آفتاب

مرتضی احمدی، صدای اصیل تهران قدیم



مرتضی احمدی در سال ۱۳۲۳ به رادیو تهران وارد شد تا به اجرای برنامه‌های کمدی بپردازد. او در بهار ۱۳۵۳ به عنوان نقش اول جلوی دوربین سریال هردمبیل نوشته پرویز خطیبی رفت.

مرتضی احمدی ۱۰ آبان ۱۳۰۳ در جنوب تهران چشم به جهان گذشت. او در شانزده سالگی ورزش باستانی و فوتبال را شروع کرد و بعد‌ها عضو تیم فوتبال راه‌آهن تهران شد. او تا سال ۱۳۲۵ نیز در باشگاه راه‌آهن ابتدا بازیکن و سپس مربی بود.عشق به تئاتر از همان دوران نوجوانی در قلب مرتضی احمدی جای داشت. او در سال ۱۳۲۱ همراه با عده‌ای از دوستانش «تماشاخانه ماه» را در تهران تأسیس کرد. همزمان با کار هنرپیشگی وی به عنوان تعمیرکار در شرکت راه آهن تهران استخدام شده و مشغول به کار بود.مرتضی احمدی در اوایل پاییز سال ۱۳۲۲ برای اولین بار در تئاتر فرهنگ پیش‌پرده خوانی کرد و از همانجا بود که رسما وارد دنیای تئاتر شد. او در سال‌های بعد به عنوان پیش‌پرده خوان شهرت و موفقیت بسیاری را کسب کرد.

به نوشته علی شیرازی او در چهار عرصهٔ «سینما، تلویزیون، رادیو و تئاتر» بازیگری صاحب سبک، در هنر دوبلاژ گوینده‌ای با یک صدای خاص و منحصربه‌فرد و نیز یادآور عصر طلایی دوبله در کشورمان بود. در نگارش کتاب‌هایش نیز نویسنده‌ای یکّه، خوش‌قلم و توانا نشان می‌داد.
 

 

مرتضی احمدی پس از چند تلاش آماتوری در تئاتر در سال ۱۳۲۱ با کمک عده‌ای از دوستانش «تماشاخانه ماه» را روبه‌روی باغ فردوس دایر کرد، ولی پس از چند هفته مجبور به ترک آنجا شد. او در اوایل پاییز سال ۱۳۲۲ در تئاتر فرهنگ برای اولین بار پیش پرده‌خوانی کرد و در نتیجه آن بازیگر تئاتر هم شد. مدتی بعد پدرش از فعالیت او در تئاتر آگاه شد و او را از خانه بیرون کرد. مرتضی احمدی پس از مدتی هم‌زمان با هنرپیشگی در راه‌آهن تهران به‌عنوان تعمیرکار استخدام شد. 

او که علاقمند به فرهنگ کوچه و بازار تهران قدیم بود، پیش از انقلاب صد‌ها ترانه روحوضی به سبک ترانه‌های ضربی تهران قدیم خواند و آلبومی شامل ترانه‌های محلی تهران نیز با صدای خود منتشر کرد. در فروردین ۱۳۴۹ خورشیدی نیز احمدی به دعوت علی حاتمی ترانه عنوان‌بندی فیلم حسن کچل را ضربی‌خوانی کرد.

سیاه بازی یا روحوضی نوعی نمایش کمیک ایرانی همراه با رقص و آواز و موسیقی بود. در آن شخصی دارای غلامی سیاه و گیج و گول است و با هم دست به کارهای خنده داری می‌زنند. از این کلمه بمعنی عملیات از پیش طراحی شده برای فریب دیگری نیز استفاده شده‌است. در این گونه نمایش با رویکردی انتقادی و طنزآمیز به موضوعات اجتماعی، سیاسی، عاطفی و حتی تاریخی پرداخته می‌شود. در گذشته در میان حیات خانه‌های بزرگ ایرانی، حوضی بود که کاربردهای فراوانی داشت. از آن جمله در زمان جشنها و میهمانیها، ساکنان خانه روی آن تخته بزرگی می‌گذاشتند و شکلی همانند صحنه نمایش به آن می‌دادند تا عده‌ای بازیگر روی آن تخته به اجرای نمایش و البته از نوع کمدی آن بپردازند. با توجه به وجود شخصیت کمدی و قدیمی «سیاه» در ایران، این نمایش‌ها به یکی از نامهای عمومی «سیاه بازی» یا «تخت حوضی» یا «روحوضی» معروف شدند.

احمدی پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بازیگری را کنار گذاشت و برای ۷ سال به شهر اهواز نقل مکان کرد. او پس از بازگشت از تهران مجدداً به دنیای بازیگری وارد شد و در سریال تلویزیونی تک مضراب حضور پیدا کرد.
 
احمدی درباره همکاری اش با علی حاتمی گفته بود: «علی حاتمی بچه محل ما بود، کوچه‌ای بنام حاتمی بود که هنوز هم هست و در آنجا با عمویش زندگی می‌کردند. اسم کوچه هم برای عمویش «عزیزالله خان حاتمی» نویسنده بزرگ رادیو بود. علی در کنار عمویش به اینجا رسید. علی مرد بامرامی بود و دیالوگ‌هایش مینیاتور بود و فکر نمی‌کنم کسی پیدا شده باشد که بتواند مانند او دیالوگ بنویسد. در فیلم «حسن کچل» به کارگردانی علی حاتمی فقط در تیتراژ خواندم و بازی نکردم و در مقابل اصرار حاتمی برای بازی کردن، گفتم: «علی جان من هر کار هم بکنم به اندازه تیتراژ مورد توجه مردم قرار نمی‌گیرد» که همینطور هم شد.
«باباشمل» و «قلندر» را هم با او کار کردم و از کار‌های بعد از انقلابش هم بازی در «هزاردستان» را پیشنهاد داد که آن زمان مساله بیماری همسرم مطرح بود که مبتلا به سرطان بود که همه دار و ندارم را خرج او کرده بودم و خواه ناخواه من باید زیاد کار می‌کردم و نمی‌توانستم ۲ سال مشغول یک کار باشم، «هزاردستان» ۸ سال طول کشید. به او هم گفتم من دوست تو هستم. بچه محل هستیم من چیزی را از تو پنهان ندارم، خیلی بدهکارم، باید کار کنم. علی هم حرف مرا قبول کرد و چیزی نگفت. علی حاتمی دوست و بچه محل من بود و فوتش برای من خیلی سخت بود. علی حاتمی با وسواس عجیبی کار می‌کرد و به همین دلیل تمام آثارش به یادگار مانده است.»
از ماندگارترین آثار احمدی می‌توان به کار دوبله وی در مجموعه پینوکیو اشاره کرد که در آن در نقش روباه مکار صداپیشگی کرده است. آرایشگاه زیبا، کت‌ و شلوار خواستگاری، دانی‌ومن و... از کارهای تلویزیونی مرتضی احمدی است. وی در انیمیشن شکرستان هم صداپیشگی کرده است.


او همچنین در گفت وگویی با گزارش فیلم ورودش به سینما را این‌گونه شرح داده بود: «دکتر هوشنگ کاووسی بعد از تحصیل در فرانسه به ایران آمد فیلمنامه‌ای در دستش بود و کار تئاتری مرا دیده بود. نقش اول را به سیروس جراح‌زاده داد و نقش دوم را به سرکارگر یک کارخانه بود به من داد. من روی صحنه تئاتر یاد گرفته بودم که باید به خود مسلط باشم هنگام بازی ناراحت نبودم، اما دوربین را نمی‌شناختم و می‌خواستم با همان حرکت تند تئاتری کار کنم و بعد از چند روز تمرین راه افتادم، اما همان روز فهمیدم که تئاتر برایم جذاب‌تر از سینما است.»
این بازیگر پس از شش سال وقفه دوباره فعالیت سینمایی‌اش را از سال ۴۹ از سرگرفت و در نقش‌های ویژه‌ای به ایفای نقش پرداخت: «این نقش‌های چاخان، حقه‌باز و دلال به من پیشنهاد می‌شد و می‌شود گاهی دلم می‌خواهد خودم باشم و در یک فیلم خودم را بازی کنم. اما در کل نقش‌هایم را دوست دارم و به مردم جنوب شهر خیلی علاقه‌مند هستم آن‌ها هم آدم‌های شلوغی هستند که شور و هیجان خود را به صدای بلند ابراز می‌کنند و در حین صحبت دستشان را تکان می‌دهند و در بینشان کمتر دروغ و ناجوانمردی دیده می‌شود.»
مرتضی احمدی احیاگر بخشی از آواز بود که میان اهالی موسیقی و مردم قدیم به بیات تهران، باباشملی، کوچه‌باغی و بیات‌ری مشهور است. او برای نخستین‌بار به سبک بیات تهران در پیش‌پرده‌ها آواز خواند و در سال ۱۳۲۲ ترانه «گلپری جون» را اجرا کرد. دیگر آنکه مرتضی احمدی گردآوری و نگارش فرهنگ عامیانه (فولکلور) تهران را به‌خوبی انجام داد. او در این زمینه کتاب‌های «کهنه‌های همیشه نو»، «فرهنگ بر و بچه‌های تِرون» و «پرسه در احوالات تِرون و تِرونیا» را تألیف کرد.

این مطلب را هم بخوانید:

فروغ فرخزاد: از ازدواج تا مرگ پیش بینی شده

منوچهر چشم‌ آذر، موسیقیدان و پرکار در تنظیم آهنگ

مرتضی احمدی علاقه وصف‌ناپذیری به تهران داشت. در اواخر عمرش در برنامه زنده تلویزیونی شبکه یک سیما گفت: «بچه تهرونم و عاشق شهرم هستم، تهرون زندگی‌ام و زادگاهم است»

افزون بر تألیفاتش در حوزه فرهنگ‌نویسی، او برخی از قدیمی‌ترین ترانه‌های کوچه‌بازاری تهران را به‌صورت «ضربی‌خوانی» بازخوانی کرده‌است.مرتضی احمدی در ساعت ۱۱:۰۰ صبح روز ۳۰ آذر سال ۱۳۹۳ در ۹۰ سالگی به دلیل مشکل ریوی و کهولت سن در منزلش در تهران درگذشت و در روز ۳ دی سال ۱۳۹۳ توسط برخی هنرمندان و مردم تشییع گردید و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد.

منابع: برترین ها ـ ویکی پدیا

گردآوری: لیلا سرپرست پور




وبگردی