استاندارد کردن پديده جديدى نيست و از دير زمان در زندگى بشر وجود داشته است. استاندارد نيز مانند بسيارى از پديده‌هاى طبيعى شناخت و برداشتى است که انسان از محيط پيرامون خود دارد. اين امر در ابتدا به‌صورت ناخودآگاه تحقق يافته است. براى مثال تاريخ پيدايش سيستم شمارش ‌دهدهى که هم اکنون نيز مورد استفاده قرار مى‌گيرد به گذشته بسيار دور باز مى‌گردد و در واقع الگويى است از تعداد انگشتان دو دست انسان، همين‌گونه استاندارد کردن تقويم و تعداد روزهاى ماه در سال رومى که توسط ژوليوس سزار در ۴۶ سال قبل از ميلاد مسيح انجام شده است.


گسترش فن و تجارت در ادوار گذشته انسان را وادار نموده تا در برخى از زمينه‌ها به‌ويژه انجام اندازه‌گيرى‌هاى يکسان و هم‌چنين ساخت وسايل و لوازم خود استانداردهايى را تعيين نمايد. براى مثال وجود ظروف سفالى يک شکل، کشت‌هايى با طرح و شکل يکسان، ابعاد ثابت و مشخص آجرها و خشت‌ها و حتى قطعات سنگ در بناى اهرام مصر هم‌چنين وجود مقياس‌هايى نظير وجب، قدم، طول بازو و امثال آن نشانه‌هايى از فرآيند استاندارد کردن در عهد باستان مى‌باشد.


شايان ذکر است که در هزاره سوم قبل از ميلاد مسيح در مصر خط‌کشى با درجه‌بندى نزديک به يک سانتى‌متر مورد استفاده بوده است. در ايران در زمان داريوش اول پادشاه هخامنشى وزنه‌ەاى استاندارد شده‌اى براساس واحدى به‌نام کرشه (Karsha) ساخته مى‌شد که هر کرشه معادل ۳/۸۳ گرم بوده است.وزنه‌اى که از آن زمان باقى مانده و هم اکنون در ايران موجود داست معادل ۱۲۰ کرشه مى‌باشد. در انگلستان در زمان جان پادشاه انگليس در منشور کبير استانداردهايى در رابطه با اوزان و مقياس‌ها جهت امر تجارت تعريف شده است.همين‌طور در زمان ادوارد اول پادشاه انگليس تعريفى براى اينچ عنوان شده که جالب توجه است.


يک اينچ عبارت است از طول سه دانه جو خشک‌شده با شکل طبيعى که در يک امتداد و سربه‌سر قرار داده باشند استانداردهاى عمده در عهد باستان و قرون گذشته به‌طورکلى قبل از رنسانس که جنبه عمومى داشته و نياز به آن بيشتر از موارد ديگر احساس شده است استانداردهاى اوزان و مقياس‌ها مى‌باشد. امّا پس از عصر رنسانس با توجه به تحول بنيادى به‌طرز تفکر اجتماعى و رشد اختراعات و توليدات صنعتى (انقلاب صنعتي) استانداردهاى صنعتى نيز به‌وجود آمد. يکى از قديمى‌ترين و اساسى‌ترين اصل استاندارد که در استانداردهاى کنونى بدان توجه شده است و در حال حاضر نيز به‌عنوان اولين اصل استاندارد کردن مطرح است اصل کاهش انواع و در کنار آن اصل تعويض‌پذيرى است. به‌طورى‌که همين اصل موجبات توليد انبوه و زنجيره‌اى را فراهم نموده است. در گذشته هر توليدکننده يا صنعتگرى با توجه به ابزارهاى ابتدايى و ميراث نياکان خود محصولاتى با شکل و طرح و ابعاد متفاوت مى‌ساخت امّا امروزه با منسجم شدن توليد محصولاتى با ويژگى‌هاى يکسان توليد مى‌گردد.


از پيشگامان اصل کاهش انواع و تعويض‌پذيرى مى‌توان به يک آمريکايى به‌نام الى‌ويتنى (Eli Whitney) اشاره کرد. اين شخص در سال ۱۷۹۳ براى نخستين بار تفنگ سرپرى را طراحى کرد که داراى قسمت‌هاى قابل تعويض بود و در واقع پايه توليد انبوه را فراهم آورد. هم‌چنين در انگستان در سال ۱۸۴۱ شخصى به‌نام جورج ويتورث (George Withworth) براساس ارتفاع، عمق و تعداد دنده در هر اينچ نظام مخصوصى را براى انواع دنده‌هاى پيچ و مهره به‌وجود آورد که تعويض‌پذيرى پيچ‌ها و مهره‌ها به‌سهولت امکان‌پذير باشد. هم‌گام با گسترش توليدات صنعتى و انبوه‌سازى رعايت نکات ايمنى نيز مطرح گرديد. به‌ويژه پس از اختراع ماشين بخار و کاربرد گسترده آن در سيستم‌هاى حمل و نقل از قبيل کشتى‌ها و لوکوموتيوها و خسارات ناشى از آن، به‌طورى که در نيمه دوم قرن نوزدهم در آمريکا انفجار مخازن تحت فشار ۵۰،۰۰۰ نفر کشته و دو ميليون نفر زخمى برجا گذاشت.


رشد تکنولوژى و استفاده از ماشين‌آلات جديد، افزايش توليدات صنعتى و در نتيجه رقابت در بازارهاى داخلى و خارجى را به‌دنبال داشته است. از اين‌رو در روند تکامل استاندارد کردن، استانداردهاى ديگرى از قبيل روش‌هاى بررسى و آزمون، توصيف ويژگى‌ها، اصطلاحات، آئين کار، فنون کنترل کيفيت و سيستم‌هاى مديريت کيفيت اهميت يافتند.