند الا¸مر خلیفهٔ فاطمی پس از قتل افضل، همهٔ فرزندان او و...
ابن افطس
اِبْنِ اَفْطَس، نک: بنی افطس. </p>
ابن افلیلی
اِبْنِ اِفلیلی، ابوالقاسم ابراهیم بن محمد زهری قرشی (352- 441ق/963- 1050م)، ادیب و نحوی اندلسی. وی در قرطبه زاده شد و از آنجا که نیاکانش از روستای افلیلاء در شام آمده بودند به ابن افلیلی شهرت یافت (ابن بشکوال، 1/93). در جوانی به استادان بزرگ زمان خود پیوست و از آنان، و نیز از پدر خویش، لغت و ادب روایت کرد (همانجا)، اما پ...
ابن اقلیشی
اِبْنِاُقْلیشی، ابوالعباساحمدبنمعدبنعیسی(د550ق/1155م)، محدث، ادیب لغوی و صوفی اندلسی. در تاریخ مرگ او اختلاف است (سیوطی، 1/392). پدرش معد از عالمان بنام روزگار خود و از مردمان «اقلیش»، یکی از شهرهای اندلس بود، ولی در شهر «دانیه» اقامت کرد و احمد در همانجا زاده شد و رشد و کمال یافت (ابن فرحون، 246). او از ابن عربی (ابوبکر م...
ابن اکفانی
اِبْنِاَکْفانی، شمسالدین ابوعبدالله محمد بن ابراهیم بن ساعد انصاری، پزشک، ریاضیدان و ادیب مشهور مصری. وفاتش بنابر مشهور در صفر 749ق/ مهٔ 1348م (ابن ایاس، 1(1)/523) و به قولی در 23 شوال 749ق/14 ژانویهٔ 1349م (مقریزی، 2(3)/797) اتفاق افتاده است. ابن اکفانی در سنجار، از شهرهای عراقزاده شد. از محل تحصیل و اساتید او اطلاعی در د...
ابن اماجور
اِبْنِ اَماجور، یا ابن ماجور، نام خاندانی از مردم فرغانه که از میان آنان 3 تن، به نامهای ابوالقاسم عبدالله بن اماجور، پسرش ابوالحسن علی بن عبدالله (ابن ندیم، 390؛ قفطی، 231) و مُفلح غلام آزاد شدهٔ ابوالحسن (سوتر، در زمینهٔ ستارهشناسی شهرتی یافتند. در منابع کهن تنها از پدر و پسر نامی به میان آمده، اما اشارهای به تاریخ تو...