پس از روى کار آمدن شاه اسماعيل صفوى بسيارى از هنرمندان در تبريز گرد آمدند و بعد در دوران شاه طهماسب نقاشان بزرگى مانند ميرک، سلطان محمد و ميرسيدعلى شهرت يافتند.
در دوران صفويه نقاشى ديوارى هم در زمان سلطنت صفويه مخصوصاً از زمان سلطنت شاهعباس اول مورد توجه قرار گرفت. عمارتها و قصرهاى عظيم اين دوران يعنى زمان پادشاهى شاهعباس کبير در اصفهان اغلب با نقاشىهاى ديوارى تزئين يافتهاند، مانند جهل ستون، عالىقاپو، و همچنين در شيراز و قزوين نيز نمونههاى اين نقاشىها ظهور يافته است.
نقاش معروف اين دوران - زمان شاهعباس - رضا عباسى است که شهرتش بيشتر بهخاطر پرترهها و نقاشىهاى بزرگ خويش است. از ويژگىهاى نقاشىهاى رضا عباسى علاوه بر مشاهدهٔ دقيق طبيعت و استفاده از رنگهاى کمرنگ است.از نگارگران تبريز سلطان محمد و آقاميرک را مىتوان نام برد. ويژگىهاى چشمگير اين مکتب در تذهيبهاى يکى از نسخ خطى خمسه نظامى توسط آقاميرک و سلطان محمد و هنرمندان تبريز مير سيدعلى و ميرزا على و مظفرعلى اجرا شده است.
سلطان محمد نقاش دربار شاهطهماسب بود و برجستهترين نمايندهٔ مکتب تبريز. از ديکر آثار اين مکتب، شاهنامهٔ شاهطهماسبى است که نگارههاى آن کار استادانى چون ميرمصور، سلطان محمد، آقاميرک، ميرزاعلي، مظفرعلي، ميرسيدعلى و ... است.
در زمان شاه طهماسب پايتخت به قزوين و سپس به اصفهان منتقل شد. از نگارگران مکتب قزوين مىتوان صادقىبيگ، سياوش بيگ گرجستاني، نقدىبيگ، زينالعابدين را نام برد. نسخهٔ مشهور شاهنامهٔ قوام ابن محمد شيرازى مربوط به مکتب قزوين است که در موزهٔ رضا عباسى نگهدارى مىشود و به خط نستعليق قوام ابن محمد شيرازى کتابت شده است.
سبک و روش اين مکتب تا حدودى ارائه مکتب تبريز است اما بهتدريج از شدت تزئينات مکتب تبريز کاسته شده و رو به سادگى نهاد و هنرمندان به طبيعت رو آوردند.
مکتب اصفهان گرچه وابستگى به اصول سنتى را از دست نداد، اما تجربيات تازهاى به دست آورد و نخستين تأثيرات غربى را جذب کرد. همين اقتباسها به آزادسازى و رهايى نقاشى از تزئين و تذهيب نسخ خطى کمک کرد و نقاشى به صورت هنر مستقلى عرضه شد و بعد چهرهنگارىها افزايش يافت و ترکيببندىهاى روائى کمتر شد.
مهمترين ويژگى اين مکتب علاقه به نشان دادن حرکت پيکرهها بود. از نگارگران اين مکتب: آثار رضا هروي، آقارضا مصور کاشي، رضا عباسي، معين مصور، محمد يوسف و محمد قاسم. در اين دوران تصويرگرى کتاب از رونق افتاد و نقاشان تصاوير کتابها را ساده کردند و تذهيب بهصورت سطحى انجام مىشد.نقاشىها بهصورت مرقعاتى تهيه مىشد که به طور رقعه رقعه در کنار هم قرار مىگرفت. از اين مکتب دو نسخه شاهنامه باقى است؛ يکى به خط نستعليق بهتاريخ ۱۰۵۳ هـ . ق و داراى ۲۳ مجلس و نگارها بدون رقم است؛ دومى به خط نستعليق بهتايخ ۱۰۶۰ هـ . ق و داراى ۱۲ مجلس و فاقد نام کاتب و رقم است.
?محمد زمان? در اين دوران شيوهٔ جديدى عرضه کرد. او توسط شاهعباس دوم براى تحصيل به اروپا اعزام شده در آنجا مسيحى گشت و بعد به هند رفت و بعد از فوت شاهعباس به ايران آمد. شيوهٔ او متأثر از غرب بود. کارهاى او در سطح عالى نقاشى شده و با نمايش دقيق چهرهها و جامهها و رعايت پرسپکتيو در بناها همراه است. وى روى شاهنامه و نسخهٔ خطى نظامى کار کرده وى بعد از بازگشت مجدداً مسلمان شد. شيوهٔ کار او به وسيلهٔ نقاشان ديگر ادامه يافت و تا روى کار آمدن سبک محمودخان ملکالشعرا و ابوالحسن غفارى ملقب به صنيعالملک مورد پيروى نقاشان دربارى بود.
آنچه در هنر صفويان درخور توجه است، يگانگى هنرها در همهٔ شهرهاى هنرخيز ايران است و وحدت سياسى و مذهبى با وحدت هنرى همراه بوده است.