آفتاب

کتاب صوتی من او را دوست داشتم



زندگی پر از تضادهایی است که گاهی آنقدر بزرگ هستند که انسان را سر دوراهی قرار می‌دهد. آنا گاوالدا نویسنده‌ی معاصر فرانسوی در رمان من او را دوست داشتم یک قصه‌ی عاشقانه را روایت می‌کند. قصه‌ای که خواننده را با تضادی بزرگ بین ماندن و رفتن مواجه می‌کند. قصه‌ی خیانت قصه‌ی دیروز و امروز نیست. قصه‌ای است که در تاریخ همواره بوده و زندگی زنان و مردان زیادی را تحت تاثیر قرار داده است و شخصیت‌های این داستان نیز گریبان گیر این موضوع شده‌اند.

خلاصه داستان من او را دوست داشتم


کلوئه زنی فرانسوی ست که عاشق زندگی، همسر خود آدرین و دو فرزندشان است؛ اما بعد از سال‌ها آدرین دلباخته زن دیگری می‌شود و کلوئه را ترک می‌کند. زندگی کلوئه از این زمان دچار تغییرات زیادی می‌شود. او تصمیم می‌گیرد پاریس را ترک کند و به خانه پدر و مادر همسرش می‌رود؛ اما در ادامه زندگی با آن دو نفر هم ماجراهای جدیدی را برای کلوئه رقم میزند.

درباره کتاب صوتی من او را دوست داشتم


کتاب من او را دوست داشتم اولین رمان نویسنده محبوب فرانسوی آنا گاوالداست. این کتاب رمانی کوتاه، احساسی و عاشقانه است که اولین بار در سال 2002 منتشر شد. داستان اصلی این ک تاب حول اتفاق مهمی است که برای شخصیت اصلی داستان یعنی کلوئه می‌افتد. کلوئه زنی است که در روزگار ما زندگی می‌کند و با خیانت همسرش مواجه می‌شود. موضوعی که می‌توان گفت همچنان در جامعه در حال رخ دادن است.

در ادامه‌ی داستان می‌بینیم که کلوئه همراه فرزندانش به خانه پدر همسرش می‌رود. داستان از این قسمت وارد ماجراهایی می‌شود که کلوئه و پدرشوهرش وارد آن می‌شوند. در حقیقت فضاسازی و شخصیت‌پردازی گاوالدا در بستر موضوعی که دامن‌گیر جوامع امروز است باعث شده تا این اثر نه‌تنها برای زنان که برای مردان هم خواندنی و تاثیرگذار باشد. آنا گاوالدا توجه ویژه‌ای به آدم‌های پیرامون خودش دارد. او به خوبی از پس روایت درونیات و حال افراد بر می‌آید؛ اما به تصویر کشیدن افراد شکست خورده و تباه شده در جامعه چه در جایگاه ثروتمند و چه فقیر ویژگی منحصر به فرد داستان‌های اوست. جملات گاوالدا ساده و دلنشین هستند. او روان و احساسی می‌نویسد. خودش می‌گوید «به جمله‌های روان و سلیس بسیار علاقه‌مندم، به این که هیچ‌چیز مانع روانی نوشته نشود [...] می‌خوانم، دوباره می‌خوانم، اضافه می‌کنم، کم می‌کنم تا متن آشوب برانگیز شود. وسواس عجیبی به این کار دارم.»

من او را دوست داشتم دو راوی دارد. در بخش اول کلوئه راوی قصه است و در بخش دوم پدر شوهرش راوی است که سعی دارد با حرف‌هایش کلوئه و دو نوه‌اش را به زندگی امیدوار کند. کتاب صوتی من او را دوست داشتم از آن دست کتاب‌های صوتی است که جملات قصار زیبا دارد و می‌توان قبل خواب، هنگام رانندگی یا زمان‌هایی که در ترافیک می‌گذرد گوش داد. خوانش این کتاب را بهناز جعفری بازیگر سینما و تلوزیون با دقت و مطابق با لحن داستان روایت کرده است. به همین دلیل این اثر شنیدنی مخاطب خود را تا پایان داستان همراه می‌کند.

نسخه چاپی این کتاب را انتشارات قطره با ترجمه‌ی الهام دارچینیان منتشر کرده است و انتشارات نوین کتاب گویا با همکاری این ناشر آن را در دسترس علاقه‌مندان قرار داده است.

درباره آناگاوالدا نویسنده کتاب صوتی من او را دوست داشتم


آنا گاوالدا رمان‌نویس مشهور قرن بیستم میلادی و اهل فرانسه است. او زندگی پر فراز و نشیبی داشته است. زمانی که کودک بود پدر و مادرش از هم جدا شدند و آنا زندگی متفاوتی را در دوره نوجوانی و جوانی تجربه کرد. گاوالدا در دوران دانشجویی خود شغل‌های مختلفی را امتحان کرد. این موضوع باعث شد تا او تجربیات مفیدی پیدا کند و از آن‌ها در روایت داستان‌هایش استفاده کند. گاوالدا مدتی را هم به عنوان گل‌فروش کار می‌کرده است.

او در جوانی با یک دامپزشک ازدواج کرد و از او صاحب دو فرزند شد؛ اما چند سال بعد از همسرش جدا شد؛ و تمام وقت خود را صرف ادبیات کرد. کتاب‌های او در این زمان به اوج شهرت رسیدند و گاوالدا توانست جوایز متعدد ادبی را دریافت کند. داستان‌های او بیشتر حول محور عشق و احساسات آدمی در روابط است. او اولین مجموعه داستان خود را با نام «دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد» منتشر کرد. این کتاب به ۱۹ زبان دنیا ترجمه شد و یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های فرانسه لقب گرفت. آناگاوالدا هیچگاه از محبوبیت و شهرتی که به دست آورد سو استفاده نکرد. کتاب «دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد» در ۲۷ کشور منتشر شد و به فروش رسید.

 در سال ۲۰۰۹ فیلمی از کتاب  «من او را دوست داشتم» با همین عنوان توسط «زابو بریت‌مَن» در کشور فرانسه تولید شد.

در بخشی از کتاب صوتی من او را دوست داشتم می‌شنویم


دوست دارم با تو باشم چون هیچ‌وقت از با تو بودن خسته نمی‌شوم. حتی وقتی با هم حرف نمی‌زنیم، حتی وقتی نوازشم نمی‌کنی، حتی وقتی در یک اتاق نیستیم، باز هم خسته نمی‌شوم. هرگز دلزده نمی‌شوم. فکر کنم به خاطر این است که به تو اعتماد دارم، به افکارت اعتماد دارم. می‌توانی بفهمی چه می‌گویم؟ همه آنچه در تو می‌بینم و هر آنچه نمی‌بینم را دوست دارم. با این همه ضعف‌هایت را می‌دانم؛ اما احساس می‌کنم همین نقاط ضعف تو و نقاط قوت من هستند که با هم سازگارند. ترس‌های مشترک نداریم. حتی پلیدی‌های ما به هم می‌آیند! تو بیش از آنچه نشان می‌دهی می‌ارزی و من برعکس. من، به نگاه تو نیازمندم تا کمی بیش‌تر... تا جوهر بیش‌تری کسب کنم؟ نمی‌دانم به فرانسه چه طور بگویم؟ واژه‌های ثبات، استوار، درست است؟ وقتی آدم می‌خواهد بگوید که احساس رضایت‌مندی درونی می‌کند چه می‌گوید؟

- ژرفا، ژرف‌اندیشی؟

- همین است. من یک بادبادک هستم، اگر کسی ماسوره را نگه ندارد، پرواز می‌کنم، می‌روم... و تو... جالب است، اغلب به خودم می‌گویم تو به‌اندازه کافی قوی هستی که مرا نگه‌داری و به همان اندازه باهوش هستی که بگذاری بپرم، گورم را گم کنم ...

- چرا این چیزها را می‌گویی؟

 - دوست دارم بدانی.



صوت ها را گوش دهید
مرورگر خود را بروزرسانی کنید


وبگردی